عقیق: عالم برزخ عالم تجرد محض نیست که هیچ گونه زمان ومکانی در آن جا متصور نباشد و چون حد واسط عالم تجرد وعالم ماده است،از برخی از خصوصیات هر دو مرتبه برخوردار است؛یعنی در عین اینکه ماده در آنجا وجود ندارد اما شکل،صورت، بُعد و اموری دیگر و همچنین مکان به یک معنا در آنجا وجود دارد.
این حد واسط بودن برزخ نسبت به عوالم ماده(دنیا) و تجرد(قیامت)،موجب می شود که در آنجا ارتباط انسان با این دنیا کاملاً قطع نشود که از مهمترین شواهد این مطلب، بهره بردن مردگان از ثمرات و بقایای اعمال خیر خود ودیگران است.به همین ترتیب ،اینکه اشاره شده است ارواح مۆمنان در جایی حضور پیدا می کنند،بر همین رابطه و بر نوعی شرافت برای آن مکان است.
در برخی اخبار آمده است که بهشت برزخ در وادی السلام،دوزخ آن در وادی برهوت است.
اجتماع ارواح مۆمنین در وادی السّلام
در روایات عدیده وارد است كه: ارواح مۆمنین در وادی السّلام جمع می شوند ؛ وادی السّلام كه وادی امن و امنیّت و سلامت است. و سَلَـامٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَـ'لِدِینَ،(1)ندای فرشتگان است به مۆمنان كه: «سلام خدا بر شما باد، پاك و پاكیزه شدید و اینك در بهشتهای جاودان وارد شوید.»
و ظهور آن وادی در این دنیا، سرزمینی است در نجف اشرف كه وادی ولایت است در پشت كوفه، چون در سابقالایّام قبل از دفن جسد مطهّر حضرت أمیرالمۆمنین علیه السّلام در نجف اشرف، نجف شهری نبوده است، بلكه بیابانی بوده یكفرسنگ از كوفه دورتر؛ و لذا نجف را ظَهر كوفه گویند.
در «كافی» با سند خود روایت می كند از أحمد بن عُمَر مرفوعاً از حضرت صادق علیه السّلام:
قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إنَّ أَخِی بِبَغْدَادَ، وَ أَخَافُ أَنْ یَمُوتَ بِهَا.فَقَالَ: مَا تُبَالِی حَیْثُمَا مَاتَ ؛ أَمَا إنَّهُ لاَ یَبْقَی مُۆْمِنٌ فِی شَرْقِ الاْرْضِ وَ غَرْبِهَا إلاَّ حَشَرَ اللَهُ رُوحَهُ إلَی وَادِی السَّلاَمِ.قُلْتُ لَهُ: وَ أَیْنَ وَادِی السَّلاَمِ؟قَالَ: ظَهْرَ الْكُوفَةِ، أَمَا إنِّی كَأَنِّی بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدَّثُونَ.(2)
«می گوید: خدمت آن حضرت عرض كردم: برادر من در بغداد است، و نگرانم كه در همانجا بمیرد.فرمود: باك نداشته باش، هر جا كه خواهد بمیرد ؛ چون هیچ مۆمن در شرق زمین و یا در غرب زمین باقی نمیماند مگر آنكه خداوند روح او را در وادی السّلام با ارواح مۆمنین دیگر قرار می دهد.عرض كردم: وادی السّلام كجاست؟فرمود: در پشت كوفه، و آگاه باش مثل اینكه من منظره اجتماع ارواح را میبینم كه حلقه حلقه نشستهاند و با یكدیگر گفتگو دارند.»
