مشروح سخنرانی آیتالله میرباقری به شرح زیر است:
قیام و صلاه نبیاکرم اقامه کننده حقیقت ذکر در عالم
بسم الله الرحمن ال رحیم الحمدالله رب العالمین احمده و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در فراز پایانی سوره مبارکه جمعه بیان میشود: «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ آن کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ» خدای متعال در فراز پایانی سوره دستوری را به مومنین میدهد که دستور سعی به طرف وجود مقدس نبیاکرم و صلات جمعه و درک صلات بر محور حضرت است. این صلات اگر اقامه شد و تجمعی حول حضرت شکل گرفت بعد از اینکه این مصلین از اطراف حضرت منتشر میشوند همه زندگی شان در و محیط نورانی وذکر و بندگی خدای متعال است و لذا تجارتشان هم صبغه و رنگ دیگری پیدا میکند و مسابقه بر سر دنیا تبدیل به ابتغاء فضل میشود. کسانی که اینگونه حول حضرت تجمع پیدا میکنند و بیع را رها میکنند و در این فرصت مضیق جمعه خودشان را به حضرت میرسانند و این فضا را درک میکنند و در این فضا تنفس میکنند و بر سر سفره رزق حضرت مینشینند، بعد از این که از نزد حضرت منتشر میشوند باید متوجه به ذکر کثیر بوده و مواظب باشند غفلت شامل حالشان نشود. باید اهل ذکر کثیری بشوند که همه زندگی شان را فرا بگیرد؛ در واقع معنی ذکر کثیر همین است. چون ذکر یک عبادتی در عرض بقیه عبادات نیست؛ اینکه ما بگوییم انسان نماز بخواند و ذکر هم بگوید یا ترک گناه کند و ذکر هم بگوید نیست؛ بلکه ذکر در واقع یک اصل فراگیری است که همه زندگی انسان را در بر میگیرد تمام ترک معاصی و انجام تکالیف ذکر هستند؛ منتها گاهی زندگی ما به گونه ای است که بخشی از آن ذکر و بخشی غفلت میشود. ذکر کثیر آن ذکری است که تمام زندگی انسان را در بر میگیرد؛ سراسر زندگی انسان حتی خوابش هم ذکر میشود، البته این زمانی ممکن است که انسان وارد بیت النور و محیط «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَر»(نور/۳۶) میشود.
خدای متعال مومنین را مأمور کرده به این که روز جمعه با تمام توان و سعی و بدون فرصت سوزی به سوی وجود مقدس نبیاکرم بیایند. به تعبیر روایت روز جمعه یوم مضیق است و تکلیفی که در روز جمعه است تکلیف خیلی بزرگی است و فرصت جمعه فرصت تنگی برای درک این تکلیف است، باید بیع را رها بکنند و به سراغ حضرت بیایند؛ اما اگر آمدند تمام زندگی شان تبدیل به ذکر میشود. این طرح وجود مقدس نبیاکرم است.
نقطه مقابل این است که وقتی حضرت مردم را دعوت به تجمع میکنند و مومنین اطراف حضرت میآیند؛ دشمنان یک بساط لهو و لعبی به راه میاندازند برای این که مردم را پراکنده و منتشر بکنند. گویا این یک طرح و تدبیر در مقابل طرح حضرت است زیرا حضرت جمعهای دارند و مردم را دعوت میکنند و سفره الهی برایشان پهن میکنند و از آن رزقها و مائده های آسمانی در اختیار امت خودشان قرار میدهند. این امتی که بر سر این سفره نشستند حالا وارد صحنه دنیا میشوند و دنبال ابتغاء فضل و ذکر کثیر هستند و همه زندگی شان ذکر است و بازار و مدرسه شان هم مسجد است؛ حتی مبیت و محل خوابشان هم مسجد است و اصلاً زندگی و خانه هایشان هم مسجد میشود.
در مقابل طرح پراکنده سازی مردم از حول حضرت است که طرح لهو و تجارت است «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِما» در شأن نزول آیه گفتند که وقتی حضرت برای نماز جمعه میایستادند، اینها میآمدند بازار راه میانداختند و حتی در مقابل آن طبل و دهل هم میزدند که صدای آن باعث میشد کسانی که در نماز جمعه بودند جز اندکی همه حضرت را رها میکردند؛ در حالیکه حضرت ایستاده و خطبه میخوانند. قرآن میفرماید «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ» یعنی آنچه که در نزد خداست بهتر از این لهو و تجارتی است که شما دارید. اما شما ما عندالله را رها میکنید به طرف لهو و تجارت میروید ما عند الله خیر است و این بهتر بودن این معنایش این است که خیر اینجاست و آنجا خیری نیست. والله خیر الرازقین خدای متعال بهترین رازق هاست و به بهترین وجه رزق شما را تأمین میکند؛ پس احتیاجی به لهو و لعب نیست. کأنه ما عندالله در سر سفره حضرت است و حضرت مائده آسمانی را پهن کرده اما شما رها میکنید و سراغ لهو و تجارت میروید.
