شفا - صفحه 29

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
شفا

يک دانه ی تسبيح که شفا داد

روزى پيرزنى بنام سلمه كه همسايه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت ديد گفت اگر من تورا مداوا كنم چه مى گويى ؟ گفتم ! به غير از اين آرزويى ندارم.
کد خبر: ۴۲۴۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۸

ديدم زن جوانى وارد ضريح شد كه دستش را به پهلو گرفته بود

عرض كرد: اى جوان مصير! يك فرزند بيشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهيا كنم و به وطن باز گردم .
کد خبر: ۴۱۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸

  • پربازدید ها
  • تازه ها