امروزه بحث از هویت به یکی از موضوعات مهم حوزه روانشناسی و مطالعات اجتماعی تبدیل شده است و هرچه بر غنای این مباحث افزوده میگردد، پیچیدگیها و ظرایف آن نیز فزونی مییابد. یکی از این پیچیدگیها اصل مسئله تعریف هویت است. به نظر میرسد بتوان بهطور خلاصه هویت را همان چیزی دانست که انسان خود را بدان تعریف میکند.
انسان خود را به کشور، زبان یا دین تعریف میکند. مثل اولین زبانی که بدان تکلم میکنی، اولین جغرافیایی که در آن زاده میشوی یا دینی که بدان تدین میورزی. بدین ترتیب هویتهای جغرافیایی که البته در عصر حاضر با هویت سیاسی نیز گره خوردهاند و مفاهیمی مانند ملیت و تابعیت را ایجاد کردهاند؛ یا هویت فرهنگی - زبانی و نهایتاً هویت دینی بهعنوان هویتهای انتسابی شکل میگیرند. از این رو اگر از شخصی پرسیده شود که تو کیستی؟ میتواند با به خدمت گرفتن هویتهای پیشینی، در پاسخ بگوید: من یک ایرانی یا مصری، فارس یا عرب، مسلمان یا مسیحی هستم.
انسان، غالباً پساز رسیدن به سن مشخصی در کنار شناخت آگاهانه خویشتن، تعاملات اجتماعی معینی را برای خود آغاز میکند که در این مرحله، هویت اکتسابی، اختیاری و آگاهانه ساخته میشود و میتواند به تغییر بسیاری از سازههای پیشین بیانجامد. او در این خودیابی، خویشتن را تعریف میکند و عناصری را انتخاب میکند که هویت او را تشکیل میدهد، مثل عضویت در یک گروه، بروز فعالیتهای خاص، نوع ویژه پوشش، نوع سلوک رفتاری متمایز، گرایشهای خاص فکری و... همگی عواملی انتخابی هستند که در کنار عناصر هویت بخش پیشینی و انتسابی تمام هویت فرد را میسازند.
یک انسان غیردینورز و دارای گرایشات نهچندان قوی اخلاقی، پس از گرویدن به آیین جدید و کنار گذاشتن رفتارهای پیشین، چنان دچار تغییر میشود که گویی انسان دیگری است و تعریف جدیدی پیدا کرده است.
انسان در سایه هویت دینی خود، فهم و تفسیری خاص از عالم، تمایلات و گرایشها و نهایتاً برنامه و سبک خاصی از زندگی مطابق آن فهم و تفسیر دارد که به مجموعه این سه ضلع (شناخت، گرایش و کنشهای نظاممند و همسو شده) هویت دینی فرد گفته میشود.
از آنجا که انسان موجودی ماشینی نیست، دائماً فهم، تمایلات و رفتارهای او از منابع و مبانی مختلفی تأثیر میپذیرند و این تأثیرپذیری چنان خزنده و به تدریج است که منابع هویتبخشی در هم تنیده و گاه غیرقابل تمایز میشوند و در این مرحله تشخیص این نکته که فلان بینش خاص، فلان عمل یا سنت خاص مولود هویت دینی فرد است یا هویت جغرافیای فرهنگی او، کار بسیار دشواری خواهد بود.
بسیار شاهد این واگویه هستیم که جوان ایرانی امروز هویت دینی کمتری نسبت به گذشته دارد. اما واقعیت امر این است که اولاً؛ با چه سنجه و ابزاری به این نتیجه رسیدهایم و ثانیاً؛ نرخ پایایی هویت دینی جوان ایرانی را نمیتوان در خلأ و به دور از واقعیات دنیای معاصر تحلیل کرد.
خلاصه اینکه چون جوان امروز مانند گذشتگانش نمیپوشد، تکیه کلامش فرق کرده و به دنیا جور دیگری نگاه میکند، نمیتوان نتیجه فروکاسته شدن هویت دینیاش را بهدست داد؛ یعنی سنجهها و شاخصهای دیروزین شاید برای ارزیابی کیفی دینورزی امروزین کافی نباشد.
و نیز بسیاری از رفتارها، منشها و کنشهای جوان ایرانی امروز به این خاطر متفاوت نشده که او دین را باور ندارد بلکه اینگونه امور را اساساً دینی نمیداند و آنها را بروندادهای فرهنگی متعلق به دیروز میداند. از همین روست که او در مواقع جدی و ذاتاً دینی حضوری پیشگام دارد. رونق بازار عدالتطلبی، معنویتخواهی، شرکت در برنامههای مذهبی مثل اعتکاف، هیأتهای عزاداری، اردوهای دانشجویی، تشکلهای امدادی و خدمات زیستمحیطی و نوعدوستانه را میتوان نشانههایی از گرایش عمیقاً پرنفوذ دینی جوانان امروز دانست.
محمدرضا برته
منبع:حوزه