حضرت یک صلاتی دارند و قیام کردند و میخواهند مردم را جمع کنند و اقامه صلاتی و ذکری کنند و بعد مردم از این محیطی که محیط ذکر و رزق الهی است و از سر سفره الهی منتشر بشوند. نقطه مقابل یک طرح لهو و لعب و تجارت است. این طرح تجارت و لهو حتی میتواند بر محور افراد یا بر محور جمعی باشد که به ظاهر هم دیندار هستند؛ یعنی همان یهودی که دنیا گرا هستند و متوجه به عالم آخرت و دنبال لقاء الله نیستند اما خودشان را جزو اولیاء خدا و صاحب کتاب و علم میدانند اما به تعبیر قرآن «ُثمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمار» در حالیکه آمادگی هم بود ولی بار کتاب را برنداشتند و تحمل نکردند فقط کتاب بار روی دوش آنهاست و عالم به کتاب نیستند و حقایق کتاب در آنها محقق نیست. این میتواند طرح آنها باشد یعنی این یهودسازی ای که اتفاق میافتد و در امت حضرت موسای کلیم بود، این است که یک عدهای که به ظاهر هم خودشان را عالم کتاب و ذی حق میدانند و احساس میکنند که باید وصایت در آنها قرار بگیرد و آنها بار هدایت را به امت منتقل کنند، ولی ظرفیت این کار را ندارند؛ چون به فرموده قرآن «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت» یعنی اینها اهل تمنای لقاء الله و مرگ نیستند و هنوز دلشان در دنیاست و از دنیا بزرگتر نشدند. آنها اگر دینی هم به پا بکنند دینی است که بوی دنیا میدهد و آهنگ دنیا دارد. به دین دعوت میکنند اما این دینشان میتواند لهو بوده و مانع تجمع مردم باشد.
باطن و حقیقت ائمه طاغوت و نفوذ آنها در امت نبیاکرم
این لهو و لعب و بساط تجارتی که به پا میشود ضرورتاً اینگونه نیست که همراه با نماز و حضور در مسجد نباشد. آنچه که شما در امت میبینید بعد از وجود مقدس نبیاکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکل گرفته اتفاقاً از همین جنس است یعنی به حسب ظاهر مردم به مسجد میآیند و نماز هم میخوانند؛ تراویح میخوانند و در نماز گریه هم میکنند و اشک هم میریزند ولی در عین حال در دوران بعد از وجود مقدس نبیاکرم تا آغاز خلافت حضرت، امت یک امت دنیا زده شدند که ادامهاش امپراطوری بنی امیه میشود. این دنیا زدگی در امت به دلیل دنیا زدگی حکام و ولات است. این جریان دنیا زدگی جریان دعوت به دنیاست؛ ولو به ظاهر هم دامن جمع میکنند و نافله شب و نماز هم میخوانند اما این کافی نیست.
آن اتفاقی که انسانها را رشد میدهد و رشید میکند این است که حول رسول و حول امام جمع بشوند و آیات و اوصیاء را تکذیب نکنند. اینها یک جمعی هستند که به حسب ظاهر حامل کتاب هستند اما «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» اینها آیات را تکذیب میکنند که طبق روایات تکذیب آیات یعنی تکذیب اوصیاء؛ در امت حضرت موسای کلیم هم کسانی بودند که اوصیای حضرت را تکذیب میکردند و مدعی بودند باید دین بر مدار آنها بچرخد. دینی که بر مدار اینها میچرخد دینی است که بوی دنیا میدهد و آهنگ دنیا دارد؛ لذا مسجدی که اینها درست میکنند مسجدی است که بر مدار دنیا و بر مدار بازار است.
به عکس مسجدی که حضرت درست میکنند مسجدی است که محور بازار است و بازار و زندگی بر مدار اوست. پس این لفظ حتماً اینگونه نیست که بساط نماز و روزه و این عبادات جمع میشود و همین است که ادامه پیدا کرد تا آنجا که صبح عاشورا در تاریخ نقل شده لشکر سیدالشهداء علیه السلام به امامت سیدالشهداء نماز جماعت خواندند لشکر عمر سعد هم به امامت عمر سعد نماز خواندند؛ آیا این لهو نیست که به وسیله همین نماز مردم را از حول امام حسین پراکنده کند در حالیکه حضرت قائم هستند و میخواهند همه عالم را به خدا برسانند. طرح پراکنده کردن مردم از حول حضرت همان لهو و تجارت است.
کسانی که لهو و تجارت را به پا میکنند در واقع محیط ولایت و سرپرستی آنها محیط لهو و لعب است. هر اتفاقی انجا میافتد لهو است. یک قدم جلوتر، حقیقت کلمه لهو خود آنها هستند. آن چیزی که در متن یک جامعه تحقق پیدا میکند و صفات و رفتار و اخلاقی که یک جامعه دارند؛ در واقع تجلی اوصاف ولاتشان است. اگر جامعه ای است که حول ولی الهی و حول رسول و ائمه هدات معصومین جمع میشوند و واقعاً تولی به آنها دارند، آنچه شما در متن این جامعه میبینید اوصاف امیرالمومنین است و هر کجا نگاه میکنید به تعبیر قرآن صبغه الله است و رنگ و آهنگ الهی دارد. صفاتی که در متن این جامعه است صفات الهی مثل توکل و یقین و رضا و صبر و ایثار و فداکاری است. جامعه مومنین وقتی توصیف میشود یک چنین جامعه ای است. این صفات در واقع تجلی صفت امامشان است.
