عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

در مورد ((ابراهیم)) بیشتر بخوانید
برچسب ها - ابراهیم
ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد.جوادبا تعجب وبلند پرسید:جدی میگی؟! ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبرگشت. خیلی شدید وبدون صدا می خندید.گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم...
کد خبر: ۷۶۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۰

ابراهیم مکثی کرد و گفت:اخوی چفیه دستمال گردن نیست.. بچه های رزمنده هروقت وضــــو می گیرند.چفیه برایشان حوله هست. هر وقت نماز میخوانند سجاده هست. هر وقت زخمی شدند با چفیه زخم خودشان را می بندندو...
کد خبر: ۷۶۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۷

در ارتفاعات انار بودیم. هوا کاملا روشن شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهیم را بست. مشغول تقسیم نیروها و جواب دادن به بیسیم بودم. یکدفعه یکی از بچه ها دوید و باعجله آمد پیش من و گفت: حاجی، حاجی یه سری عراقی دستاشونو بالا گرفتن و دارن به این طرف میان!
کد خبر: ۷۵۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴

جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو برگزار شده بود. بجز من و ابراهیم سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه حضود داشتند. تعدادی از بچه‌ها هم در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند.
کد خبر: ۷۵۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۱

ابراهیم بعد از کلی سئوال کردن جواب داد : از حرم که اومدم بیرون یه آدم خیلی محتاج پیش من اومد ،من هم هر چی اسکناس توی جیبم بود به اون آقا دادم. موقع سوار شدن به تاکسی دیدم پولی ندارم. برای همین پیاده اومدم.
کد خبر: ۷۵۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۹

همینطور که صحبت می کردند فهمیدم ایشان ، ابراهیم را خوب می شناسد . حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت : آقا ابراهیم ما را یه کم نصیحت کن!
کد خبر: ۷۵۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۸

ابراهیم حاتمی‌کیا صبح امروز ۸ تیر ماه پس از یک عمل جراحی موفقیت آمیز از بیمارستان مرخص شد.
کد خبر: ۷۵۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۷

دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت : در مدتی که ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات حضرت زهراء(سلام الله علیها) به ما سر می زدند. اما حالا ! دیگر چنین خبری نیست. می گویند : شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند !
کد خبر: ۷۵۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳

کلیپ تصویری؛
کلیپ تصویری از حجت الاسلام پناهیان در خصوص کتاب سلام بر ابراهیم را می توانید در ادامه دریافت کنید.
کد خبر: ۷۵۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۲

با ابراهیم رفتیم مقر سپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت کرد: ابوجعفر، اسیر عراقی که شما با خودتان آوردید، بیسیم‌چی قرارگاه لشکر چهارم عراق بوده. اطلاعاتی که او به ما از آرایش نیروها، مقر تیپ‌ها، فرماندهان، راه‌های نفوذ و... داده بسیار بسیار ارزشمند است.
کد خبر: ۷۵۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۱

از ویژگی های شهید ابراهیم هادی ؛ احترام به دیگران بود ؛ حتی به دشمن جنگی همیشه میگفت اکثر این دشمنان ما انسانهای جاهل و ناآگاه هستند.
کد خبر: ۷۵۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۳۰

در ایام ابتدای جنگ , ابراهیم الگوی بسیاری از بچه های رزمنده شده بود. خیلی ها به رفاقت با او افتخار میکردند. اما او همیشه طوری رفتار میکرد تا کمتر مطرح شود. مثلا به لباس نظامی توجهی نداشت ,پیراهن بلند و شلوار کردی میپوشید.
کد خبر: ۷۵۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۶

سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی دانم چه کنم! در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم.
کد خبر: ۷۵۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۶

همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد.
کد خبر: ۷۵۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۳

محور همه فعالیتهایش نماز بود. ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند.بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند.دیگران هم به نماز جماعت دعوت میکرد.
کد خبر: ۷۴۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۹

ابراهیم پروانه وار به دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید. بلافاصله پس از عبور اتومبیل امام، بچه ها راجمع کردیم. همراه ابراهیم به سمت بهشت زهرا رفتیم. امنیت درب اصلی بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شده بود.
کد خبر: ۷۴۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲

عصر یکی از روزها بود. ابراهیم از سرکار به خانه می آمد وقتی وارد کوچه شد برای یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت . می خواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفتد.
کد خبر: ۷۴۶۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۷

ابراهیم خندید و گفت : ای بابا ،همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید ،خوشش بیاد ؛ نه مردم !
کد خبر: ۷۴۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۴

توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد. به طوری که ابراهیم لحظه ای روی زمین نشست. صورتش سرخ سرخ شده بود. خیلی عصبانی شده بوم. به سمت بچه‌ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهیم همین‌طور که نشسته بود...
کد خبر: ۷۴۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و روایتگری سردار سعید قاسمی ، اجرای گروه تواشیح محراب ، اجرای حامد زمانی و تجلیل از خانواده های شهدای مدافع حرم
دومین یادواره 300 شهید گردان کمیل و شهید ابراهیم هادی با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و روایتگری سردار سعید قاسمی ، اجرای گروه تواشیح محراب ، اجرای حامد زمانی و تجلیل از خانواده های شهدای مدافع حرم در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) برگزار شد .
کد خبر: ۷۴۳۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۱

تازه ها
پربازدید ها
پرطرفدارترین عناوین