چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
عقیق: مراسم رونمایی از کتاب «حاج آقا مجتبی» شب گذشته با حضور حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زائری نویسنده و پژوهشگر، علی اکبر اشعری شاگرد آیتالله مجتبی تهرانی و رئیس پروژه باغ کتاب، حجتالاسلام و المسلمین مصطفی شاه محمدپور مدیر انتشارات مصابیح الهدی و دکتر محسن اسماعیلی رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق (ع) در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این مراسم محسن اسماعیلی، رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق (ع)، بیان داشت: بازگویی و بازخوانی خاطرات زندگی کسانی که میتوانند الگوی دیگران باشند، کاری بسیار ضروری و مؤثر است.
وی اضافه کرد: تأثیر ارائه نمونههای عملی، نسبت به طرح مباحث نظری برای جلب توجه و تحریک مخاطبان به اقدام و برداشتن قدمهای بلند معنوی قابل مقایسه نیست؛ حتی اگر مخاطبان مردان عرصه اندیشه و استدلال باشند، برای آنان نیز «دیدن» و در مرحله بعد، شنیدن و حتی خواندن نمونههای عملی بسیار تحریککنندهتر از نشستن و اندیشیدن و استدلال کردن است. اسماعیلی ادامه داد: فاصله این دو، فاصله یافتن و بافتن است یعنی چه بسیار کسانی که بدون داشتن پشتوانههای فکری و نظری تنها با دیدن یک مصداق عینی و عملی ره صد ساله را یک شبه پیمودهاند.
روایت شکستن تابوی یک محال عادی
به گفته وی، ثبت خاطرات اسوهها به دو شیوه ممکن است، البته هر شیوه را مزایا و خطراتی بوده، شیوه نخست آن است که خود آنان داستان زندگی خویش را بازگو کنند و از موفقیتها، کامیابیها، شکستها و ناکامیها بگویند چراکه این شیوه از آن جهت که به واقع نزدیکتر بوده، بهتر است.
اسماعیلی معتقد است، هر کس خود بهتر میداند که چه کرده و چه دیده است و چرا؟ واسطهای در کار نیست و مخاطب از سرچشمه که معمولاً زلال و گواراتر است سیراب میشود، اما مشکل آن است که آنها کمتر رضایت به این کار میدهند یعنی آنان که اهل صدق و بشارت هستند، حداکثر به اشارت بسنده میکنند و اگر هم غیر از این باشند که دیگر اسوه نیستند و اعتمادی به گفتههایشان نیست.
وی بیان کرد: آنان که همانند مراد ما به جایی رسیدهاند و اسرار حق آموختهاند، مهر کرده و دهان خویش دوختهاند؛ از خوف تزکیه نفس و یا هویدا کردن اسرار سخن نمیگویند.
رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق (ع) گفت: در این راستا شیوه دیگر هم آن است که حواریون و اصحاب و گهگاه آنان که از روی حسن اتفاق تک مواجههای با آنان داشتهاند، شمهای از آنچه که دیدهاند، واگویند چراکه در اینجا دیگر از آن محظورات قبلی خبری نیست، و بیننده میتواند آنچه را از دیگران دیده است، بیدغدغه بگوید اما در این طریقه نیز رهزن خطرناک هست.
وی اضافه کرد: مخاطب از یکسو نگران در غلتیدن راوی در وادی دلدادگی و شیفتگی است؛ اگر هم مرید نخواهد از نمد مراد کلاهی برای خویش بسازد، احتمال آن کم نیست که در اثر عشق، جز خوبی لیلی نبیند و در دام گزافهگویی و تملق در افتد و از سوی دیگر مخاطب حق دارد نگران ناتوانی راوی از توصیف واقعیت و ادای حق حقیقت باشد.
اسماعیلی ادامه داد: راوی به اندازه فهم و معرفت خویش رفتار اسوه را میفهمد و تفسیر میکند، او برداشت خاص خودش را از حادثه بازگو میکند و این چقدر میتواند فاصله داشته باشد با «حاق حق»!.
وی افزود: اشاره به همین دو خطر متعارف است، فرموده امیر مومنان علی (ع) آنجا که فرمود: ستودن بیش از استحقاق، تملق است و کمتر از استحقاق، ناتوانی در گفتار است یا رشک بردن «الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی او حسد – نهج البلاغه، حکمت 347».
به گفته این مقام مسئول، بارها و بارها مترصد فرصتی بودم که فراز و نشیب زندگی حضرت استاد به رشته تحریر در آید. نمیدانم چند بار، اما به کرات و دفعات از ایشان خواهش کردم که این تمنا را اجابت فرماید.
وی اضافه کرد: هر بار بیانی و استدلالی گفتم که در این کار چه خیر کثیری نهفته است، اما او نیز همیشه عذر میآورد که «آنچه شما میگویید، درست است، اما زندگی من چیزی ندارد که گفتنی باشد و به درد کسی بخورد».
اسماعیلی ادامه داد: ایشان میفرمودند، «شما خطای در تطبیق بر مصداق کردهاید»! در پس این فروتنی که از اعماق جانش صورت میگرفت، صد البته ردپای شهرتگریزی و هراس از خودستایی نیز آشکارا دیده میشد. چنان که یک بار به این هم اشاره کرد؛ اما با این همه دست بردار نبودم.
وی افزود: بقیه هم میگفتند که اگر قرار باشد کسی بتواند او را به این کار راضی کند، آن کس من بودم، تکرار و اصرار بنده سرانجام به نتیجه رسید و یک بار موافقت فرمودند؛ البته مشروط بر اینکه تا زنده هستم بازگو نشود، خیلی شاداب و مسرور شدم؛ با خود فکر میکردم که تابوی یک محال عادی را شکستهام و به نسلهای بعدی خدمتی یگانه و جانانه کردهام.
تشریح دلایل محروم شدن مخاطبان از خاطرات
رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق (ع) بیان داشت: جلسه بعد در محضرشان بودم اما بار دیگر استنکاف کردند و به کنایه پرسیدم، بازهم استخاره فرمودید؟ گفتند: «نه اما فکر کردم، دیدم با علاقه و اشتیاقی که شما به این کار دارید و با شرطی که من گذاشتهام، نتیجه این میشود که شما دعا کنید من زودتر بمیرم تا اینها منتشر شود!»، این مزاح با تبسم و لطافتی همراه بود که هنوز هم شیرینی آن را فراموش نکردهام، دیگر نمیدانستم چه بگویم و چگونه اصرار کنم.
حاج آقا مجتبی: چیزهایی در اینجا هست که باید با من به خاک برود
وی اضافه کرد: این چنین بود که ما و شما از «خاطرات حاج آقا مجتبی» به روایت خودش برای ابد محروم ماندیم و نمیدانم که این محرومیت تا چه اندازه جانسوز و زیانبار است. بارها از دو لب مبارکاش شنیدم که دست بر سینهاش میگذاشت و میفرمود: «چیزهایی در اینجا هست که باید با من به خاک برود» و من بدون تشبیه در افقی دوردست، علی را میدیدم که آهی از اعماق جان میکشید و با اشاره به سینهاش به کمیل میگفت: بدان که در اینجا علمی گرد آمده است، اگر برای آن عاملانی بیابم «ان هاهنا لعلما جما و اشار بیده الی صدره لو اصبت له حمله» (نهج البلاغه – حکمت 147).
به گفته اسماعیلی، به رغم شرح تأسفباری که از محرومیت ابدی از «خاطرات حاج آقا مجتبی» به روایت خودش داده شد دو نقطه از نور امید هنوز در جان من و دیگر مشتاقان آن بزرگوار سفر کرده به حق سوسو میزند و میتوانند مشتی باشند از خروار و نمی از یم.
وی افزود: یکی خاطراتی است که بسان دُرهایی از هم گسسته، هر یک به مناسبتی، اکثراً ناخواسته و از سر ناچاری، گفته یا دیده میشد؛ او خوب میدانست که من شکارچی دلباخته این لحظهها هستم، برای همین تا به خود میآمد، مهربانانه و گاه ملتمسانه (آری، جدا ملتمسانه) رو به من میکرد و میگفت: تو را به خدا، اینها را ننویسی. برخی مواقع هم آشکارا نهی میکرد و حکم میدادند که همین جا دفناش کن و برو! من هیچگاه نخواستم و نتوانستم از خواستهاش سرپیچی کنم، چه برسد به آنجا که حکم میکرد.
