کد خبر : ۹۹۹۴
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۰

آیا زن می‌تواند به مقام مرجعیت برسد؟!

اگر احیاناً برای شورای نگهبان شش نفر فقیه از رجال قرار داده شده‏‌اند، ‏برای آن است که دشواری‌های برخورد را آنها بهتر می‌توانند تحمل کنند وگرنه اگر حضور زنان و حشر آنان با ‏مردان، موجب محذور نباشد، بعید نیست که فقهایی از زنان، نظر و فتوا بدهند و مورد مشورت واقع شوند.‏
عقیق: آیت‌الله جوادی‌آملی در پاسخ به سوالی پیرامون رسیدن زن به مقام مرجعیت نظر خود را اعلام کرد.
 
متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است.
 
«با نگاهی به سیره علمای دین روشن خواهد شد که بسیاری از بزرگان فقاهت، به زحمت مرجعیت را قبول ‏می‌نمودند، و تا آنجا که ممکن بود آن را نمی‌پذیرفتند در عین حال شبانه‏ روز در جهت فقاهت تلاش می‌کردند ‏و در مسیر اجتهاد جدّیت داشتند، از طرفی مجاهده داشتند تا مجتهد شوند، و از سویی دیگر مجاهد بودند که ‏مرجع نشوند، این نشانه آن است که آنچه فضیلت است، چیز دیگر است و مقام‏‌های اجرایی، صرفاً وظیفه ‏است، اگر کسی قیام کرد، باید او را تأیید و کمک نمود.‏ ‎
 
‎بنابراین، اگرپذیرفتن مسؤولیت‏‌های اجرایی واجب عبادی یا حتی مستحب تعبدی می‌بود و لازم بود که ‏انسان برای دسترسی به آن تلاش و کوشش نماید، حتماً بزرگانی نظیر شیخ انصاری‌ها تلاش می‌کردند که به ‏این بارگاه راه یابند. این که ما می‌بینیم هر فقیهی که زاهدتر است می‌کوشد مرجعیت را نپذیرد، یا هر فقیهی ‏که وارسته‏‌تر است می‌کوشد مسائل مالی را قبول نکند یا کمتر قبول کند، - مگر این که برای او واجب عینی ‏شود - رازش در این است که امور فوق وظیفه است.
 
جایگاه فقاهت
 
نه مقام. اما اجتهاد، فقاهت، وارث علوم انبیا شدن، فهم ‏کتاب و سنت، مقام است. و همان که با تلاش، از مسائل مالی گریزان است، با کوشش به مسائل علمی ‏گرایش دارد. این پرهیز و گریز از مال و کشش به طرف فقاهت دو کار است نه یک کار، یکی تبری و دیگری ‏تولّی است. لذا چنانکه در سخنان اولیای الهی (علیهم السلام) تبیین شده، درجات بهشت به عدد آیات قرآن ‏و به اندازه فهم، اعتقاد، ظاهر و باطن قرآن دسته‏‌بندی شده است، اما در هیچ موردی دیده نشده است ‏که درجات بهشت بر معیارهای اجرایی تقسیم شده باشد تا در نتیجه گفته شود، به زن سهم کمتری ‏می‏‌دهند. بلکه تقسیم، بر اساس معنویات و اصول ارزشی است، به این معنا که هر که اعلم یا افقه است، و ‏یا هر که باتقوی‌تر است مقامات را به ترتیب سیر می‌کند.‏ ‎
 
پاسخ به یک سوال دیگر
 
باید این مسائل برای معتقدان به مبانی ارزشی اسلام حل شود و نقد آنها از صحنه ذهن و فکرشان پاک ‏گردد. تا جای سؤال نماند که چرا، زن نمی‌تواند کار اجرایی قبول کند، و مرد می‌تواند عهده‏‌دار کار اجرایی شود؟ ما باید آن زیربنای نظام ارزشی را در انسانیّتمان جستجو کنیم، نه در مرد بودن یا زن بودن.‏ ‎ ‎اما در مقام پاسخ به دیگران و کسانی که به این مسائل عمیق راه نیافته‏‌اند باید از طریق عادی سیر ‏کرد، و با زبان خود آنان پاسخ گفت و توضیح داد که اولاً بسیاری از کارهای اجرایی برای زن جایز است. به ویژه ‏اگر کارهای اجرایی مخصوص بخش زنان، به عهده آنان باشد نه تنها ممنوع نیست، بلکه اولویت دارد. ‏هم‌چنانکه اگر زن به مقام فقاهت برسد، راه حضور در مسائل مشورتی، نظیر شورای نگهبان و مجلس ‏شورای اسلامی برای او باز است.
 
