در بین موضوعات متعددی که در کتب آسمانی درباره آخرالزمان وجود دارد، مسئله پیشگوییهای آخرالزمان نمود زیادی دارد؛ از این جهت پیشگوییهای آخرالزمان در ادیان ابراهیمی یعنی اسلام، یهودیت و مسیحیت جایگاه ویژهای دارد. این پیشگوییها در ذات خود بر محور مشترکی بنا شدهاند که کارکرد آن بشارت به صالحان مبنی بر رفع ظلم و ستم و جایگزینی عدالت و وراثت صالحان در دوره پایانی دنیاست. از این رهگذر اختلافات و اشتراکاتی در باورهای آخرالزمانی این ادیان وجود دارد. در این راستا با سید محمدرضا طباطبایی، کارشناس و پژوهشگر ادیان گفتوگو کردیم.
* از نگاه ادیان الهی و کتب مقدس، آخرالزمان به چه دورانی اطلاق میشود؟
آخِرالزمان (به کسر خاء) از نگاه ادیان به دورانی گفته میشود که وقایع پایانی دنیا را روی زمین در بر میگیرد. گرچه مفهوم آخِرالزمان یک مفهوم نسبی است و مثلاً زمان کنونی نسبت به زمانهای گذشته آخرالزمان محسوب میشود و یا زمان هزار سال قبل نسبت به زمان دو هزار سال قبل از خود آخرالزمان محسوب میشده است، اما با توجه به نوع مفاهیم و اوصافی که در متون آخرالزمانی گفته شده است، به این نتیجه قطعی میرسیم که منظور از آخرالزمان، زمانی است که نزدیک به پایان دنیای کنونی است. این واژه در فرهنگ اسلامی گاه با همین عنوان و گاه با تعابیری دیگر عرضه میشود. در همین راستا به آیاتی از قرآن کریم که به عصر ظهور و آخرالزمان میپردازد، آیات المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته میشود.
آخرالزمان در یهود و مسیحیت
در روایات نیز این دسته از روایات مرتبط با پیشگویی رویدادهای عصر ظهور است که به روایات مَلاحم و فِتَن(فتنهها) مشهورند. در فرهنگ مسیحی، از این حیث که به طور معمول وقایع آخِرالزمان بر مردمان پوشیده است، به اطلاعاتی که نسبت به عصر پایان دنیا عرضه میشود، به یونانی آپوکالیپسیس (apokálypsis) و به انگلیسی آپوکالیپس (Apocalypse) گفته میشود.
در فرهنگ یهودی از آخرالزمان با واژه عبری "آخاریت هیامیم" (Acharit Hayamim) تعبیر میکنند. یهودیان به عبری به عصر کنونی "عولام حزه" (the Olam Hazeh) و به عصر آینده "عولام حبه" (the Olam Haba) نیز میگویند. یهودیان مانند مسلمانان و مسیحیان پیشگویی میکنند که در آخاریت هیامیم، منجی موعود ظهور خواهد کرد. موعود از دیدگاه یهودیان ماشیح(Messiah) نام دارد. در یهودیت نیز نشانههای فراوانی نسبت به آخاریت هیامیم هم در تورات و عهد عتیق و هم در تلمود پیشگویی شده است.
سه دین بزرگ آسمانی یهودیت، مسیحیت و اسلام، پیشگوییهای فراوانی نسبت به آخرالزمان دارند. تاکنون یک احصای جامع و دقیقی نسبت به تعداد پیشگوییهای متون مقدس این سه دین ابراهیمی ارائه نشده است؛ لذا در بیان تعداد پیشگوییها، آمارهای مضطرب زیادی گزارش میشود.
