عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

در مورد ((خاطره)) بیشتر بخوانید
برچسب ها - خاطره
حبیب سپاه؛ فرمانده دل‌ها/
فرزند شهید همدانی با اشاره به اعتقاد پدرش به جوانان گفت: حق بزرگ فرزندان شهدا بر گردن ما و انجام کار‌ها برای رضای خدا از توصیه‌های سردار همدانی بود.
کد خبر: ۷۹۱۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۵

شهید محرابی که دید همه وسایل خطّاطی از قبیل رنگ و برس آماده است، به صاحب مغازه گفت: «تابلوی سردر مغازه را خودم می‌نویسم» و خیلی زیبا هم آن را نوشت. او این گونه می‌خواست دین خود را ادا کرده باشد و بدهکار کسی نباشد.
کد خبر: ۷۹۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۵

گرفتن عکس های یادگاری که تمام شد حسن انصاری تو جمع رفقا گفت: «برادر شهیدم توی خواب قول داده که من رو با خودش ببره».
کد خبر: ۷۸۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

امداد رسانی در جبهه-۴
یک اسیرعراقی وقتی وارد اردوگاه تختی شد، با کت و شلوار بود و لباس نظامی‌اش به صورت تا شده در ساکش قرار داشت. خودش که تا حدودی فارسی هم بلد بود، تعریف می‌کرد که در کربلا لوستر فروشی داشته است.
کد خبر: ۷۸۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۹

مجلس حال و هوای خیلی خوبی پیدا کرده بود. دعا که تمام شد، به طرف در مصلی رفتم. یکی از زندانیان که منتظر بقیه بود، رو به من کرد و پرسید: «وعده گذاشتیم همگی این جا جمع شویم، پس بقیه کجایند؟»
کد خبر: ۷۸۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

شیخ وقتی به یک شهید می‌رسید، من به چهره‌اش نگاه می‌کردم که عکس‌العملش چیست؟ می‌دیدم که چهره‌ شیخ عوض می‌شود. قطرات اشک از چشمانش جاری می‌شد، ولی وانمود می‌کرد که گریه نمی‌کند. می‌ترسید که باعث ضعف شود.
کد خبر: ۷۸۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

امدادرسانی در جبهه/
از سربازها کمک گرفتیم و شیف بندی کردیم که هر ساعت، یک نفر بالای سر این مجروح باشد و پرستاری کند. ما بر اساس آموزه‌های دینی و انسانی، از خواب و آرامش خود گذشتیم تا اسیر راحت باشد.
کد خبر: ۷۸۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۴

برشی از کتاب «هدایت سوم»
کتاب «هدایت سوم» خاطرات سردار محمدجعفر اسدی از روزهای دفاع مقدس به قلم سیدحمید سجادی‌منش از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است در این گزارش بخش‌هایی از این کتاب منتشر شده است.
کد خبر: ۷۸۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۲

فکر می‌کردند حاج حسن دعوت چه کسی را پذیرفته است؟ چیزی نگذشت به منزل پیر زن نابینایی رسیدند، داخل شدند. مثل این که آن جا، جای غریبی نبود. خودش آستین بالا زد و افطاری ساده‌ای را که احتمالاً خودش قبلاً خریده بود، برای میهمان‌ها آماده کرد.
کد خبر: ۷۸۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۲

معمولاً وقتی انسان خوابیده با ضربه‌ای ناگهانی بیدار شود، حالت شوک به او دست می‌دهد. ولی شهید راشکی با این ضربه ناگهانی با خونسردی بیدار شد. دستش را به محلّ ضربه کشید تا ببیند خون آمده یا خیر. بعد بلافاصله گفت: «برای پیروزی اسلام، صلوات»
کد خبر: ۷۸۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۹

کد خبر: ۷۷۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۸

ناصر علاقه‌مند شده بود که وارد سپاه شود، امّا چندی بعد در یکی از خیابان‌های تهران توسط ضد انقلاب به شهادت رسید.
کد خبر: ۷۷۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴

خاطره ای از استاد قرائتی؛
خانه شهید رفتم و وصیت نامه ‏اش را خواندم. دیدیم عجب وصیت نامه ‏اى دارد. گفتم: «دیگر چیز دیگرى ندارد؟» گفتند: «یک کتابى دارد و گاهى هم شعر مى ‏گفته و مناجات مى‏ کرده است»...
کد خبر: ۷۷۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۰

خواهر شهید لاجوردی در گفت‌وگویی مطرح کرد
طیبه لاجوردی گفت: روزی که برادرم را غسل می‌دادند شیلنگ آب را در چشم مجروح ایشان گذاشته بود و خون از دهان و بینی و گوش ایشان بیرون می‌آمد. هرگز در عمرم به اندازه آن چند دقیقه زجر نکشیده‌ام.
کد خبر: ۷۷۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳

یک شب جمعه خانمی پیش من آمد و گفت:"آقا، این شیرینی‌ها برای این شهیدِ، همین جا پخش کنین." فکر کردم که از فامیل‌های ابراهیمِ، برای همین پرسیدم: "شما شهید هادی رو می‌شناسین."گفت: نه... .
کد خبر: ۷۷۴۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

ما برای شستشوی بیل جایی رو انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی اونجا نیست! اصلا اونجا اثری جنگ و خاکریز نبود."دور تا دور منطقه را جست و جو کردیم، تا شاید شهید دیگه ای پیدا کنیم؛ اما خبری نبود...
کد خبر: ۷۷۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

پنج سال پس از پایان جنگ کار تفحص در کانال کمیل آغاز شد. پیکرهای شهدا یکی پس از دیگری پیدا شدند اما از ابراهیم خبری نبود. مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد.ایشان گفتند زیاد دنبال ابراهیم نگردید. او می خواسته گمنام باشد.
کد خبر: ۷۷۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

دیشب داشتم رادیو گوش می‌کردم، یکدفعه مجری رادیو عراق که فارسی حرف می‌زد برنامه‌اش را قطع کرد و موزیک پخش کرد. بعد هم با خوشحالی اعلام کرد: در این عملیات ابراهیم هادی از فرماندهان ایرانی در جبهه غرب، به اسارت نیروهای ما درآمده.
کد خبر: ۷۷۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۱

نرفتم با امام رضا(ع) معامله کنم
نخستین بار که گنبد و بارگاه حضرت رضا(ع) را دیدم؛ با چشمانی اشکبار دو درخواست از خدا کردم و حضرت را واسطه قرار دادم؛ یا در راه خدمت به اهل بیت علیهم السلام شهید شوم یا اینکه روی سجاده در حال عبادت و به عشق به ائمه بمیرم.
کد خبر: ۷۷۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۴

همسر بابا رجب مطرح کرد
همسر شهید رجب محمدزاده گفت: شهید ما دو آرزو داشت و از مسائل دنیایی هیچ نمی‌خواست. یک آرزوی او شهادت و آرزوی دیگرش توفیق دیدار با مقام معظم رهبری بود و به هر دو آرزوی خود رسید.
کد خبر: ۷۷۰۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۱

تازه ها
پربازدید ها
پرطرفدارترین عناوین