وقتی شنید چه بر سر مردمان سوریه آمده است، از خواهرش خواست برگه رضایت اعزامش را امضا کند. هر دلیل و برهانی آورد، خواهرش قبول نکرد تا اینکه برای یک امضا از مشهد به قم رفت و دست به دامان خواهر بزرگتر شد.
کد خبر: ۱۱۸۴۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۳
دفعه دوم که راهی شد، هنوز یک ماه نگذشته بود. عادت داشت هر روز ساعت ۱ بعد از ظهر از آنجا تماس بگیرد. نمیدانستم آنجا فرمانده گردان است. وقتی از سوریه تماس میگرفت، از او میپرسیدم چه کار میکنی؟ میگفت: در آشپزخانه کار میکنم و غذا میپزم، از بس هم غذا میخورم حسابی چاق شدم!
کد خبر: ۱۱۸۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
فرزند شهید بابایی که قرار بود همراه پدرش به زیارت کربلا برود، میگوید: پدر تا لحظه شهادت برای زیارت به کربلا نرفته بود و قرار بود خانوادگی مهرماه با یکدیگر برویم، ولی گویا او مشتاقتر از ما بود.
کد خبر: ۱۱۸۱۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۵
جواد تاجیک از راویان دفاع مقدس و سیره شهدا در برنامه «ماه من» به زندگی پر فراز و نشیب شهید مجید قربانخانی از شهدای مدافع حرم اشاره میکند.
کد خبر: ۱۱۸۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۸
نخبه علمی بود و سه سال مدافع حرم عمه سادات شده بود تا اینکه در آخرین جمعه ماه رمضان سال۱۴۳۴ با زبان روزه در روز قدس جانش را تقدیم راه آزادی قدس کرد.
کد خبر: ۱۱۸۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۷
واکنش مداح و جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی به سخنان ظریف: اوج بی معرفتی است اگر فراموش کنیم همه ما مدیون شهدای مدافع حرم و حاج قاسم سلیمانی هستیم
کد خبر: ۱۱۸۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۴
نرگسسادات پناهی این روزها بیشتر مشغول مستندسازی است اما دوست دارد در قامت خبرنگار و گوینده خبر پای کار مردم و روایت سبک زندگی خانوادههای شهدا باشد.
کد خبر: ۱۱۸۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۰
حاج قاسم می گفت: «من با شهید شفیع زاده خیلی رفیق بودم و رفاقتی که با شهید شفیعزاده داشتم از بچههای دیگر بیشتر بود، ما معمولاً در جلسات کنار هم مینشستیم و با هم دیگر بیشتر شوخی میکردیم.»
کد خبر: ۱۱۸۰۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۸
شهید محسن قطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت.
کد خبر: ۱۱۷۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
گفتگو با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/
من را بوسید و گفت: مادر! خوش به سعادتت. داری میروی زیارت حضرت زینب. گفتم تو هم بیا. گفت فرماندهمان به من مرخصی نمی دهد که بیایم حرم.
کد خبر: ۱۱۷۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
گفتگو با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت اول
آمدم تا رسیدم به میدان خراسان. جلویم را گرفتند. گفتند: اسلحه را بده. گفتم: من اسلحه را آنجا ندادم، اینجا بدهم؟! گفتند به فرمان حضرت امام کمیته انقلاب تشکیل شده و همه اسلحهها را باید جمع کنیم...
کد خبر: ۱۱۷۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵
سردار سلیمانی بعد از شهادت جمال رضی در حاشیه گرامیداشت شهدای مدافع حرم گیلانی با خانوادهاش دیدار کرد و درخواستی را با پدر شهید مطرح کرد.
کد خبر: ۱۱۷۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۴
دیدم که صورتش خونی شده. دو چشمش را به زحمت باز کرد و گفت: آقای روحی من اینجا شهید نمیشوم. محل شهادت من جایی دیگری است.
کد خبر: ۱۱۷۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۳
امروز تولد حجت است؛ همان مدافع حرم ی که در سوریه هم دلش برای هیأتی که خودش راه انداخته بود، میتپید. مدام تماس میگرفت که مبادا هیأت خلوت باشد. شب تاسوعا آخرین تماس را گرفت و شب عاشورا مثل حضرت عباس (ع) با دو دست بریده پرواز کرد.
کد خبر: ۱۱۷۶۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
مراسم تشییع پیکر پاک شهید مدافع حرم مهدی بختیاری فردا ساعت۹ آغاز شده و پیکرش در قطعه ۵۴ گلزار شهدای بهشت زهرا در کنار دیگر دوستان شهیدش به خاک سپرده شود.
کد خبر: ۱۱۷۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۸
بار آخری که داشت به سوریه اعزام میشد، نزدیک ایام فاطمیه بود. مهدی میدانست مادرش در این ۱۰ روز که روضه میگیرد به کمک پسرش نیاز دارد، به همین دلیل قول داد تا آن زمان برگردد.
کد خبر: ۱۱۷۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۰
مداحی کربلایی نریمان پناهی در منزل شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
کد خبر: ۱۱۷۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
حجتالاسلام قاسمیان، روحانی جهادی که پیشتر نام او با آوازهای سنتی سر زبانها افتاده بود، این بار قطعه «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را در مقابل تصاویری از شهدای مدافع حرم در جوار مرقد حضرت زینب(س) خوانده است.
کد خبر: ۱۱۷۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
نماینده سابق ولیفقیه در سوریه همزمان با ایامالله دهه فجر با تعدادی از خانوادههای شهدای فاطمیون در مشهد مقدس دیدار کرد و گفت: اگر اکنون حرمهای مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) پابرجا است، به برکت خون شهدای مدافع حرم است.
کد خبر: ۱۱۷۱۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۰
حرفهایش ته دلم را خالی کرد، ناگهان بچه از دستم با صورت روی زمین افتاد و بینیاش زخم شد. بدنم می لرزید، گفتم: علی از خدا نمیترسی آنقدر مرا اذیت میکنی؟ هیچ وقت حلالت نمیکنم!
کد خبر: ۱۱۶۸۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۵