۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۰۳
برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
در
کتاب کاشف الاسرار داریم که پنج فکر است که آدم را ترقی می دهد. پنج تا
فکر است که هر یک ساعتش ثواب 60 سال عبادت دارد. در وصف اباذر می فرمایند:
«کانَ أکثرُ عِبادَةِ أبیذَرٍّ رحمه الله التَّفکُّرَ»؛ پنج تا فکر است
انسان را ترقی می دهد. روزی یکی اش را صبح ها بعد از نماز شروع کنید.
خودت را بشناس
اول
فکر در خدا شناسی: خودت را بشناس. خودت را که شناختی خدا را هم می شناسی.
وقتی خودت را پیدا کردی، به مجرد اینکه فهمیدی که هستی، [خدا را هم می
شناسی] لذا می گویند: «من عرف نفسه، فقد عرف ربّه». هر کس خودش را بشناسد.
خدا را می شناسد. خودت را که شناختی دیگر خدا برایت معلوم می شود. همانطور
که روح شما مجرد است...
من یک وقت خواب دیدم مردهام روحم دارد
دنبال جنازهام می رود. من آنم که دنبال جنازه میرفت. این بدنم توی تابوت
بود. ما خودمان غیر از این بدنمان است. این بدن ما مرکب است. همان طور که
ما روح داریم. عالَم هم یک روحی دارد و مجرد است. و آن روح این عالم،
خداست. همان که این روح ما در همه اعضای بدن ما هست، نمی شود بگوییم در
دستمان هست در پایمان نیست.
تمام بدن ما روح است. در تمام عالم
هم خدا هست. در آسمان هست در دریا هم هست. یک جایی باشد که خدا نباشد نیست.
تمام دنیا مثل این روح بدن ما که همه جای بدن ما هست. این عالم هم یک روحی
دارد. طبیعت بی شعور نیست. طبیعت با شعور است. همین که روح ما کار می کند
با روحمان دستمان جلو و عقب می آید، غذا می خوریم.
پس فکر اول در
آثار خدا. این توحید مفضّل را بخرید. مال مرحوم مجلسی. فارسی هم هست. که
حضرت فرمود: تفکر کن مفضّل در حیوانات. که این پشه را چگونه خدا خلق کرده
چیزی که چند وقت پیش شنیدم. الآن یک زن و شوهر که بخواهند ازدواج کنند باید
بروند آزمایش خون. اگر خونشان به هم بخورد. اجازه ازدواج می دهند. آن وقت
پشه می داند. من این جا خوابیده ام از آن دور می فهمد خون من به او میخورد
یا نه. اگر بخورد مرا می زند، اگر نخورد نمی زند. لذا گاهی صبح که بیدار
می شویم، خانواده می گوید: شب پشه ها نگذاشتند من بخوابم. من می گویم پیش
من اصلا نیامدهاند. معلوم می شود خون من به پشه نمی خورد. خیلی عجیب است.
این ها آیات الهی است.
هرچه که فیل دارد پشه هم دارد. پشه اضافه
هم دارد. حالا زن و شوهر باید بروند آزمایش خون! پشه قبل از این که آزمایش
خون برود، خودش آزمایش دارد. دستگاه دارد. همچین که دارد می آید، از دور
می فهمد. یا مثلا پشه آنجا نشسته. شما می خواهی پشه را بکشی. این دست که می
رود نزدیکش صدای دست را می شنود، چون دست صدا دارد، هوا را که جا به جا می
کند صدا تولید می کند. دماغت می سوزد! تا می خواهی بکشی. او می رود قبلا
صدای دست شما را شنیده است.
گناهت را بشناس
دوم: فکر
در گناهانی که یک عمر کردم. نمی دانم خدا از من می گذرد یا نه بشینم فکر
کنم. یک خوفی در من پیدا بشود. نمیدانم با این گناهانی که کردم خدا از من
راضی است یا نه. در گناهانت فکر کن.گناهانت را هیچ وقت فراموش نکن. غیبت،
دروغ، نگاه به نامحرم، ...
نعمت هایت را بشناس
سوم:
به نعمتهایی که خدا بهت داده فکر کن. زن خوب، اولاد خوب، دین خوب، ولایت
اهل بیت، شیعه مرتضی علی (ع) هستی. این ها همه نعمتهای خداست. «إن تعدّو
نعمت الله لاتحصوها». خیلی نعمتها خدا به من داده که به دیگران نداده. آن
رفیقم خانه ندارد، من دارم. او زن ندارد، من دارم. او زنش بد است، من زنم
نماز شب خوان است.
همه چیز را خدا به ما داده. واقعا چیزهایی به
ما داده که به دیگران نداده. گاهی وقت ها من در خیابان می بینم، کارگر دارد
خاک می برد. من با خودم میگویم ما اگر جای این ها بودیم چه کار می کردیم.
بعضی ها الآن در خاک ها می گردند یک تکّه مقوا پیدا کنن ببرند بفروشند. یک
لقمه نان تهیه کنند. در بوی گند خاک ... به ما اگر صد هزار تومان هم بدهند
این کار را میکنیم؟
برویم شبها در خاک روبهها بگردیم. یک
قاشقی، چنگالی، یک مقوایی، یک نایلونی. از این راه نان می خوردند. خوب این
را نگاه کن بگو من اگر جای این بودم چه می کردم. یا شوفر تریلی بودم زن بچه
ام را نمی دیدم. هر ده شب یکبار. یک ماه یکبار. در بیابان ها خوابم ببرد.
تصادف کنم. درباره همه نعمت هایی که داری بنشین یک روز فکر کن.
بهشت را بشناس
چهارم:
فکر در آیات وعد. آیات وعد آیاتی است که در مورد بهشت است. «بشر
الصابرین». بشارت بده به صابران. این هایی که داغ اولاد می بینند. ای
پیغمبر به آنها برو مژده بده.، بشارت بده: «الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا
انّا لله و انّا الیه راجعون». هر کس عمل صالح انجام دهد، وارد بهشت می
شود. یک عالمه آیات داریم که راجع به بهشت است. به آن آیات وعد می گویند.
جهنم را بشناس
پنجم: فکر
در آیات وعید. «وعید» آیات جهنّم است. یکی از آیاتش را بخوانم. «کلّما
نضجت جلودهم بدّلنا جلوداً غیرها لیذوقو العذاب» وقتی پوست جهنّمی در جهنّم
می سوزد. خدا یک پوست دیگر به بدنش خلق می کند که دو مرتبه بسوزد. باز می
سوزد باز پوست دیگر خلق می کند که بسوزد. چون در جهنّم مرگ نیست.
نه
در بهشت مرگ است نه در جهنّم. «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ
الْحَیَوَانُ». الْحَیَوَان یعنی حیات. عالم آخرت عالم حیات است. مرگ و میر
دیگر آنجا نیست. پس هرچه پوست جهنّمی می سوزد. پوست دیگر جایگزینش می
کنند. در این آیات آدم باید فکر کند. گریه کند. بگوید خدایا اگر مرا ببرند
جهنّم چه می شود. پوستم هی می سوزد دو مرتبه پوست جدید بدل می روید،
«لیذوقوا العذاب»؟
منبع:دانشجو
211001