تا چشمم به حاج قاسم افتاد، گریه کردم و گلهمندانه گفتم: «شما ۴ سال به من گفتی علی اسیر است، برمیگردد. این دیگر چه اسارتی بود؟» گفت: «دخترم! مگر علی اسیر نبود؟» گفتم: «اما شما به من گفتی زنده است.» گفت: «مگر غیر از این است که شهدا زندهاند؟»
کد خبر: ۱۱۷۷۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
گفتگو با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت اول
آمدم تا رسیدم به میدان خراسان. جلویم را گرفتند. گفتند: اسلحه را بده. گفتم: من اسلحه را آنجا ندادم، اینجا بدهم؟! گفتند به فرمان حضرت امام کمیته انقلاب تشکیل شده و همه اسلحهها را باید جمع کنیم...
کد خبر: ۱۱۷۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