اگر احیاناً برای شورای نگهبان شش نفر فقیه از رجال قرار داده شده‏‌اند، ‏برای آن است که دشواری‌های برخورد را آنها بهتر می‌توانند تحمل کنند وگرنه اگر حضور زنان و حشر آنان با ‏مردان، موجب محذور نباشد، بعید نیست که فقهایی از زنان، نظر و فتوا بدهند و مورد مشورت واقع شوند.‏
 
‎ممکن است زنی در اوج فقاهت به حد مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری رسیده باشد، اما به دلیل ‏محذور و حشر و نشر با نامحرم، مرجع تقلید نشود، ولی شاگردان او مرجع تقلید باشند، این هیچ نقصی برای ‏زن نیست.‏ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلین) کارهای اجرایی را وظیفه می‌داند و ‏می‌فرماید: این امانتی به دست شما است و هرگز امین، مالک نیست. فرق بین مقام و پست این است که: ‏مقامات معنوی ملک آدمی است ولی پست، امانت است و امانت مایه فخر نیست و حال آن که ملک مایه فخر ‏است زمانی به شخصی می‌گویند این فرش به عنوان امانت پیش شماست، او موظف به نگهداری است و ‏حق بهره‏‌برداری ندارد. اگر این فرش ارزشی داشته باشد مال صاحب فرش است نه مال امین. اما زمانی به ‏شخص می‌گویند این فرش مال شماست، در این صورت او حق بهره‏‌برداری دارد. و می‌تواند استفاده کند و ‏برای او زینت است.‏ ‎ ‎این‌ها در مسائل ظاهری و اما در مسائل معنوی: علوم و معارف متعلق به انسان است، یعنی زینت به ‏انسان می‌دهد لیکن سمَت، وظیفه و امانت است نه مقام‎.‎ ‎ مرجعیت امانت است ولی فقاهت ملک است، وزارت امانت است، اما تقوا ملک است و در آنچه تعلق به ‏جان دارد و کمال روح است زن و مرد یکسانند. اما در محدوده آنچه امانت و وظیفه است و جدای از جان ‏است، کارها تقسیم شده است. ‎الآن اگر‎ ‎دانشگاه‌هایی مخصوص زن باشد، اگر مسؤولیت اجرایی آن دانشگاه‌ها را زن به عهده بگیرد ‏قطعاً بهتر است. مگر این که زنی شرایط مدیریت را نداشته باشد، و این شرایط، تحصیلی است نه حصولی، ‏یعنی باید زنانی باشند که امور مربوط به زنان و دختران را اداره کنند تا لازم نباشد، نامحرم متصدی اداره آن ‏امور بشود.
 
ولی فقیه باید مرد باشد
 
البته ولی مسلمین باید مرد باشد چرا که، ولایت تتمه همان امامت است، چون، ولی دستور ‏جنگ و صلح می‌دهد، دیدار فراوان با مردم دارد و کار بدنی دشوارتری دارد، و حشر بیشتری می‌طلبد و... و ‏لازمه این امور، مرد بودن است. همچنانکه در سطوح دیگر، مدیریت بخش‌هایی وجود دارد که مخصوص زن ‏است و مرد حق ندارد دخالت کند، اما چون ضرورت ایجاب می‌کند مرد شرکت می‌نماید.
 
‏‎شاید کسی بگوید: اگر رهبر، مرد باشد، زن هم بالاخره باید با او در تماس باشد و این مشکل دوجانبه ‏است‎ ‎جواب این مطلب روشن است. رهبر هر روز با تمام جامعه در ارتباط است، ولی زن گاهی با رهبری یا ‏قاضی یا فرمانده جنگ و فرمانده قوا که مرد است، در ارتباط قرار می‌گیرد و این ارتباط کارِ روزانه او نیست، ‏البته اگر زن، غیر از مقام ولایت عامه، یکی از مسؤولیت‏‌های مهم کلیدی دیگر را به عهده بگیرد، باز هم محذور ‏برخورد روزانه با صدها مرد متقاضی، متشاکی و مانند آن وجود دارد و به همین جهت کارهای اجرایی را ‏تقسیم نموده‏‌اند.‏ ‎ ‎خلاصه کلام آن که، مرجعیت یک سمت اجرایی است، اما پشتوانه مرجعیت، ریشه و بهای مرجعیت به ‏فقاهت و اجتهاد و عدالت است، و در این امور مرد بودن و زن بودن شرط نیست، ممکن است زنی در سایه فقاهت ‏و عدالت بتواند شاگردانی تربیت کند که آنها مرجع تقلید بشوند و این هیچ محذوری ندارد، اما خودش مقام ‏مرجعیت نداشته و کار اجرایی نپذیرد. گرچه در این مورد نیز همان گونه که اشاره شد اگر محذور جانبی وجود ‏نداشته باشد اصالتاً منعی نیست، مخصوصاً اگر مرجعیت زنان را به عهده بگیرد، همانطور که می‌تواند امام ‏جماعت زنان باشد.‏ ‎ ‎‏(زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 399 403.)‏»

منبع:مرکز خبرحوزه
211001


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین