وی با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان،انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبه کننده روزنامه ابرار که میپرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما، ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…» . علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.
علاوه بر مطالب طنز در نشریات و روزنامهها، از کتابهای ابوالفضل زرویی نصرآباد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تذکرة المقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامه طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر) بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز) رفوزهها (مجموعه شعر طنز)حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)کلاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنز آمیز) «ماه به روایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بن علی(ع) برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا (۱۳۹۴ خ). خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی، کتاب مستطاب خرپژوهی (در دست چاپ) یک بغل کاکتوس، صد شعر طنز، اصل مطلب، مجموعه شعر طنز و غیره! اندر حکایت شیرین بیمه این مرد مشکوک، هزار سال طنز فارسی (در دست انتشار)؛ همکاری بانسیم عرب امیری.
شعری از ایشان در مدح و رثای علمدار کربلا سروده شده که در ادامه می خوانید:
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتیست
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آب زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
به خون چو جعفر طیار، بال و پر میزد
شنیده بود شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
و زین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همّت مردی که داد آخر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهٔ چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست...
عقیق این ضایعه را به جامعه ادبی کشور و خانواده ایشان تسلیت گفته و برای روح آن مرحوم علو درجات را خواستار است.
***
زمان تشییع مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد
محمد زرویی برادر مرحوم «ابوالفضل زرویی» طنزپردازعنوان کرد:
عصر شنبه به خانه مراجعه کردم و پس از چند بار صدا کردن پاسخي دریافت نكردم، وارد خانه شدم و ایشان را پشت میزشان دیدم، سریع با دکتر تماس گرفتیم که متاسفانه متوجه شدیم ایشان در گذشته است.
مراسم تشییع احتمالا صبح فردا دوشنبه از مقابل حوزه هنری انجام می شود.