24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 08 : 16
کد خبر : ۱۰۱۵۳
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۰
مدتهاست که شاهد حضور تک تیراندازان در مسیرهای منتهی به حرم حضرت زینب(س) بودیم. اما به لطف خدا، این روزها حملات در این مناطق به حداقل رسیده است. راه‎ها امن و امان، زینبیه عاری از حملات نامردمان...
عقیق: مدتهاست که شاهد حضور تک تیراندازان در مسیرهای منتهی به حرم عقیله عشق حضرت زینب سلام الله علیها بودیم. اما به لطف خداوندگاری حکیم؛ این روزها حملات در این مناطق به حداقل رسیده است. راه‎ها امن و امان، زینبیه عاری از حملات نامردمان...

اگرچه گروه های مسلح ماه‎هاست در مناطق اطراف حرم مطهر، حضور دارند و هر از گاهی خمپاره ای شلیک می‎کنند و تک تیرانداز هایشان، مردم و مدافعان حرم را هدف قرار می‎دهند.

مشاهده دیواری در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) که پر از نوازش های پدرانه گروه‎های مسلح است، داغ بر دل هر شیعه می‎گذارد. آه بی بی که چقدر درد تحمل کرده‎ای. آن روزها که شما بودی و سه ساله برادرت؛ اهل شام از هیچ فرصتی برای جسارت ها فرو گذار نکردند. امروز هم فرزندان همان‎ها پا جای پای پدران خود گذاشته‎اند.

نه.. نباید نام دلاور مردان این کشور را از خاطر ببریم. اگر آن روز اهل شام بی محبتی هایی کردند؛ ولی امروز مردم این کشور دست ارادت به سینه گذاشته اند. در تهدید هایی که اخیرا به حرم عقیله بنی هاشم شده است، گفته شده که نه تنها شیعیان بلکه برخی اهل سنت نیز برای حفاظت از حرم دختر علی بن ابی طالب(ع) پای در رکاب کرده‎اند.

بازارها خوب شلوغ است...

این بازار 160 کیلومتری دمشق نیست؛ بازار پشت حرم این بانوی کریمه است. الحمدلله مردم به تکاپو افتاده اند.

بگذار زبان این بازار شوم نه مشتریانش. حرف مردم حاضر در این بازار که معلوم است. شاکرند به خدا و نوکرند به دخت ولی خدا. من به یقین میدانم که آن روزها به جای صدای التماس کودکی برای خرید فلان اسباب بازی و فلان پیراهن، صدای وحشیانه نامردمان مردم‏نما بر دالان هر حجره این بازار حاکم بود.

آری چه بد زمانه‎ای است. دل بس پر دارم. تا وقتی پدرش بود، دستانش را بستند و کشان کشان بردنش. حال که قرن‎ها گشته، راه شیعیانش به بارگاه دخترش را می‏بندند. آری حجره های این بازار دلشان کمتر از مردمانش از اسلام‏نماهای بی دین پر نیست.

ساعت یک بامداد...

هنوز پیرایشگاه‎ها، فست فودها، سوپر مارکت‎ها و میوه فروشی‎ها مشغول کار و کاسبی‎اند.  خوب که گوش تیز می‎کنی صدای "اشتري مني برخيص ؛ از من ارزان بخر" میوه فروش را می‎شنوی و این صدا تا ساعت 2:30 بامداد کماکان شنیده می‎شود.

خداوند برکت به کسب و کارتان دهد. خوب همسایگانی برایش باشید تا دست روزی خدا همیشه بر سر کسب و کارتان باشد.

از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است...

گفتیم اینهمه را تا به آنی برسیم که مدافعان بسیاری برای سپر کردن سینه هایشان آمده‎اند. مدافعانی که سربند "کلنا عباسک یازینب" می‎بندند و به عشق فرزند حضرت حیدر، دل از فرزند خود نیز بریده‎اند.

آری خط قرمز هر شیعه این حرم هاست. چه آنها که رفتند و چه آنهایی که طومار امضا کرده و خطاب به تروریست های وحشی گفتند "به خداوندی‎اش سوگند به خاک و خونتان خواهیم کشاند گر زین پس نگاه بد به حرمش افتد".

وقتی از این زاویه به تماشای حرم می‎نشینی، دل همانند کبوتری سپید دم از کنده شدن از سینه می‎زند و قصد پرواز به قله گنبد می‎کند که طوافش دیگر هفت دور نبوده و تا بینهایت به دور حرمش می‏گردد...

حرم تعطیل است!

اما نه برای دوره ای طولانی به خاطر حملات و شدت گرفتن تیراندازی در حومه حرم عقیله بنی هاشم؛ بلکه تنها به مدت یک روز و به دلیل پاره‎ای از تعمیرات.

از دیروز نیز بارگاه ملکوتی و باصفای ملیکه دمشق به روی تمام عاشقانش گشوده شد.

قلب توان ماندن در سینه را ندارد...

حرم خلوت است. دلیلش قرمز بودن وضعیت منطقه نیست. به این دلیل است که عاشقان پروانه‎وار خود را به مرکز شعله آتش عشق رسانده و دل را به شبکه های ضریحش دخیل بسته‎اند.

هرچه نزدیکتر می‎روی ضریان قلبت تندتر و محکم‎تر می‎زند. هیبت حرمش به هیبت زیارتگاه پدرش می‎ماند. نمی‏دانی اول سلام دهی یا بغض لبریز شده‎ات را فرو بری. چه حس عجیبی است. در آن حال و هوا به این فکر می‎کنی اینجا کجای نقطه عالم است که جذبه‎اش قلبت را با سرعت نور به داخل حرم می‎کشاند.

وقتی به خودت می‎آیی که صورتت خیس اشک است و بر زبانت " ...السلام علیک یا بنت امیرالمومنین، السلام علیک یا اخت حسن و الحسین... " جاری است.

دیگر موقع آن رسیده که با عزیزترین‎هایت تماس بگیری و تلفن را سمت گنبد و بارگاهش بگیری تا آنها نیز بگویید "السلام علیک یا زینب الکبری، بابی انت و امی".

لحظه وصال...

وقتی به داخل حرم ملیکه عشق حضرت زیبنب(س) رسیدم؛ تازه برایم مسجل شد که منطقه "امن و امان" است. چرا که این فوج زایر در این اواخر به معجزه شبیه است. شاید درکش خیلی سخت باشد ولی این منطقه منطقه‎ای بود که مردمانش از ترس اشرار مسلح خانه و مغازه خود را ترک و به جای دیگری کوچ می‎کردند.

سالی که شهید حسن شاطری (یا همان حسام خوشنویس لبنانی ها) به این منطقه آمد. به نزدیکانش گقت "می‎خواهم اینجا را نیز مانند لبنان بسازم تا ساکنانش بازگردند".

آری این مناطق چنین وضعی داشتند. چه برسد به اینکه این همه زایر به راحتی نماز و زیارتنامه بخوانند.

اینجاست که باید جار زد "حرم بی‎بی ما امن و امان است.."


منبع:ابنا

211001

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
کیان
|
|
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۹
جانم فدای زینب (س)