6 هزار روایت آخرالزمانی در منابع روایی مسلمانان
در قرآن کریم با توجه به اختلاف نظر محققین، 200 تا 250 آیه وجود دارد که به استناد این آیات، مسلمانان اعم از شیعه و سنی معتقدند در آخرالزمان حضرت مهدی، همنام و همکنیه و از نسل حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم ظهور خواهد کرد. بدیهی است این اعتقاد مسلمانان با توجه به روایات فراوانی که در ذکر جزئیات امر ظهور منجی موعود آمده، همراه با پیشگوییهای ریز و درشت بسیاری است. تعداد این روایات با پیشگویی بر محور مسئله مهدویت از 2 هزار تا 6 هزار در کتب و منابع مختلف بیان شده است.
علت اصلی رشد پیشگوییهای آخرالزمانی در جامعه مسیحیت
* اکنون شاهدیم در جامعه مسیحیت و یهودیت اهتمام بیشتری نسبت به مسلمانان نسبت به مسائل آخرالزمان دارند تا حدی که بر فرهنگ، هنر و سیاست آنها تأثیر گذاشته است. ساخت فیلمهای سینمایی فراوان با مضمون آخرالزمان و منجیباوری به عنوان اولویتهای اصلی هالیوود چه عاملی باعث این مقدار توجه مسیحیان به مسأله آخرالزمان شده است؟
علت
اصلی رشد پیشگوییهای آخرالزمانی در جامعه مسیحی، نگاه باورمندانه و
اعتقادی به این پیشگوییها در پی رشد فرقهها و جریاناتی است که حیات
آنان به همین پیشگوییها وابسته است. امروزه جریانهای اوانجلیست مسیحی و
پنطیکاستی، بسیار متکی به این پیشگوییها هستند.
اوانجلیستها همان مبلغان انجیل هستند که به آنها مُبَشّران یا مژدهدهندگان(Evangelist) میگویند. آنها به دنبال بازگشت به آموزههای انجیل و تغییر جامعه با تحولات فرهنگی هستند. اما در نظریه پنطیکاستی امنیت و سلامتی مؤمن در گروی ایمان و توبه است. کلیساهای پنطیکاستی تأکید فراوانی بر شفای جسم دارند و اغلب معتقدند که بیماری در ایمانداران بهعلت گناه است. در صورتی که ایماندار توبه کند و ایمان کامل داشته باشد، باید قطعاً شفا یابد. عقیده رایج در میان پنطیکاستیها این بوده که به منظور درمان نباید به پزشکان مراجعه کرد.
یکی از موضوعاتی که در عهد جدید توسط این جریانها تحت عنوان یک دکترین مطرح میشود، عطایای نهگانه روح است. یکی از عطایای نهگانه، روح عطیه نبوت یا پیشگویی است. از این جهت اوانجلیستها نبوت را به معنای پیشگویی میگیرند. چرا که «نبأ» به معنای إنباء و خبر دادن است و آنان معتقدند نبی کسی است که خبر از وقایع آینده و آخرالزمانی میدهد.
این مسیحیان به دو گونه تعمید معتقدند. یکی تعمید به آب و دیگری تعمید به روح القدس. آنها عقیده دارند وقتی یک ایماندار مسیحی، حقیقتاً ایماندار است که علاوه بر غسل تعمید، ایمان او نیز با بروز ظاهری عطایای روح مورد تأیید قرار گرفته باشد. لذا یک ایماندار برای این که بتواند حقیقتاً ایمان خود را به جمعی که در آن حضور دارد اثبات کند، گاه ناگزیر است استفاده از پیشگویی را به عنوان یکی از اصول جاری زندگی خود، مورد توجه قرار دهد. چرا که پولُس در نامه خود به مردم قرنتُس، بر عطیه پیشگویی تأکید بیشتری میکند؛ در بخش اول قرنتیان میخوانیم: «و خواهش دارم که همه شما به زبانها تکلّم کنید، لکن بیشتر اینکه نبوّت(پیشگویی) کنید. زیرا کسی که نبوّت(پیشگویی) کند بهتر است از کسی که به زبانها حرف زند، مگر آنکه ترجمه کند تا کلیسا بنا شود».