وقتی هم جامعه فساق میروید حرص و حسد و بخل است و من مکرر این را عرض کردم آن سوختی که بنزین ماشین جامعه اهل دنیا و جوامع مادی است حرص و حسد به دنیا است. این در واقع اوصاف ائمه و تجلی روح ائمه شان است. حقیقت آن لهوی که مقابل دستگاه وجود مقدس نبیاکرم شکل میگیرد خود ولات جور هستند و خود اینها کلمه لهو هستند. رفتن به طرف لهو رفتن به طرف آنهاست؛ کما این که در نقطه مقابل وجود مقدس نبیاکرم مبدأ ذکر در عالم هستند. اگر خوب دقت کنید کلمه ذکر و حقیقت ذکر خود حضرت هستند؛ چنانچه این طرف هم کلمه لهو و لعب خود آنها هستند. کسانی که اقامه لهو و لعب میکنند در حقیقت لهو و لعب در خود آنهاست و خود آنها محور لهو و لعب هستند. در روایات هم همینطور معنا کرده بودند که امامی که محور ذکر خدای متعال در عالم است، خود او کلمه ذکر است «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رسولاً»(طلاق/۱۰-۱۱) حقیقت این ذکر خود رسول است.
یک موقعی به مناسک هم لهو گفته میشود یعنی یک مناسکی است که لهو است. لهو را به پا میکنند برای این که مردم را به طرف دستگاه باطل بکشند در روایات باب غنا آمده که شیطان وقتی قوم هابیل و قابیل از هم جدا شدند برای این که هابیلیان را به طرف قابیلیهابکشد و اینها هم اهل دنیا بشوند، غنا را ایجاد کرد؛ غنا از موضوعاتی است که شیطان آن را ایجاد کرده است و برای ایجاد آن البته امداد شده تا جامعه مومنین را به طرف جامعه کفار بکشاند.
این یک معنای لهو است؛ اما حقیقت لهو خود ائمه جور هستند. جامعه ای که در غرب است انعکاس روح ائمه شان است و آنها اهل لهو و بلکه نقطه مرکزی لهو هستند. روایتی را خدمتتان تقدیم میکنم که در این روایت بیع به ائمه جور و لهو به محیط ولایت آنها تعبیر شده است.
اگر یک مقداری معنا را از این واسع تر ببینید، حقیقت این است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم یک تنه ایستاده و قیام کرده برای این که دیگران حول او جمع بشوند و آنها هم قیام کنند و هم از سر سفره دنیا برخیزند «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»(سبا/۴۶) این موعظه الهی است و برخواستن از سر سفره دنیا برخاستن از سر نفس و عوالم و رو به خدای متعال آوردن است. حضرت قیام کردند و بنا است که همه عالم بر محور حضرت قیام کنند و میخواهند یک بیت و خیمه ای بنا کنند و همه اهل این بیت و این خیمه کسانی هستند که قائم لله هستند. حضرت ایستاده و بر مدار حضرت همه عالم قیام میکنند. به همین دلیل لقب مبارکشان این لقب است که همه عالم بر محور امام زمان و در راه خدای متعال برپا و استوار میشوند.
این قیام برای این است که عالم را محیط ذکر و اقامه صلات بکنند و بعد همه زندگی بر مدار این صلات برپا بشود. جبهه مقابل برای این که مردم را از حول حضرت پراکنده بکند بساط لهو و لعب و تجارت به پا میکند. آیا دنیای امروز چیزی غیر از این است؟ یک نگاهی بفرمایید حالا در جامعه مومنین کمتر ولی در دنیا همه رسول خدا را رها کردند و به فرموده قرآن «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِما» آیا داستان دنیای امروز این نیست؟ این پیامبر مگر مبعوث نبود «أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاس»(سبا/۲۸) باشد، و مگر نیامده بود که همه را به خدا برساند و مگر قیام نکرده بود که همه بشریت در راه خدا به پا بایستند و حول حضرت جمع بشوند و از سر سفره دنیا بلند شوند و بزرگتر از دنیا بشوند؟!
جبهه مقابل حضرت که کارشان یهودسازی بوده و یهود این امت بساطی به پا کرده اند که الان و بعد از هزار و چهارصد سال میبینید وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِما» الان بساط دنیا همین است که همه مشغول به لهو و لعب هستند؛ البته جامعه مومنین را که اطراف حضرت ماندند استثناء کنید.
سیدالشهداء قیام کردند اما حضرت را رها کردند و مشغول به لهو و لعب هستند. این بساط لهو و لعب و تجارتی که در دنیا میبینید، در مقابل صلات است؛ الان تمدن مادی برای این که مردم را از حول انبیاء پراکنده کند بازار و این بساط لهو و لعب را درست کرده که مردم را پراکنده میکند و حضرت را تنها میگذارد. این همان طرح دستگاه شیطان برای انفضاض و پراکنده کردن است.
بساط لهو و لعب؛ فتنه باطل و حجاب مومنین
خدای متعال با تسبیح، سوره را شروع میکند «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیم» و این «الْعَزیزِ الْحَکیم» برای این که به ما بشارت بدهد که این طرح به نتیجه میرسد. وقتی حضرت میآیند این بساط لهو و لعب جمع میشود و عالم وارد محیط ذکر میشود و همه حول حضرت به پا میخیزند و همه وارد عالم بندگی خدای متعال و عالم ذکر میشوند چون به فرموده قرآن «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»(صف/۸) یعنی این نوری که خدای متعال در وجود مقدس حضرت منتشر کرده به مرحله تمام میرسد؛ ولی الان اینگونه نیست و ملتهاحضرت را قائم رها کرده و مشغول لهو و لعب هستند. اگر همه اینها بیایند و گرد حضرت جمع شوند به چیزی بهتر از لهو و تجارت میرسند. قرآن میفرماید «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(طه/۱۳۱) یعنی به این شکوفه های متنوع دنیا که به گروه های مختلف اهل دنیا دادیم نگاه نکنید، این فتنه آنهاست. خدای متعال یک رزق بهتری برای شما در نظر گرفته که اگر چشمتان را به روی آن شکوفه های دنیا بستید، چشم دلتان به روی آن رزق بهتر باز میشود و الا همیشه در حجاب از آن رزق بهتر میمانید. چیزی که پیامبر آوردند و تنها در گرد حضرت حاصل میشود رزق خیر است و ما عندالله است.
