خاطره - صفحه 216

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
خاطره

خاطره سوزناک شهید حاج حسین همدانی

کنار سنگر که رسیدم، دیدم اسماعیل شکری موحد، دو زانویش را محکم در بغل گرفته و یک گوشه مچاله شده، همانطور که چمباتمه نشسته بود، سرش را بلند کرد و زُل زد توی چشمهای من، صورتش خیس اشک بود و از شدت بغض در گلو مانده، چانه اش بی اختیار می لرزید.
کد خبر: ۶۳۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۰

«سردار همدانی»در خاطرات«سردار جعفری»

خطر آنقدر جدی شد که اکثر فرماندهان ارشد ارتشی و سپاهی تابع قرارگاه کربلا و قدس و نصر در صحنه درگیری حضور پیدا کردند.
کد خبر: ۶۳۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۸

  • پربازدید ها
  • تازه ها