زیپ کاور را که باز کردیم، یکی از خواهران، جنازه را دید و همان جا ضعف کرد و افتاد. خودش را فقط توانست برساند دم در. بلافاصله او را بردند. طبیعی بود. بعضی بچهها این جوری شدند، ولی بقیه توان خودشان را وفق میدادند با محیط.
کد خبر: ۱۱۱۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
دهان پر از "کرم" پیرزن، مرده ای که بوی گلاب می داد، جنازهای که سر و صدا می کرد، مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه و وقتی که شهدا دخترم را شفا دادند پنج خاطره باورنکردنی از غسالهای بهشت زهرای (س) تهران است.
کد خبر: ۱۰۹۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