آن طرف یک بساط لهو و لعب و تزیینی به پا میشود که اتفاقاً خدای متعال آن را امداد هم میکند. در روایتی نورانی آمده که وقتی سامری طلاهای بنی اسرائیل را جمع کرد و گوساله ای درست کرد، این گوساله آوازی داشت که مردم را جمع کرده بود و سامری میگفت که همان خدایی که با موسای کلیم سخن میگوید همین است و اینگونه مردم را دور خودش جمع کرده بود. در نقل دارد که موسای کلیم به خدای متعال عرضه داشت که خدایا حالا این گوساله را درست کرد چه کسی به آن صدا داد؟! در حالیکه این فتنه خود خدای متعال است یعنی خدای متعال برای این که صفها از هم جدا بشوند وقتی او گوساله درست کرد و رد پای جبرائیل را هم در آن گذاشت، خدای متعال هم کمک کرد. این گوساله هم مثل یک موجود زنده آواز و سر و صدا و دعوتی دارد. موسی عرض کرد «مَنْ أَخَارَه» یعنی خدایا چه کسی این بانگ خوار را به او داد؟! خداوند فرمود خودم اینکار را کردم. لذا موسی میفرماید خدایا این فتنه خودت است.(۱)
اینها بساط لهو و لعب در عالم به پا میکنند و خدای متعال هم کمک میکند و شکوفه های مختلفی در دامن آنها سبز میشود ولی زهره الحیاه الدنیاست. شکوفه های عالم دنیاست به هیچ وجه بوی بهشت ندارد و به تعبیری شکوفه های شجره زقوم است نه شجره طوبی؛ یک تجلیاتی از دنیا برای آنها واقع میشود؛ مثل همین دنیاهای گسترده ای که میبینید و همیشه هم یکی از حجابهاو موانع مومنین همین لهو و لعبی بوده که اینها به پا میکنند.
مقایسه قارونهای روزگار ما و قارون زمان موسی
داستان قارون هم که به فرموده قرآن «قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ»(قصص/۷۶) از قوم حضرت موسی بود که بر علیه حضرت موسی طغیان کرد و طرف فرعون رفت خدای متعال با «فا» میفرماید «وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّة»(قصص/۷۶) یعنی آنقدر گنج به او دادیم که کلیدهای این گنجهارا یک عده آدم توانا به زور به دوش میکشیدند یعنی چون طغیان کرد ما هم به او امکانات دادیم. آن وقت در قرآن تعبیر عجیبی دارد که میفرماید به او میگفتند که «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْض» دنبال فساد نباش و با این امکانات فساد به پا نکن و مردم را از دور حضرت موسی پراکنده نکن. معنای فساد یعنی وقتی خدای متعال پیامبر فرستاده تا عالم را اصلاح و تبدیل به محیط بندگی و ذکر کند، تو در عالم سر و صدا به پا نکن و مردم را از دور این پیامبر پراکنده نکن؛ بلکه از این امکانات برای دار الاخرت استفاده کن و سفره دنیا را پهن نکن و بهره ای که خدا در دنیا به تو داده فراموش نکن. بعضی این را اینگونه معنا کردند که یعنی هم برای آخرتت و هم برای دنیایت استفاده کن و دنیایت را هم فراموش نکن؛ اما روایت اینگونه معنا نمیکند بلکه میفرماید «لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» یعنی نصیب انسان از دنیا همان است که خرج آخرت میکند و آنچه که خرج دنیا میکند نصیب انسان نیست و از دست میرود.(۲) آنچه که در راه خدا خرج شود، میماند چنانچه به فرموده قرآن «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»(نحل/۹۶).
قارون میگفت که «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْم»(قصص/۷۸) یعنی خودم دانش آن را داشتم و علم کیمیا به دست آوردم و گنج درست کردم. بعد این امکاناتش را در مقابل قوم حضرت موسی به رخ میکشید و به نمایش میگذاشت. یک قوم تحت فشاری که هنوز به پیروزی نرسیدند و هنوز دشمن سر راهشان است و در سختیهاهستند؛ یعنی همین که قارون به طرف فرعون رفت، خدای متعال آنقدر به او گنج داد و او هم این گنجهارا به نمایش میگذاشت. قرآن میفرماید «الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُون» یعنی آنهایی که دنبال دنیا بودند و افق اراده آنها دنیا بود، صدایشان بلند شده بود و به حضرت موسی اعتراض میکردند که ای کاش ما هم مثل قارون شده بودیم چرا ما اطراف تو ماندیم. آنهایی که در کنار فرعون رفتند چه چیزهایی به دست آوردند. آیا سخن امروز اهل دنیا این نیست؟!
