شكوه عشق در مسير پيادهروي اربعين
افرادي كه اينجا به عشق امام حسين(ع) براي پذيرايي از زائران حرمش آمدهاند و همه اندوختههاي خود را به اخلاص آوردهاند، بسي عجيب و در نوع خود بينظير است.
عقیق:جاذبههاي اين مسير نوراني بينظير است و در هيچ كجاي دنيا حتي گوشهاي از
آن را نميتوان يافت؛ كسي كه به تازگي قدم در اين مسير نوراني ميگذارد
ابتدا آنچه را ميبيند نميتواند باور كند و هرگز هم تصور نميكرده است كه
چنين صحنههايي را در اينجا ببيند.
پياهروي به عشق اباعبدالله
الحسين (ع) هم خود بينظير است و هم حوادثي كه تو در آن مسير سبز با آن
روبهرو ميشوي؛ وقتي دخترك معصومي را ميبيني كه با چادر عربي كهنهاي بر
سر، لنگان لنگان با پاهاي كوچك و تاول زده سعي بر همراهي با قدمهاي
بزرگترها دارد، اين يعني عشق.
وقتي او را ميبيني اگرچه درد در
پاهان كوچكش بسيار است اما ميخواهد از بزرگترها عقب نماند، گويا او هم از
درد و رنج حضرت رقيه (س) آن سه ساله اباعبدالله الحسين (ع) آگاه است و
ميخواهد خود را با اين وضعيت به حرم سرور و سالار شهيدان عالم برساند و
اين يعني عشق.
زيبايي عشق در مسير پيادهروي اربعين چه باشكوه است؛
افرادي كه اينجا به عشق امام حسين (ع) براي پذيرايي از زائران حرمش
آمدهاند و همه اندوختههاي خود را به اخلاص آوردهاند، نيز بسي عجيب و در
نوع خود بينظير است؛ عشق عشاق الحسين (ع) فراسوي باورها است و اين يعني
عشق.
زيبايي عشق در مسير پيادهروي اربعين آنجاست كه از پير و جوان،
زن و كودك پذيراي زائران شدهاند و همه دار و ندار و زندگي خود را وقف
زائران كردهاند و اين يعني عشق.
خوشحالي عميق پيرزني را ميبيني كه
تمام هستي خود را كه چند دانه خرماي آغشته به ارده است، روي يك سيني
گذاشته و خود را با ويلچر به ميعادگاه پيادهروي اربعين رسانده است. و با
تمام ظرفيت الفاظ به تو التماس ميكند كه از خرماي او برداري و ميل كني.
اين
پيرزن كه بيش از هشتاد سال سن هم دارد زماني كه تو دست خود را دراز ميكني
و دانهاي از خرماي نه چندان تازه را برميداري، از عمق وجود خوشحال
ميشود و تو ميبيني كه زير لب ميگويد الحمدالله و با گوشه چادر عربي، اشك
خود را پاك ميكند و اين يعني عشق.
زيبايي عشق در مسير پيادهروي
اربعين آنجا به اوج خود ميرسد كه برق شادي را در چشمان آن كودك فقيري
ميبيني كه به همراه پدر و دو برادرش با موتور سه چرخ پدر، چند پارچ آب
براي زائران آوردهاند و وقتي روي صندلي وسط خيابان ميايستد و از تو
ميخواهد كه ليوان آب را از دست او بگيري، تو احساس ميكني كه تمام ظرفيت
احساسش را در اين ليوان آب به تو هديه ميكند.
منبع:حج
211008