شهید هادی - صفحه 6

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
شهید هادی

نجات شهید هادی از مار هنگام ماموریت

اگر به سمت مار شلیک می کردیم عراقی ها می فهمیدند. اگر هم فرار می کردیم عراقی ها مارا می دیدند. مار هم به سرعت به سمت ما می آمد. فرصت تصمیم گیری نداشتیم. آب دهانم را فرو دادم. در حالی که ترسیده بودم نشستم و چشمانم را بستم.
کد خبر: ۷۶۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۸

برخورد خوب شهید ابراهیم هادی با مردم

راننده که فکر نمی‌کرد ما اینگونه برخورد کنیم پیاده شد . صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز شما هیچ خطائی نکردی ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده‌ایم" و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
کد خبر: ۷۶۶۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۷

  • پربازدید ها
  • تازه ها