داستان شیطان یک داستان بیشتر نیست. این که در روایت دارد(۳) آنچه در بنی اسرائیل طابق النعل بالنعل در امت من واقع میشود یعنی طرح شیطان که یک طرح بیشتر نیست که همان طرح لهو و لعب است که این لهو و لعب را هم به نمایش میگذارد و یک عده ای هم میگویند: ای کاش همان امکاناتی که قارون داشته ما هم داشتیم. گاهی به حضرت موسی میگفتند که قبل از این که بیایی گرفتار بودیم و میگفتیم وقتی موسای کلیم بیاید از گرفتاری نجات پیدا میکنیم؛ اما شما که آمدید بدتر شده است؛ از روز اول درگیری و جنگ و فشار و سختی و محاصره داشتیم. یک تعبیر لطیفی قرآن دارد و میفرماید که «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْر» یعنی کسانی که خدای متعال به آنها علم داده بود به آنها میگفتند که آن چیزی که خدا برای شما در نظر گرفته از این که به قارون داده بهتر است. آنچه که در طرف فرعون است چیز قیمتی ای نیست و اگر قیمتی بود که خدای متعال به فرعون و اطرافیان فرعون نمیداد؛ همان فرعونی که ادعای خدایی روی زمین دارد و میگوید «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»(نازعات/۲۴).
سخن امروز هم همین است. آن دنیایی که خدا در اختیار مکاتب مادی و طرفدارانشان و ائمه جور و مستکبرین عالم قرار داده اگر چیز قیمتی ای بود خدای متعال به آنها عطا نمی کرد. این همان «زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» و شکوفه های حیات دنیایی است که به هر قومی هم از یک جنسش عطا کرده است؛ البته این فتنه را خدای متعال به پا میکند؛ یعنی اینها لهو و لعب به پا میکنند و خدای متعال هم به آن پر و بال میدهد. آنها گوساله درست میکنند و خدای متعال به آن گوساله آواز میدهد تا مثل یک موجود سرزنده و سرپایی مردم را دور خودش جمع کند.
آنها میگفتند وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون» یعنی همه به این ثواب نمیرسند مگر آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح هستند. این عمل صالح یعنی رو به پیغمبر خدا و رو به ولی خدا آوردن و آن ثواب، استواری میخواهد. شما اگر در مقابل دشمن استوار ایستادید به آن ثواب خیر میرسید؛ اما اگر چشم دلتان به دنبال دنیا رفت، اسیر آنها میشوید و تا آخر باید دنبال آنها حرکت بکنید؛ ولی اگر ایستادید یک رزق بهتری را خدای متعال برای شما صابرون در نظر گرفته است. آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح هستند رزقشان از کفار خیلی بهتر است؛ اما باید پایداری کنند.
در ادامه قرآن میفرماید «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرین» در پایان کار به جایی رسید که خدای متعال قارون را با همه داراییش در زمین فرو برد مثل این که کشتی را در آب فرو برد، همه مِلک و مُلک و خود قارون را هم زمین بلعید. بعد از این که این اتفاق افتاد قرآن میفرماید که دیگر جمعیتی نبودند به او کمک کنند و بلایی خدا سرش آورد که از هیچ کس کاری ساخته نبود.
«وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُون» وقتی این اتفاق افتاد آنهایی که دیروز موقعیت قارون را تمنا میکردند و موسای کلیم را سرزنش میکردند و میگفتند که ما دور شما آمدیم و چیزی به ما نرسید اما قارون خودش را به فرعون نزدیک کرد و گنج های عالم در اختیارش قرار گرفت، تازه فهمیدند چه خبر است. قبض و بسط رزق در دست اوست و ما خیال میکردیم که رزق دست فرعون است. مانند الان که میگویند: با آمریکا رابطه ات را درست کنی خوب میشود و کلید حل مشکلات ما این است که با مستکبرین عالم گره بخوریم.
«یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُون» آنها فهمیدند اگر خدای متعال یک تکانی به این عالم بدهد، اینها سرنگون میشوند فهمیدند که اینها در عالم کاره ای نیستند و رزق دست اوست. اگر خدای متعال به ما منت نگذاشته بود و ما اطراف حضرت موسی نبودیم و به طرف قارون رفته بودیم ما هم الان مثل قارون خسف شده بودیم. یک جمله لطیفی که اینها وقتی همه چیز از دست رفت میفهمند این است که «وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُون» یعنی ای وای که گویا خدای متعال کافر را هیچ وقت به رستگاری نمیرساند؛ اگرچه دنیا و امکانات و گنج قارون میدهد. قارون های روزگار ما هم همینطور هستند؛ گنج قارون دارند ولی هیچ وقت به فلاح نمیرسند.
