اگرچه گروه های مسلح ماههاست در مناطق اطراف حرم مطهر، حضور دارند و هر از گاهی خمپاره ای شلیک میکنند و تک تیرانداز هایشان، مردم و مدافعان حرم را هدف قرار میدهند.
مشاهده دیواری در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) که پر از نوازش های پدرانه گروههای مسلح است، داغ بر دل هر شیعه میگذارد. آه بی بی که چقدر درد تحمل کردهای. آن روزها که شما بودی و سه ساله برادرت؛ اهل شام از هیچ فرصتی برای جسارت ها فرو گذار نکردند. امروز هم فرزندان همانها پا جای پای پدران خود گذاشتهاند.
نه.. نباید نام دلاور مردان این کشور را از خاطر ببریم. اگر آن روز اهل شام بی محبتی هایی کردند؛ ولی امروز مردم این کشور دست ارادت به سینه گذاشته اند. در تهدید هایی که اخیرا به حرم عقیله بنی هاشم شده است، گفته شده که نه تنها شیعیان بلکه برخی اهل سنت نیز برای حفاظت از حرم دختر علی بن ابی طالب(ع) پای در رکاب کردهاند.
بازارها خوب شلوغ است...
این بازار 160 کیلومتری دمشق نیست؛ بازار پشت حرم این بانوی کریمه است. الحمدلله مردم به تکاپو افتاده اند.
بگذار زبان این بازار شوم نه مشتریانش. حرف مردم حاضر در این بازار که معلوم است. شاکرند به خدا و نوکرند به دخت ولی خدا. من به یقین میدانم که آن روزها به جای صدای التماس کودکی برای خرید فلان اسباب بازی و فلان پیراهن، صدای وحشیانه نامردمان مردمنما بر دالان هر حجره این بازار حاکم بود.
آری چه بد زمانهای است. دل بس پر دارم. تا وقتی پدرش بود، دستانش را بستند و کشان کشان بردنش. حال که قرنها گشته، راه شیعیانش به بارگاه دخترش را میبندند. آری حجره های این بازار دلشان کمتر از مردمانش از اسلامنماهای بی دین پر نیست.
ساعت یک بامداد...
هنوز پیرایشگاهها، فست فودها، سوپر مارکتها و میوه فروشیها مشغول کار و کاسبیاند. خوب که گوش تیز میکنی صدای "اشتري مني برخيص ؛ از من ارزان بخر" میوه فروش را میشنوی و این صدا تا ساعت 2:30 بامداد کماکان شنیده میشود.
خداوند برکت به کسب و کارتان دهد. خوب همسایگانی برایش باشید تا دست روزی خدا همیشه بر سر کسب و کارتان باشد.
از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است...
گفتیم اینهمه را تا به آنی برسیم که مدافعان بسیاری برای سپر کردن سینه هایشان آمدهاند. مدافعانی که سربند "کلنا عباسک یازینب" میبندند و به عشق فرزند حضرت حیدر، دل از فرزند خود نیز بریدهاند.
آری خط قرمز هر شیعه این حرم هاست. چه آنها که رفتند و چه آنهایی که طومار امضا کرده و خطاب به تروریست های وحشی گفتند "به خداوندیاش سوگند به خاک و خونتان خواهیم کشاند گر زین پس نگاه بد به حرمش افتد".
وقتی از این زاویه به تماشای حرم مینشینی، دل همانند کبوتری سپید دم از کنده شدن از سینه میزند و قصد پرواز به قله گنبد میکند که طوافش دیگر هفت دور نبوده و تا بینهایت به دور حرمش میگردد...
حرم تعطیل است!
اما نه برای دوره ای طولانی به خاطر حملات و شدت گرفتن تیراندازی در حومه حرم عقیله بنی هاشم؛ بلکه تنها به مدت یک روز و به دلیل پارهای از تعمیرات.
از دیروز نیز بارگاه ملکوتی و باصفای ملیکه دمشق به روی تمام عاشقانش گشوده شد.
قلب توان ماندن در سینه را ندارد...
حرم خلوت است. دلیلش قرمز بودن وضعیت منطقه نیست. به این دلیل است که عاشقان پروانهوار خود را به مرکز شعله آتش عشق رسانده و دل را به شبکه های ضریحش دخیل بستهاند.
هرچه نزدیکتر میروی ضریان قلبت تندتر و محکمتر میزند. هیبت حرمش به هیبت زیارتگاه پدرش میماند. نمیدانی اول سلام دهی یا بغض لبریز شدهات را فرو بری. چه حس عجیبی است. در آن حال و هوا به این فکر میکنی اینجا کجای نقطه عالم است که جذبهاش قلبت را با سرعت نور به داخل حرم میکشاند.
وقتی به خودت میآیی که صورتت خیس اشک است و بر زبانت " ...السلام علیک یا بنت امیرالمومنین، السلام علیک یا اخت حسن و الحسین... " جاری است.
دیگر موقع آن رسیده که با عزیزترینهایت تماس بگیری و تلفن را سمت گنبد و بارگاهش بگیری تا آنها نیز بگویید "السلام علیک یا زینب الکبری، بابی انت و امی".
لحظه وصال...
وقتی به داخل حرم ملیکه عشق حضرت زیبنب(س) رسیدم؛ تازه برایم مسجل شد که منطقه "امن و امان" است. چرا که این فوج زایر در این اواخر به معجزه شبیه است. شاید درکش خیلی سخت باشد ولی این منطقه منطقهای بود که مردمانش از ترس اشرار مسلح خانه و مغازه خود را ترک و به جای دیگری کوچ میکردند.
سالی که شهید حسن شاطری (یا همان حسام خوشنویس لبنانی ها) به این منطقه آمد. به نزدیکانش گقت "میخواهم اینجا را نیز مانند لبنان بسازم تا ساکنانش بازگردند".
آری این مناطق چنین وضعی داشتند. چه برسد به اینکه این همه زایر به راحتی نماز و زیارتنامه بخوانند.
اینجاست که باید جار زد "حرم بیبی ما امن و امان است.."
منبع:ابنا
211001