با توجه به این تأکیدات، پیشگویان عصر جدید در دنیای مسیحیت، نگاهی باورمندانه و از سر اعتقاد به مسئله پیشگوییهای آخرالزمانی دارند. به دلیل همین باورمندی عمیق در بین ایمانداران اوانجلیست است که افرادی از فضای ایجاد شده سوء استفاده کرده و در پی کسب شهرت و مال از این رهگذر میکوشند. لذا این آموزه در دهههای اخیر سبب شده فرهنگ خاصی در بین مردم و نخبگان غربی با رویکرد آخرالزمانی شکل بگیرد.
* برخی اندیشمندان در یک نگاه تمدنی معتقدند حضور غرب و جبهه صهیونیست در غرب آسیا به ویژه فلسطین به دلیل باور آخرالزمانی آنهاست. تحلیل شما درباره این مسئله چیست؟
مسیحیان عصر جدید، به دو گونه از پیشگوییها باور دارند:
اولین مورد مربوط به پیشگوییهای فردی و غیر مرتبط با ظهور است. در این
نوع از پیشگوییها فرد نبوتکننده، با روشهایی خاص به شرح جزئیاتی از
زندگی فرد در زمان حال یا آینده میپردازد. اما صِرف همین نوع پیشگویی شخصی
را هم دلیل فرارسیدن آخرالزمان میدانند. چرا که معتقدند مؤمنانِ
آخرالزمان میتوانند جزئیات زندگی دیگران را پیشگویی کنند.
دومین مورد مربوط به پیشگوییهای اجتماعی و رویدادی مربوط به ظهور و بازگشت مجدد مسیح است. در این نوع، فرد نبوتکننده تلاش میکند تا شرح وقایعی که در جامعه جهانی ممکن است مورد توجه قرار گیرد را از پیش، به عنوان یکی از رویدادهای عصر ظهور بیان کند. این پیش گوییها گاهی در مانند جنگها و رویدادهایی است که پیشگویی آن برای هر تحلیلگر مطلعی ممکن است، مانند سونامی، حملات نظامی برخی از کشورها، زلزله ها، بحرانهای آب و هوا، قحطی و ... گاهی نیز در جایگاه بخشیدن یا تحقیر جایگاه شخصیتها و کشورهایی است که امروزه در عرصههای سیاسی حضور فعال دارند.
امروزه پیشگوییهای نوع دوم بیشتر مورد توجه است و در خدمت جریانهای سیاسی خاصی مورد استفاده قرار میگیرد. به پیشگوییهای نوع دوم، از آنجایی که عمدتاً با محوریت موضوعی اسرائیل انجام میشود، اگر پیشگوییهای اسرائیلی اطلاق شود، به گزافه نخواهد بود.
لذا بر اساس آموزههای اوانجلیستها از دهه 70 پس از میلاد مسیح و زمانی که رومیها «معبد دوم» را از بین بردند، هیچ معبدی متعلق به یهودیان در مسجدالاقصی وجود ندارد. اما بر اساس پیشگوییهایی که در کتابهایی مانند دانیل، متیو، کتاب آخر عهد جدید و نامه دوم به تسالونیکیان آمده است، معبد سوم «Tribulation Temple» در بیتالمقدس ساخته خواهد شد و ساخت این معبد، آخرالزمان را به ارمغان خواهد آورد.
* شما بر اساس مطالعات خود گزارههای مشترک آخرالزمانی در کتب مقدس را در چه مواردی یافتید؟
شماری از وقایع آخرالزمان به طور نسبی قابل فهم است لذا نسبت به فرارسیدن پیشگویی ای که نسبت به آنها شده، گمانههای فراوانی مطرح میشود که برخی به قطعیت میرسد. در متون مقدس یهودی، مسیحی و اسلامی به فراوانی وقایعی مورد اشاره قرار گرفته که به باور پیروان این ادیان، در آخرالزمان و تا زمان ظهور به طور قطع تحقق مییابند. این پیشگوییها به دو دسته تقسیم میشوند.