بساط لهو و لعبی هم که در مقابل نبیاکرم به پا میشود در واقع یک بازار مکاره دنیا درست میشود و کار یهود همین است. یهود این امت هم همین کار را کردند؛ چنانچه یهود امت حضرت موسی هم گوساله سامری و دنیا گرایی درست کردند. اینجا هم الان همین است. اما قرآن میفرماید «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقین»
دار آخرت؛ محیط ولایت امام
بعد از داستان قارون در آیه بعدی ای که در سوره مبارکه قصص است و جای تأمل و دقت هم دارد یک تعبیر لطیفی را قرآن دارد و میفرماید «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین» این دار دنیا را ما به کفار هم میدهیم و کفار هم از این ارض برخوردار هستند. انواع مختلف شکوفه های دنیا در این دنیا قرار داده شده و گنج قارون هم به قارون میدهیم اما دار آخرت را به آنهایی میدهیم که در عالم مشغول بندگی بوده و دنبال برتری جویی و فساد روی زمین نیستند و نمی خواهند مردم را از حول رسول پراکنده کنند؛ بلکه اطراف پیغمبر خدا جمع میشوند. «والعاقبه للمتقین» در واقع همان لا یفلح الکافرون است. ممکن است به کافر دنیا را بدهند؛ ولی فلاح در آن نیست اما عاقبت برای متقین است. در روایت حضرت فرمود «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» محیط ولایت ماست و عاقبت ما هستیم. شما اگر متقی شدید و در زمین دنبال برتری جویی و فساد نبودید وارد عالم آخرت میشوید. همه ما در عالم ارض آمدیم و در این عالم ارض یک عده ای خسف میشوند و در درکات جهنم فرو میروند و یک عده ای هم از همین عالم ارض رفعت پیدا میکنند و وارد دارالاخره میشوند. محیط ولایت امام برای کسانی است که دنبال فساد و لهو و لعب نیستند و اگر امکانی به آنها بدهند آن را خرج بندگی خدا میکنند و امکانات در آنها طغیان ایجاد نمی کند.(۴)
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُون * إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فی ضَلالٍ مُبینٍ»(قصص/۸۴-۸۵) در ادامه سوره داستان رجعت است و به حضرت بشارت رجعت میدهند که شما برمیگردید و بساط این عالم از نو به دست شما بازسازی میشود.
در سوره مبارکه جمعه ذکر شده که حضرت مردم را به یوم الجمعه دعوت میکنند و مردم باید دور حضرت جمع شوند و از اینجا منتشر شوند تا یک عالم دیگری ساخته بشود و در آن عالم آن رزق خاص ما عندالله تقسیم میشود. قل ما عندالله خیر، اگر ما محضر نبیاکرم برویم و دور او جمع شویم و از محیط ولایت حضرت بیرون نرویم همه زندگی ما ما عندالله میشود و در آن محیط زندگی میکنیم و از دار دنیا خارج میشویم محیط حضرت محیط ما عندالله است. ایشان ما را وارد یک عالم دیگری میکنند که تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ است و به آن رزق بهتر میرسیم.
در مقابل برای ایجاد انفضاض و پراکنده سازی و برای این که حضرت تنها بمانند و در این قیام لله کسی اطراف ایشان نباشد، یک جریان لهو و لعبی به پا میشود که ممکن است همراه با مناسک ظاهری و عبادت و مسجد و ذکر و هم باشد. همانهایی که مدعی هستند ما اولیاء خدا هستیم؛ همانهایی که «حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمار» و در واقع حمل القرآن ثم لم یحملوها هستند و مدعی هستند که علم قرآن نزد ماست. آنها ممکن است این بساط لهو را به پا بکنند و خدای متعال هم ممکن است این بساط لهو را بسط بدهد و کمک و امداد کند؛ زیرا این پراکنده سازی فتنه و امتحان او است،؛ ولی او العزیز الحکیم است و کار او به مقصد میرسد. این صلات اقامه میشود و عالم مسجد میشود و مردم و مومنین حول حضرت جمع میشوند و بساط شیطان و بساط لهو و لعب هم در عالم جمع خواهد شد.
تجدید عهد با نبیاکرم و ولایت امیرالمومنین در هر روز جمعه
مرحوم شیخ در اختصاص از جابر بن یزید جعفی این روایت را نقل میکنند که من فرازهایی از این روایت را محضرتان تقدیم میکنم. جابر جوفی از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق علیهما السلام است و لذا روایات خاصی را هم نقل میکند. نقل کرده من محضر امام صادق علیه السلام بودم صحبت از این آیات آخر سوره جمعه شد. حضرت در یک قسمت حدیث به او فرمودند ِ «یَا جَابِرُ لِمَ سُمِّیَتْ یَوْمُ الْجُمُعَةِ جُمُعَةً قَالَ قُلْتُ تُخْبِرُنِی جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِتَأْوِیلِهِ الْأَعْظَمِ قَالَ قُلْتُ بَلَى جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ فَقَالَ یَا جَابِرُ سَمَّى اللَّهُ الْجُمُعَةَ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ جَمِیعَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَ رَبُّنَا وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الْبِحَارَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِی الْمِیثَاقِ فَأَخَذَ الْمِیثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِیٍّ ع بِالْوَلَایَةِ وَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ قَالَ اللَّهُ لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ فَسَمَّى اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ الْجُمُعَةَ لِجَمْعِهِ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ مِنْ یَوْمِکُمْ هَذَا الَّذِی جَمَعَکُمْ فِیهِ وَ الصَّلَاةُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَعْنِی بِالصَّلَاةِ الْوَلَایَةَ وَ هِیَ الْوَلَایَةُ الْکُبْرَى فَفِی ذَلِکَ الْیَوْمِ أَتَتِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ وَ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِالتَّلْبِیَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَامْضُوا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ یَعْنِی الْأَوَّلَ ذلِکُمْ یَعْنِی بَیْعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ وَلَایَتُهُ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بِیعَةِ الْأَوَّلِ وَ وَلَایَتِهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ یَعْنِی بِیعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ یَعْنِی بِالْأَرْضِ الْأَوْصِیَاءَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ کَمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ وَ طَاعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع کَنَّى اللَّهُ فِی ذَلِکَ عَنْ أَسْمَائِهِمْ فَسَمَّاهُمْ بِالْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ قَالَ جَابِرٌ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ قَالَ تَحْرِیفٌ هَکَذَا أُنْزِلَتْ وَ ابْتَغُوا فَضْلَ اللَّهِ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ثُمَّ خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ذَلِکَ الْمَوْقِفِ مُحَمَّد ص فَقَالَ یَا مُحَمَّد إِذا رَأَوْا الشُّکَّاکُ وَ الْجَاحِدُونَ تِجارَةً یَعْنِی الْأَوَّلَ أَوْ لَهْواً یَعْنِی الثَّانِیَ انْصَرَفُوا إِلَیْهَا قَالَ قُلْتُ انْفَضُّوا إِلَیْها قَالَ تَحْرِیفٌ هَکَذَا نَزَلَتْ وَ تَرَکُوکَ مَعَ عَلِیٍّ قائِماً قُلْ یَا مُحَمَّدُ ما عِنْدَ اللَّهِ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ یَعْنِی بِیعَةَ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِی لِلَّذِینَ اتَّقَوْا قَالَ قُلْتُ لَیْسَ فِیهَا لِلَّذِینَ اتَّقَوْا قَالَ فَقَالَ بَلَى هَکَذَا نَزَلَتِ الْآیَةُ وَ أَنْتُمْ هُمُ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِین»(۵) یعنی خدای متعال روز جمعه را روز جمعه یعنی روز جمع نامید. حضرت فرمودند میخواهی تأویل اعظم این آیه را به تو بگویم؛ جابر گفت که اگر لایق میدانید به من سر مسئله را بگویید. حضرت فرمود که به این خاطر است که در روز جمعه خدای متعال همه اولین و آخرین را یک جا جمع کرده و روز جمع است. همه جن و انس را خدای متعال در یوم الجمعه جمع کرده است. صحراها دریاها و آسمانها و هرچه خدای متعال خلق کرده در یک یوم الجمعه ای جمعشان کرده؛ همه بهشتیهاو جهنمیهاهمه جمع شدند و در آن روز میثاق همه را جمع کرده و چه میثاق و عهدهایی از آنها گرفته که همه مخلوقات باید پای این عهد الهی بایستند. برای خودش میثاق ربوبیت گرفته، که در قرآن بیان شده «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»(اعراف/۱۷۲)، یعنی یک عالمی است که در آنجا خدای متعال از ما یک میثاقی گرفته ما هم قبول کردیم. و بعد در آن یوم الجمع برای حضرت به نوبت میثاق گرفتند و همه قول دادند که این نبی است و از طرف خدا خبر میآورد و ما باید دنبال او حرکت کنیم و با او با خبر بشویم؛ اسرار دست اوست و ما باید دنبال اخبار او باید باشیم او اخبار الهی را میداند. و همه قبول کردند. برای امیرالمومنین هم میثاق ولایت گرفتند پس این یوم الجمعه است. در آن روز خدای متعال به آسمانهاو زمین خطاب کرد باید وارد محیط بندگی بشوید. «ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعین»(فصلت/۱۱) اگر طوعاً آمدید که آمدید و اگر نیامدید «کرها» شما را میآوریم. گفتند نه ما همراه بقیه عالم با خشوع و تواضع میآییم و در این وادی قدم میگذاریم و همه این عهد را قبول کردند خدای متعال همه را در آن روز جمع کرده و فرمود «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون» وقتی دعوت به صلات شدید در آن روزی که خدا همه تان را جمع کرده بصلات الولایه امیرالمومنین علیه السلام شما را دعوت میکند که بیایید عهدتان را نو کنید. یوم الجمعه یوم تجدید عهد با امام است. حقیقت صلات اصلاً همین است. در روایات متعددی هم بیان شده که «نحن الصلاه»(۶) لذا حضرت در این حدیث فرمودند صلات همان ولایت کبری است. در آن روز بود که همه مخلوقات لبیک گفتند.
این روایت را یک تطبیق اجمالی بکنیم؛ ما در عالم یک شب قدری داریم که حقیقت قرآن در آن شب قدر نازل شده و قرآن میفرماید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر» و گرچه یک شب قدر است که شب بیست و سوم ماه رمضان است اما هر سال یک تکراری میشود و در آن «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر» یعنی وقتی تکرار میشود همه ملائکه همراه با روح که اعظم از ملائکه است محضر امام نازل میشوند و تقدیرات عالم به امضای حضرت میرسد. این شب قدر که شب بیست و سوم است و تکرار میشود محاذی با آن شب قدر و کانه تکرار و تجلی آن شب قدر به اندازه این عالم ما است. در مرحله تشبیه مثل این که خورشید یکی است ولی هر روز طلوعی دارد و طلوع امروز غیر از طلوع دیروز است؛ ولی خورشید یک خورشید است. آنجا هم همان شب قدر است که هر سال شب بیست و سوم تکرار میشود و حقایق شب قدر در عالم ما اتفاق میافتد ملائکه و روح تنزل پیدا میکنند و اتفاقات شب قدر میافتد
در اینجا هم گویا یک یوم الجمعه ای بوده که خدای متعال همه را جمع کرده و از همه عهد گرفته که حول نبیاکرم و امیرالمومنین جمع بشوند و در این محیط زندگی بکنند؛ تا به مقصد برسند و همه هم قبول کردند. خدای متعال محاذی آن در عالم ما یک یوم الجمعه ای قرار داده که هر هفته تکرار میشود. هر هفته یک تجلی ای از آن یوم الجمع است تا دوباره بیایند حول آن معصوم جمع بشوند و ولایتشان را تجدید و نو بکنند.
