ممکن است تأکید بر اجتماع و ائتلاف این پرسش را پدید آورد که مگر برائت و تبرّی از احکام مسلّم و فروعات مهم دین ما نیست و آن همه ترغیب برای اعلام بیزاری و برائت صورت نگرفته و آن همه پاداش برای آن تعیین نشده است. اگر قرار بر اتحاد و الفت باشد، پس بیزاری و دشمنی برای چه وقت است؟
جواب آن است که در لزوم و حتی وجوب فقهی برائت تردید نیست. در قرآن هم سوره ای به نام برائت داریم که همان سوره توبه است. اما برائت از چه کسانی؟! همان ابتدا می فرماید: این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر که «أَنَّ اللَّـهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ » و البته باز هم تمام درب ها را نمی بندد و بلافاصله می افزاید:« فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ»؛پسای مشرکان! اگر توبه کنید برای شما بهتر است!
سوره ممتحنه را می توان جامع ترین و گویاترین آیات قرآن در زمینه روابط و رفتار مسلمانان با کفار دانست. این سوره با این آیه آغاز می شود که: ای اهل ایمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید. چرا مخفیانه به آنان پیام می دهید که دوستشان دارید؟
سپس در آیات بعد از ابراهیم و یارانش به دلیل اظهار برائت تمجید می کند و می فرماید: «برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست؛ آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم».
اما باز هم تمام درب ها را بسته نگه نمی دارد و می فرماید: امید است خدا میان شما و کسانی از کافران که با آنان دشمنی داشتید دوستی قرار دهد. بعد هم یادآوری می کند که: «خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که درکار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی دارد.» یعنی حتی برائت و جدایی از کافران نیز مانع از برقراری رابطه خیرخواهانه و عادلانه با آنها نیست.
آری! کافرانی که دست به سلاح می برند، شایسته دوستی نیستد. همچنین خدای متعال در بیان اوصاف پیروان حقیقی پیامبر اسلام نیز فرموده است: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ».
در روایتی از امام صادق(ع) وارد شده است که فرمود: «استوارترین دستاویز ایمان ، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا ، و دوستی کردن با دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست.»
در روایت دیگری هم هست که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: فلانی، شما را دوست می دارد، منتها در برائت از دشمن شما ضعیف است. حضرت فرمود: «هَیهاتَ ، کَذَبَ مَنِ ادَّعی مَحَبَّتَنا ولَم یَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا»؛ هیهات! دروغ می گوید کسی که دَم از محبّت ما می زند ؛ ولی از دشمن ما بیزاری نمی جوید.
پس در وجوب برائت و حتی لزوم اظهار و علنی ساختن آن، به شرط آنکه مفسده ای نداشته باشد، تردیدی نیست. اما همان طور که در آیات و روایات تصریح شده است، منظور از برائت، برائت از «أعداء اللّه» و اعداء اهل بیت رسول خدا است؛ نه برائت از مسلمانانی که ممکن است اختلاف نظرهایی هم با ما داشته باشند.
باید به شدت مراقب بود تا مبادا جای دوست و دشمن عوض شود! این همان لغزش خطرناک تاریخی مسلمانان و فریب بزرگی است که از دشمنان خدا و رسول خورده اند. سران کفر و شرک همواره تلاش کرده اند که با تحریک احساسات پرشور متدینان آنان را نسبت به یکدیگر بدبین و بریء سازند و اهل ایمان را چنان به درگیری های داخلی مشغول سازند که دیگر نیازی به دشمن خارجی نداشته باشند.
این نیرنگ، که متأسفانه در بسیاری از مواقع کارساز هم بوده، تا آنجا پیش رفت که مسلمانان را به سبّ و برائت از امیر مومنان تشویق می کردند و مسلمانان نیز چنین می کردند!
خود آن بزرگوار چنین فریبی را پیش بینی می کرد و می فرمود: کسی خواهد آمد که به شما فرمان می دهد تا مرا دشنام دهید و از من بیزاری جویید. بعد هم کریمانه فرمود: «امّا بدگویی و ناسزا را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه می دهم؛ چرا که موجب فزونی مقامات معنوی من و باعث نجات شما است. ولی در مورد پیشنهاد بیزاری جستن، هرگز از من بیزاری مجویید.»
ابن ابی الحدید در شرح این خطبه فصل مفصلی می گشاید؛ تحت عنوان «آنچه در باره سبّ علی علیه السلام توسط معاویه و حزب او روایت شده است.» این فصل خواندنی و البته سوزناک است و نشان می دهد که سوء تفسیر و سوء استفاده از حکم برائت تا چه اندازه خطرناک و البته رایج بوده است.
کار به آنجا رسید که مدعیان دینداری ناب، یعنی خوارج احمق، اعلام برائت از علی علیه السلام را شرط صحت نکاح می دانستند.
پس برائت از دشمنان واجب است، اما مشکل ما عوض کردن جای دوست و دشمن است. نباید در شناخت معیار خروج از دین و مصداق دشمنی اشتباه کرد. برائت از کسانی که قرآن آنان را برادر دینی ما می نامد، چه معنایی دارد؛ آن هم به امید پاداش الهی؟!خودی ها را باید تحمل کرد و وجود نقطه های ضعف نباید بهانه ای برای صف بندی با آنان شود.
علی علیه السلام می فرمود که یک بهانه برای تداوم دوستی با اهل ایمان کافی است. آیا درست است که به نام محبت علی علیه السلام و شیعه گری او درست برعکس عمل کرده و با یک بهانه رشته اجتماع و الفت خود با دیگران را پاره کنیم؟!
او نه تنها خود چنین نمی کرد بلکه به ما نیز دستور داد که وقتی اصلِ دیانت کسی را دریافتیم دیگر به حرف و حدیث ها در باره او گوش ندهیم: «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِیهِ وَثِیقَةَ دِینٍ وَ سَدَادَ طَرِیقٍ، فَلَا یَسْمَعَنَّ فِیهِ أَقَاوِیلَ الرِّجَالِ.»
مخصوصاً روایات متعددی از امام صادق(ع) در این باره نقل شده است که مبادا تفاوت دیدگاهها و تفاضل درجات علمی و عملی موجب جدایی و برائت شما از یکدیگر شود. ایشان با تعجب می پرسید: «ما أنتُم وَالبَراءَةُ؛ یَبرَأُ بَعضُکُم مِن بَعضٍ» ؛شما و تبرّی جُستن چرا؟ که برخی از شما از برخی دیگر تبرّی می جویید. همانا بعضی از مؤمنان از برخی برترند ، برخی نمازشان بیشتر است ، و برخی نگاهی نافذتر دارند؛ و این است معنای درجات.
منبع:مهر