و نیز در «كافی» با سند خود از عبادة أسدی از حَبَّة عُرَنی روایت می كند كه می گوید:من با أمیرالمۆمنین علیه السّلام به سوی ظَهْر كوفه، از كوفه خارج شدیم.حضرت در وادی السّلام توقّف كرد و گویا مثل اینكه با اقوامی تخاطب و گفتگو داشت، من به متابعت از قیام او ایستادم تا خسته شدم، و سپس نشستم به قدری كه ملول شدم، و پس از آن ایستادم به قدری كه همانند مرتبة اوّل خسته شدم، و سپس باز نشستم به قدری كه ملول شدم.و سپس ایستادم و رِدای خود را جمع كردم، و عرض كردم: ای أمیرمۆمنان! من از طول این قیام بر شما شفقت آوردم ؛ آخر یك ساعتی استراحت نمائید، و سپس ردا را به روی زمین گستردم تا آن حضرت به روی آن بنشیند.حضرت فرمود: ای حبّه! این قیام و وقوف نبود مگر تكلّم با مۆمنی و یا مۆانست با او . عرض كردم: ای أمیر مۆمنان! آیا مردگان هم تكلّم و مۆانست دارند؟ فرمود: بلی، اگر پرده از جلوی دیدگان تو برداشته شود، آنها را میبینی كه حلقه حلقه نشسته و با عمامة خود یا چیز دگری پشت و ساقههای پای خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته و گفتگو دارند. عرض كردم: آیا آنها اجسامی هستند یا ارواحی؟حضرت فرمود: بلكه ارواح هستند، و هیچ مۆمن در زمینی از زمینهای دنیا نمیمیرد مگر آنكه به روح او گفته می شود كه به وادی السّلام ملحق شود ؛ و وادی السّلام بقعهای از بهشت عدن است.(3)
اجتماع ارواح كفّار در بَرَهوت
در كتاب «المُحتَضَر» شیخ حسن بن سلیمان در حدیث طولانی روایت كرده است كه: أمیرالمۆمنین علیه السّلام از كوفه خارج شد و همینطور می رفت تا به غَریَّین (4)رسید ؛ و از آنجا نیز گذشت، و ما به دنبال او رفتیم تا به او رسیدیم و دیدیم كه به پشت بروی زمین دراز كشیده و جسد مباركش به زمین بود و هیچ زیراندازی نداشت. قنبر عرض كرد: ای أمیرالمۆمنین! اجازه می دهی من لباسم را برای شما در روی زمین پهن كنم؟ فرمود: نه، آیا اینجا مگر غیر از خاك و تربت مۆمن، یا مزاحمت با مۆمن در نشیمنگاه اوست؟ أصبغ می گوید: ای أمیرالمۆمنین! خاك مۆمن را می دانیم و میشناسیم كه در اینجا بوده و یا آنكه بعداً خواهد بود، لیكن معنای مزاحمت با مۆمن در نشیمنگاهش را نفهمیدیم.حضرت فرمود: ای فرزند نُباتَه! اگر پرده از برابر چشمهای شما كنار برود، میبینید ارواح مۆمنین را در این ظَهر (در ظهر كوفه كه وادی السّلام است) كه حلقهوار به گِرد خود نشسته و با یكدگر به سخن و گفت و شنید مشغولند ؛ در این ظهر روح هر مۆمن، و در «وادی بَرَهوت» روح هر كافری است. (5)
مۆمنین كه در وادی السّلام هستند در التذاذ و مسرّت به سر می برند و از جام محبّت و ولایت سرمست، و سرشار در عشق و بهجت و سرورند، و لذا مرور زمان برزخی را تا قیام قیامت حسّ نمیكنند.ولی كفّار كه دستشان از علم و معرفت كوتاه و جانشان از جام سرشار آب زلال ولایت سیراب نگشته است در خشكزار بَرَهوت یَمَن اجتماع دارند.
کلام آخر:
طیّ زمان اگر امر نسبی باشد این مسأله را خوب می رساند كه چقدر گذشت زمان برای اهل برهوت سخت و پر ماجرا و دراز و كوبنده است كه تو گوئی هر لحظه از آن سالهاست؛ و برای اهل وادیالسّلام كه وادی ایمن است، چقدر راحت و زودگذر و لطیف، تو گوئی كه سالی از آن در یك لحظه طیّ می شود.
البتّه افرادی كه به مقام قُرب حضرت احدیّت عزّ وجلّ رسیده و چشم بصیرت آنان باز شده باشد، همانطور كه أموات به صورتهائی مجسّم می شوند و زندگان را میبینند، آنها هم می توانند مردگان را ببینند و با آنها تكلّم كنند.
پی نوشتها:
1- الزّمر،آیه 73.
2-«فروع كافی» طبع سنگی، ج 1، ص 67
3-همان،ج 1، ص 66 و 67
4-«غَریَّیْن» دو ستونی بود خارج كوفه در یك فرسنگی آن، و مردمی كه از خارج به كوفه میآمدند از آن بعنوان علامت استفاده می كردند . و بدین جهت نجف را أرض الغَریّ و یا أرض الغَریّین می گویند؛ یعنی دشتی كه پهلوی این دو ستون واقع است .
5-«بحار الانوار» ج 6، ص 242 و 243
منبع:تبیان
211005