اگر اینگونه معنا کردید یوم الجمعه را و آن تکلیفی که در یوم الجمعه ما داریم «فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّه» یعنی باید به سراغ ذکرالله که امام و وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند برویم و به آن قرارهایی که در آن یوم الجمع به خدا قول داده بودیم، در روز جمعه عمل بکنیم.
در این صورت معنی بیع و لهو و لعب هم تغییر میکند؛ اگر صلاتش امیرالمومنین است اگر یوم الجمعه اش آن یوم الجمع است و همان روز تکرار میشود، حقیقت آن بیع و تجارت و لهو و لعب هم همان ولاتی هستند که این بساط را به پا میکنند و لذا ترک این بازار مکاره ترک آنها و احراز از آنهاست و الان اعراض از بساط لهو و لعب در عالم به اعراض از مستکبرین است. حضرت فرمودند که بیعت امیرالمومنین علیه السلام یعنی انسان باید از لهو از محیط تجارتی که غفلت میآورد که آن ولایت جورهستند و از محیط ولایت آنها بیرون بیاید و اگر بدانید این آمدن به محیط ولایت حضرت در یوم الجمع و رها کردن آنها و رو به حضرت آوردن برای شما بهتر است. حضرت فرمود بعد از اینکه بیعت تان را با امام تجدید کردید فانتشروا فی الارض که این ارض مقصود این است که سراغ بقیه اوصیاء بروید؛ معنای ارض یعنی اوصیاء.
ببینید قرآن چطور معنا میشود؛ البته عرض کردم ظاهر آیه محفوظ است اما به این معنا است که بعد از آن بروید یک به یک با اوصیاء هم عهدتان را تجدید کنید. بعد خدای متعال میفرماید کسانی که منکر تو هستند یهود این امت هستند و میخواهند مردم را دور خودشان جمع کنند و خودشان را صاحب ولایت و کتاب میدانند و میخواهند مردم را از اطراف اوصیاء پراکنده کنند و نگذارند این روز به نتیجه برسد. این شاکین و آنهایی که یقین به تو ندارند «إِذا رَأَوْا الشُّکَّاکُ وَ الْجَاحِدُونَ تِجارَةً یَعْنِی الْأَوَّلَ أَوْ لَهْواً یَعْنِی الثَّانِیَ انْصَرَفُوا إِلَیْهَا» که ترجمه کردن نمیخواهد. ما عندالله هم همان محیط ولایت امام است و حضرت فرمود ما عندالله یعنی محیط ولایت نبیاکرم که اگر در این محیط بروید به ما عندالله رسیدید؛ زیرا آنچه محضر حضرت است ما عندالله است و «خیر من الهو و من التجاره یعنی بیعه الفلان و الفلان» است. این که بروید و با آنها بیعت کنید آنها بساط لهو و لعب درست میکنند و رفتن به سمت آن لهو و لعب بیعت با آنها و رویگردانی از حضرت است. حضرت را در عالم تنها نگذارید. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقین»
بنابراین اصل سوره این است که خدای متعال میخواهد امتی بسازد که بر محور یک رسولی است که در بین امیین و در ام القرا و امیین مبعوث میشود که کار او تعلیم و تزکیه و تلاوت است و این هم یک فضل الهی است که خدای متعال به این پیامبر داده و دیگران حق ندارند دخالت کنند و بگویند باید پیغمبر از ما باشد چون ما اهل کتاب هستیم.
در مقابل ایشان هم یک جریان «یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا» یعنی یهودی است که مثل یهود امت حضرت موسی چنانچه آنها حامل کتاب نبوده و فقط بارکش و مدعی ولایت الله هستند و میخواهند مردم را دور خودشان جمع کنند و مردم را از آن حوزه تلاوت و تزکیه و تعلیم حضرت جدا کرده و بر مدار خودشان جامعه دینی بسازند. قرآن میفرماید که شما دور پیامبر خدا جمع بشوید. این یوم الجمعه است و من برای شما در ارض یک یوم الجمعه ای قرار دادم. تلاش کنید در این یوم الجمعه خودتان را به حضرت برسانید و عالمتان را بر مدار حضرت بسازید و منتشر شوید. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»
آن طرف طرحی است که طرح لهو و تجارت و برای انفضاض و پراکنده کردن است. قرآن میفرماید مواظب باشید «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَة» اگر در محیط ولایت حضرت بیایید بهتر از آن چیزی که در محیط لهو و لعب آنها است به دست میآورید. شما اینگونه نباشید که حضرت را رها کنید و سراغ لهو و تجارت بروید. این داستان کل عالم است: یک طرف رسول و تعلیم و تزکیه و تجمع است و یک طرف هم داستان لهو و لعب است و خدای متعال خودش حالا به تعبیر ناصواب من یک جایی به آن دامن میزند و آن را بسط میدهد و فتنه به پا میکند. ما باید حواسمان جمع باشد که آن بساط لهو و لعب ما را از رزق ربک و ما عندالله محروم نکند. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشت ها:
(۱) تفسیر العیاشی، ج۱، ص: ۵۱
(۲) معانی الأخبار، النص، ص: ۳۲۵
(۳) من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص: ۲۰۳
(۴) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص: ۳۱۲
(۵) الإختصاص، النص، ص: ۱۲۹
(۶) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج۱، ص: ۵۲۶