بحث امروز ما چگونگی غیبت امام است که شامل ۵ عنوان فرعی می شود. اقسام غیبت امام، کیفیت غیبت، شروع غیبت امام از کجا بوده است، مدت غیبت امام و امکان ارتباط با امام در دوران غیبت از این جمله است.
بحث اول اقسام غیبت امام است. وقتی به روایات این باب مراجعه می کنیم غیبت به دو بخش کوتاه مدت معروف به صغری و یکی به عنوان غیبت طولانی مدت معروف به کبری تقسیم شده است.
ما ویژگی های غیبت صغری و تفاوت این دوران با دوران غیبت کبری را بیان می کنیم.
امام صادق(ع) فرمودند «لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ اَلْأُخْرَی طَوِیلَةٌ اَلْأُولَی لاَ یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ إِلاَّ خَاصَّةُ شِیعَتِهِ وَ اَلْأُخْرَی لاَ یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ إِلاَّ خَاصَّةُ مَوَالِیهِ فِی دِینِهِ» یعنی قائم(عج) دو غیبت دارد یکی کوتاه و دیگری بلند، در اولی جز شیعیان خاص کسی جای او را نداند و در دیگری تنها خادمین محرم او جای او را بدانند.
لذا در دوره غیبت صغری خواص شیعه با امام مرتبط بودند اما امام در دوره غیبت کبری، مرتبطین امام به سردستگی حضرت خضر(به استناد روایت) همواره سی نفر از خواص کارگزاران حضرت هستند. اینها از نظر زندگی انسان های عادی هستند ولی از بین مردم انتخاب می شوند. طول عمر آنها محدود است.
روایت دیگر از امام صادق است که فردی روایت می کند «خَرَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَزَلْنَا اَلرَّوْحَاءَ نَظَرَ إِلَی جَبَلِهَا مُطَلِّلاً عَلَیْهَا فَقَالَ لِی تَرَی هَذَا اَلْجَبَلَ هَذَا جَبَلٌ یُدْعَی رَضْوَی مِنْ جِبَالِ فَارِسَ أَحَبَّنَا فَنَقَلَهُ اَللَّهُ إِلَیْنَا أَمَا إِنَّ فِیهِ کُلَّ شَجَرَةٍ مُطْعِمٍ وَ نِعْمَ أَمَانٌ لِلْخَائِفِ مَرَّتَیْنِ أَمَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ فِیهِ غَیْبَتَیْنِ وَاحِدَةٌ قَصِیرَةٌ وَ اَلْأُخْرَی طَوِیلَةٌ»
یعنی [از مدینه] خارج شدیم و وقتی که به منزل روحا رسیدیم، حضرت مدتی به کوه بزرگ آنجا نگاه کرده و به من فرمودند: این کوه را میبینی؟ این کوه از کوههای فارس است و نامش «رضوی»است، ما اهل بیت را بسیار دوست میداشت، خداوند هم آن را به طرف ما منتقل فرمود، در این کوه هر نوع درخت میوهداری یافت میشود و دو مرتبه فرمودند: برای خائف و ترسیده، خوب پناهگاهی است. [و فرمودند:] بدان برای صاحب این امر دو غیبت است، یکی کوتاه و دیگری طولانی.
لذا انواع غیبت معلوم شد که حضرت یک غیبت صغری و یک عیبت کبری دارند. روایت دیگری را می خوانم برای اینکه یک مقدار به خود تلنگر بزنیم.
امام عسکری(ع) فرمودند «ان ابنی هو القائم من بعدی یجری فیه سنن الانبیاء: بالتعمیر و الغیبه حتی تقسو قلوب لطول الامد و لا یثبت علی القول به الا من کتب الله عز و جل فی قلبه الایمان و ایده بروح منه»
یعنی پس از من فرزندم قائم است و اوست که مانند پیامبران، عمری دراز و غیبت خواهد داشت در غیبت طولانی او دلهایی تیره گردد .فقط کسانی در اعتقاد به او پای برجا خواهند ماند که خداوند عزو جل دل آنان را به فروغ ایمان ثابت و آنان را با مدد خویش موید گرداند.
این مهم است که ما باید در دوره غیبت کبری خود را در یک حاشیه امنیت قرار دهیم چه بسا ممکن است سرنوشت طلحه و زبیر برای ما هم اتفاق بیفتد.
اما کیفیت غیبت چگونه است؟ اینکه ما می گوییم امام ظاهر نیست به چه معنی است؟
دو نظریه اصلی وجود دارد. اول اینکه امام ظاهر نیست یعنی اینکه او در میان ما زندگی نمی کند و در جای دیگری است. آیا این نظیر دارد؟ بله؛ حضرت عیسی(ع) نظیر این قضیه است. سوره نساء آیات ۱۵۷ و ۱۵۸ به این مسئله اشاره دارد.
«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا؛ بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ و کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا»
یعنی و هم از این رو که گفتند: ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم، در صورتی که او را نه کشتند و نه به دار کشیدند بلکه امر بر آنها مشتبه شد؛ و همانا آنان که درباره او عقاید مختلف اظهار داشتند از روی شک و تردید سخنی گفتند و عالم به او نبودند جز آنکه از پی گمان خود میرفتند؛ و به طور یقین مسیح را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و پیوسته خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است.
نکته این است که جناب عیسی در زمین زندگی نمی کند. غیبت می کند ولی بالاست. روایات می فرماید در آسمان چهارم زندگی می کند. اما حقیقت آسمان چهارم چیست؟ نمی دانیم.
