عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۱۷۰
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۰

عقیق/زینب علی اشرفی: شبان تیرۀ امیدم به صبح روی تو باشد ...

و من، این غریبِ بی همدم! تنها تو را دارم ای مهربان‌ترین مهربانان!

تنها تویی مرشد و مرادم و نیست غیر از تو مرا راهنمایی ...

چشمان خسته‌ام، تنها به دیدار تو روشن می‌شود و آرزوی دلم،‌تنها وصال توست ...

وَ إلَیکَ شَوقِی وَ فِی مَحَبَّتِکَ وَلَهی وَ إلَی هَوَاکَ صَبَانَتی(1)

کی دست بر قلبی که به عشق تو می‌تپد، می‌گذاری و سوز سینه‌ام را مرهم می‌نهی؟
الهی!‌ دریاب دلی را که تو را می‌طلبد؛ دلی که در جست‌وجوی تو از همه آنچه دست و پایش را می‌بندد، بیزار است .

از هر چه از آسمان محرومش می‌کند ...

دلی که سرمستی می‌خواهد ... پروانه شدن می‌خواهد؛ در آتش سوختن و از خود چیزی بر جای نگذاشتن ...

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو شمع شدی، قبله این جمع شدی

جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدم ...
***

بیا دست از بیراهه رفتن برداریم؛ بگذاریم او راه‌برمان باشد ...

بگذاریم او تنها بال و پرمان باشد تا وجودی شویم که زنده به اوست ...

(1): مناجات المریدین


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین