۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۲۳
این آیات ناظر به آن گونه نیک فرجامى است که افراد آن را با کمال حریت و آزادى تحصیل مى کنند، یعنى با افعال و کردارهاى نیک و بد خود، خوشبختى و بدبختى خود را در روز رستاخیز فراهم مى سازند و در این نوع سعادت و شقاوت کوچکترین اجبارى در کار نیست. درآیه دیگر افراد گنهکار علل بدفرجامى خود را در روز رستاخیز معلول غلبه «شقا» و «بدبختى» خویش در زندگى دنیوى مى دانند و چنین مى گویند: أَلَمْ تَکُنْ آیاتِى تُتْلى عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ * قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَکُنّا قَوْماً ضالّینَ[2] مى گویند شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم. اما باید دید مقصـود از «شقاوت دنیـوى» که بر آنان غلبه کرد چیست؟
شکى نیست که دوزخیان بد فرجامى خود را به «شقاوت» دنیوى خود نسبت مى دهند و مى گویند: «شقوتنا» ولى باید دید که آیا آن را مصنوع اعمال خویش مى اندیشند و یا آن را وصف ذاتى مى دانند که با آفرینش آنها همراه مى باشد. ذیل آیه مى رساند که دوزخیان آن را یک حالت اکتسابى تلقى مى کنند که در زندگى دنیوى آن را با اعمال خویش مى سازند، ذیل آیه می فرماید: رَبّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنّا ظالِمُونَ[3] «خداوندا ما را از دوزخ بیرون کن(بار دیگر به دنیا باز گردان) اگر به آن اعمال قبلى خود بازگشتیم حقا که ما ستمگر و مستحق عذابیم.
از این که آنان از خداوند درخواست مى کنند که خدا آنها را به این جهان بازگرداند و اگر این بار، کارهاى قبلى خود را تکرار کنند، خود مقصر و ستمگرند، مى رساند که دست آنان در تحصیل سعادت و شقاوت باز مى باشد و مى توانند، برنامه زندگى را مطابق دلخواه خود دگرگون سازند، هرگاه بد فرجامى آنان معلول شقاوت تغییر ناپذیر آنان بود، درخواست بازگشت به دنیا و وعده ضمنى به دگرگون ساختن برنامه قبلى، بى معنى مى باشد.
زیرا
فرض این است که آفرینش آنان در هر دو مرحله یکسان مى باشد و در این قسمت
اختلافى در میان آنها وجود ندارد. از این جهت امام صادق علیه السلام در
تفسیر آیه مى فرماید: بِأَعْمالِهِمْ شَقُوا [4] به وسیله کردارهاى بد خود
بدبخت شده اند.
تا این جا مفاد هر دو آیه روشن و معلوم شد کـه شقـاوت
ذاتى به آن معنى که لازمه آفرینش انسان باشد و از روز تولد سرنوشت او را در
زندگى معین کند، از نظر قرآن منتفى است. اکنون برخى از احادیث را مطرح مى
کنیم .
رسول گرامى فرمود: «الَشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمّهِ».[5] انسان بدبخت در رحم مادر نیز بدبخت است. «النّاسُ مَعادِنٌ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ و الْفِضَّةِ». کوهسار وجود مردم بسان معادن طلا و نقره است.
حدیث
نخست بر فرض صحت سند مى تواند ناظر به صفات موروثى از پدر و مادر باشد،
زیرا صفات موروثى فرزندان به صفات جسمانى آنها اختصاص ندارد بلکه آنها
فضایل اخلاقى و رذایل نفسانى را از پدر و مادر به ارث مى برند، کودکى که از
پدر و مادر بیمار جسمى و اخلاقى متولد مى شود در همان دوران رحم، مقدمات
شقا و بدبختى او به صورت زمینه (البته زمینه نه علت تامه) پى ریزى مى شود،
بر عکس، کودکى که نطفه آنان از پدر و مادر سالم از نظر جسم و روان، در رحم
بسته مى شود از همان لحظه مقدمات خوشبختى آنها پى ریزى شده، و به یک معنى
سعید و خوشبخت مى باشد، از آنجا که اخلاق موروثى و خصوصیات روانى به صورت
زمینه است، طبعاً مستلزم جبر نیست.
حدیث دوم ناظر به اختلاف آفرینش ها
از نظر کمالات است و هدف این است که تمام افراد با استعدادهاى مختلف و
ارزشهاى گوناگون، مانند ارزشهاى طلا و نقره آفریده شده اند و از هر کس،
چیزى مطلوب است که براى آن آفریده شده است.
حدیثى نیز از امام هفتم در
این مورد نقل شده اسـت. محمد بن ابى عمیر از حضرت کاظم علیه السلام سؤال
کرد که مقصود پیامبر از جمله «الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ وَ
السَّعیدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمّهِ» چیست؟ امام فرمود: مقصود این است
که خدا از روز نخست مى داند که چه افرادى اعمال سعادت آفرین و چه اشخاصى
کارهاى شقاوت آمیز انجام خواهند داد آنگاه مى گوید از حضرتش سؤال کردم معنى
حدیث دوم پیامبر چیست که فرمود: «اعملوا فکل میسر لما خلق له» «کار کنید
هر کس براى آنچه آفریده شده است قادر و توانا است». امام در تفسیر آن چنین
فرمود: خداوند تمام افراد را براى این آفریده است که او را عبادت کنند، نه
این که او را مخالفت نمایند بنابراین تمام افراد بر چنین هدفی (اطاعت جدا
از عصیان او) قادر و توانا مى باشند واى به حال فردى که کوردلى را بر
بینایى برگزیند[6][7]
پی نوشت ها؛
[1] . هود/105.
[2] . مؤمنون/105 ـ 106.
[3] . مؤمنون/107.
[4] . توحید صدوق، ص356.
[5] . توحید صدوق، ص56و روح البیان،ج1، ص104.
[6] . توحید صدوق،ص357.
منبع: منشور جاوید،آیت الله سبحانی، ج4، ص 385 ـ 388.
211001