لذا در مورد چگونگی غیبت امام، یک دیدگاه این است که امام در بین مردم نیست و در جای دیگری زندگی می کند. که شبیه آن در مورد حضرت عیسی رخ داده است. البته هیچ روایتی نداریم که در مورد امام عصر این معنا را تایید کند.
نظر دیگر این است که امام در بین مردم زندگی می کند ولی ظهور ندارد. یک نظریه این است که کسی ایشان را نمی بیند(ناپیدایی)، نظریه دیگر این است که کسی ایشان را نمی شناسد(ناشناسی).
بحث ناپیدایی را در دو آیه قرآن داریم که به اراده خدا ممکن است این اتفاق رخ دهد که فرد حضور داشته باشد ولی او را نبینند. اول اینکه «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا» یعنی ای پیامبر و چون تو قرآن تلاوت کنی ما میان تو و آنها که به قیامت ایمان ندارند حجابی بداریم که آنها از فهم حقایق آن دور و مستور مانند.
آیه دوم در سوره یس است که می فرماید «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» یعنی و پیش روی آنان حائل و سدّی و پشت سرشان نیز حائل و سدّی قرار دادیم، و به طور فراگیر آنان را پوشاندیم، پس هیچ چیز را نمیبینند.
در بین روایات هم زیاد داریم که این معنا را تثبیت می کند.
امیرالمومنین می فرماید «تا آن گاه که یکی از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ...پس به پروردگار علی سوگند، حجّت حق بر زمین استوار است. در جادهها حرکت میکند. در خانهها و قصرها وارد می شود. و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد. سخن مردم را میشنود و بر گروه مردم سلام میکند. میبیند و دیده نمیشود؛ تا زمان ظهورِ وعدة الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان اوست»
امام صادق می فرماید «مردم امام خویش را گم میکنند، پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند، ولی مردم او را نمیبینند.»
امام صادق می فرماید «وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ» شخص او از شما غائب است و یا امام رضا می فرماید «لا یری جسمه» جسمش دیده نمی شود. امام هادی به عبدالعظیم حسنی در مورد امام زمان می فرماید «لانه لایری شخصه» جمسش دیده نمی شود. یا در دعای ندبه می خوانیم «عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری».
دیدگاه دیگری نیز وجود دارد و آن این است که امام در بین ما زندگی می کنند اما ما ایشان را نمی شناسیم.
داستان حضرت یوسف نظیر این مسئله است و امام صادق این مسئله را در ضمن داستان حضرت یوسف بیان می کنند.
«إن فی صاحب هذا الامر لشبها من یوسف، فقلت: فکأنک تخبرنا بغیبة أو حیرة، فقال: ما ینکر هذا الخلق الملعون اشباه الخنازیر من ذلک؟ إن إخوة یوسف کانوا عقلاء الباء اسباطا أولاد انبیاء دخلوا علیه فکلموه وخاطبوه وتاجروه وراودوه وکانوا إخوته وهو أخوهم لم یعرفوه حتی عرفهم نفسه، وقال لهم : أنا یوسف فعرفوه حینئذ فما تنکر هذه الامة المتحیرة أن یکون الله عزوجل یرید فی وقت من الاوقات أن یستر حجته عنهم، لقد کان یوسف إلیه ملک مصر، وکان بینه وبین أبیه مسیرة ثمانیة عشر یوما، فلو أراد أن یعلمه بمکانه لقدر علی ذلک، والله لقد سار یعقوب وولده عند البشارة تسعة أیام من بدوهم إلی مصر، فما تنکر هذه الامة أن یکون الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف، وأن یکون صاحبکم المظلوم المجحود حقه صاحب هذا الامر یتردد بینهم، ویمشی فی أسواقهم، ویطأ فرشهم ولا یعرفونه حتی یأذن الله له أن یعرفهم نفسه کما أذن لیوسف حین قال له إخوته: ءإنک لانت یوسف؟ قال: أنا یوسف.»
یعنی در صاحب این امر شباهتی از یوسف است، گفتم: گویا که شما از غیبت یا حیرتی بما خبر می دهید، فرمود: چرا این مردم لعنت شده همچون خوک این مسئله(غیبت) را انکار می کنند؟ برادران یوسف با آنکه افرادی عاقل و با فهم و فرزندان انبیا بودند، بر یوسف وارد شدند، با او سخن گفتنداو را مخاطب قرار دادند، با او داد و ستد کردند و رفت و آمد نمودنددر حالی که آنان برادران یوسف بودند اما درعین حال او را نشناختند، تا وقتی که یوسف خودش را به آنها معرفی کرد و گفت من یوسف هستم.
نظر سومی هم وجود دارد و آن این است که امام به تناسب و فراخور اوضاع گاهی ناپیدا و گاهی ناشناس هستند.
آیت الله صافی گلپایگانی در کتاب ده پرسش می فرمایند «اگرچه فلسفه و صحّت و فایده غیبت، به هریک از دو نحو (غایبشدن جسم و ناشناسبودن) حاصل میشود و این جهات که امر امام (ع) مخفی باشد و کسی او را نشناسد، یا نتواند متعرّض ایشان گردد و سایر هدفها و مقاصدی که در غیبت آن حضرت است، در هر دو حال، حاصل است؛ امّا از جمع بین روایات و حکایات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر، دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو شکل (ناپیداشدن و ناشناسبودن) وقوع دارد.»