۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۷
این کتاب حاوی خاطراتی دلنشین و درسآموز از زندگی دلیر مردی است که نگذاشت علاقهاش به دنیا و زرق و برقهای آن بندی بر قدمهایش باشد و او را به مقصودش نرساند. شهید محمود رادمهر که از رزمندگان لشکر 25 کربلا است و در خان طومان سوریه به شهادت رسیده است در این کتاب بر مبنای خاطرات دوستان، مادر و همسرش به خواننده معرفی میشود.
وجه تسمیه این کتاب آن است که در دیداری که خانواده این شهید با مقام معظم رهبری داشتند ایشان با دست مبارکشان پشت عکس نوشتند:« سلام خدا بر شهید عزیز». این کتاب در در 13 بخش تنظیم شده که برخی از عناوین عبارتند از: «تولد و کودکی»، «سرسبزی»، «همدلی»، «انتظار جهاد»، «انتظار پرواز» و «وصال».
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار هرکس که میتوانست خودش را به سفره ناهار یا شام میرساند. بچههای با صفایی بودند که وقتی دور هم مینشستند حال و هوای بینظیری بین دوستان ایجاد میشد. محمود هم خودش را به سفره میرساند. وقتی میآمد با شوخ طبعی بینظیری که داشت جمع ما را گرم میکرد. گاهی از شوخیهایش آنقدر میخندیدیم که ریسه میرفتیم.
آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابههای «پپسی» میدادند، برخی دوستان معتقد بودندکه این نوشابهها تحت مالکیت صهیونیستها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرائیل محسوب میشود. آنها تاکید میکردند پول این نوشابهها تبدیل به گلوله میشود و به قلب مسلمانان فرو خواهد رفت. برای همین خودشان نمیخوردند و به دیگران هم توصیه میکردند از آنها استفاده نکنند. محمود با اینکه با نظر آنها موافق بود، گاهی سر به سرشان میگذاشت و وقتی سر سفره میآمد، به یکی از همسفرهها میگفت: «داداش ! یکی از اون پپسیهای اصل اسرائیلی بده!»
آن را می گرفت و در آن را باز میکرد و سر میکشید و بعدش یک «سلام بر حسین!» بلند میگفت. بعدش هم خندهکنان میگفت: «چه حالی میدهد نوشابه اسرائیلی بخوری و آخرش بگویی سلام بر حسین علیهالسلام!». با این حرفها آنقدر ما را میخنداند که نمیفهمیدیم کی غذایمان را خوردیم.»