برخی از این پیشگوییها در هر سه دین الهی به نحو شگفتانگیزی مشترک هستند، اما در برخی دیگر از پیشگوییها تفاوتهای فاحشی وجود دارد که به عبارات اصلی متون مقدس هر سه دین مراجعه میشود. مشخص است تفاوت مزبور حاصل برداشتها و نظریاتی است که معمولاً افراطگرایان یا فرقهها و گروههای خاص اظهار میکنند. به عبارت دیگر آنچه در پیشگوییهای مورد اختلاف به عنوان جنگ ادیان مورد سوء استفاده برخی جریانات قرار میگیرد، جنگ ادیان نیست، بلکه در حقیقت باید آن را جنگ تفاسیر نامید، آن هم تفاسیری که با حقیقت فاصله بسیار دارد و از سوی علمای قابل اعتماد این هر سه دین الهی به گونه متفاوت و متعادلی تفسیر میشوند.
در همه این موارد محور موضوعی عصر آخرالزمان پیشگویی آمدن مرد یا مردانی است که بشریت را از رویدادهای ناگوار نجات میدهند و سرنوشت شیرین و مطلوبی را در پایان دنیا به ارمغان میآورند. همه ادیان ابراهیمی اتفاق نظر دارند که با آمدن این شخص، ملکوت خدا حاکم شده و سنگینی ظلم از دوش بشر برداشته شده و عدل و مهربانی بر جهان حاکم خواهد شد.
تأکید بر ظهور منجی در تمام کتب آسمانی
مهمترین واقعه آخرالزمان، واقعه ظهور است: ظهور ماشیح در یهود یا بازگشت مجدد مسیح در مسیحیت یا ظهور مهدی(عج) همراه با حضرت مسیح در اسلام. متون مقدس یهودی، مسیحی و اسلامی هر سه بر این موضوع تاکید میکنند که زمان دقیق این ظهور را علی رغم پیشگوییهای فراوان نسبت به علائم آن، نمی توان تعیین کرد.
هر چند در طول تاریخ گاه و بیگاه یهودیانی بوده اند که زمان دقیق آمدن ماشیح را پیشگویی کرده اند، اما پیشگویی آنان تحقق نیافته است، اما قاطبه یهودیان معتقدند زمان دقیق آمدن ماشیح قابل پیشگویی نیست. این مسئله همان است که ما در روایاتمان با عنوان "توقیت" میشناسیم. : امام صادق(ع) در روایتی فرمود: «وقت گذاران دروغ مىگویند. ما در گذشته، وقت [ظهور] را تعیین نکردهایم و در آینده نیز تعیین نمىکنیم؛ کَذَبَ المُوَقِّتونَ ما وَقَّتْنا فیما مضى و لا نُوقِّتُ فیما یُستَقْبَلُ».
گزارههای مشترک آخرالزمانی در اسلام و یهود
یهودیان هنگام ظهور "ماشیح" را به وقایعی پیوند میزنند که زمان قطعی آن مشخص نیست. از جمله این که معتقدند ماشیح زمانی ظهور خواهد کرد که: همه یهودیان شنبه را گرامی بدارند، بنی اسرائیل همگی در یک روز با هم از گناهان خود توبه کنند، نسلهای یهود همگی از گناه پاک شوند یا همگی به گناه آلوده شوند، زمانی که همه نسلها امید خود را از دست بدهند، زمانی که فرزندان نسبت به والدین و بزرگترهای خود گستاخ و بی ادب شده و احترام آنان را حفظ نکنند، نشانههای آخرالزمانی مانند حمله یاجوج و ماجوج اتفاق بیفتد. جالب اینجاست که گزارههای آخرالزمانی در عهدین تقریباً مانند گزارههای ما مسلمانان است. بر اساس آموزههای دینی ما مهمترین رخدادهای آخرالزمان عبارتند از ظاهر شدن دود در آسمان، خروج سفیانى، خروج دجّال، فرود آمدن عیسى از آسمان، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دابة الارض، رجعت و ظهور حضرت مهدی(عج).
منبع:تسنیم