این استاد دانشگاه گفت: اما ای کاش به این ضعف حافظه مبتلا نبودم و یا حداقل به این وسوسه و وسواس در نقل از او گرفتار نبودم تا امروز بتوانم مخاطبان خویش را از جرعههای بیشتری سیراب کنم با این حال، به لطف خدا موارد بسیاری در این سالهای دراز پیش آمد که از حسن اتفاق و در اثر گفتوگو فراموش میکرد تا مرا از نوشتن آنچه گفته بود باز بدارد و من بلافاصله پس از خروج از محضرشان با دقت تمام و محافظت تام آنها را مینوشتم که خدا کند فرصتی و توفیقی برای تنظیم و نشر آن پدید آید.
وی بیان کرد: دیگر نقطه امید چنان که گفته شد، خاطراتی است که دیگران از استاد به یادگار دارند چه آنان که توفیق رفیق راهشان بوده و ایام خوشی را در محضر او گذراندهاند، و چه آنان که از بخت خوش اگر نه همیشه، که گهگاه و به بهانهای به حضورش رسیدهاند.
گوشهها و نمونههایی از آنچه افراد دیدهاند
اسماعیلی ادامه داد: کتاب «خاطرات حاج آقا مجتبی» از همین قسم است یعنی گوشهها و نمونههایی از آنچه کسانی دیدهاند و گفتهاند. این کتاب البته با شتاب، آن هم شتاب فراوان فراهم آمد تا بتواند در اربعین آن که در اربعین رفت به بازار بیاید؛ به همین دلیل تنها از آنان که در آن روزهای پردرد فراق در دسترس بودند و میتوانستند به گفتوگو بنشینند بهرهای برده شد و احیاناً در اندک مواردی نیازمند تصحیح و یا تکمیل است.
فراخوان ثبت و ضبط خاطرات از حاج آقا مجتبی تهرانی اعلام شد
وی افزود: همین جا باید فروتنانه دست تمنا به سوی همه کسانی دراز کنم که در بیش از نیم قرن عمر تعلیم و تربیت و استاد، نکتهای از او در خاطر دارند، و میتوانند با واگویههای خویش روزنهای دیگر به سوی شخصیت آن عالم ربانی بگشایند؛ استدعا میکنم آنچه خود دیدهاند را با دقت کامل، شفاهاً یا کتباً، بازگو کرده و از طریق پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه «مصابیح الهدی» به یادگار بگذارند.
اشعری: حاج آقا مجتبی در اوایل انقلاب نیز به تدریس درس اخلاق توجه بسیار داشتند
در ادامه این مراسم علیاکبر اشعری، شاگرد حاج آقا مجتبی تهرانی بیان داشت: پس از رحلت ایشان هنوز فرصت آن را نداشتهام که به خودم بیایم و آنچه را که در طول بیش از 40 سال از آشنایی با حضرت آیتالله تهرانی به خاطر دارم، به رشته تحریر در آورم و یا هر بار که قصد این کار را داشتهام، به دلیلی که نمیدانم چیست، مؤفق به این کار نشدهام.
وی با اشاره به توجه حاج آقا مجتبی تهرانی به مباحث و درس اخلاق، عنوان کرد: یکی از موضوعاتی که ایشان به آن میپرداخت، مباحث اخلاقی بود؛ حاج آقا تهرانی از نخستین روزها در ماه مبارک رمضان، مباحث اخلاقی را در محل انجمن اسلامی معلمان در کنار مجلس شورای اسلامی آغاز کردند که این مهم نشان از اهمیت و توجه ایشان به تزکیه نفس بود.
اشعری ادامه داد: حضرت ابراهیم (ع) پس از اتمام بنای خانه خدا دست به دعا برداشتند و خداوند در جواب درخواست حضرت ابراهیم (ع) مأموریت تزکیه نفس را برای پیامبران قائل شد و به هر حال میدانیم که علما نیز وارثان پیامبران هستند.
به گفته وی، در بحبوحه انقلاب اسلامی که شور انقلابیگری همه جوانان را فراگرفته بود وقتی عدهای در محضر حاج آقا مجتبی تهرانی تقاضا میکردند که به اقتضای شرایط انقلابی روزگار بحثی را شروع کنند، ایشان همان بحث اخلاق را پیش میکشیدند که در این رویکرد، دو نکته نهفته است یکی اینکه با گذشت سی و چند سال از انقلاب وقتی به حاصل این جلسات چه کسانی که در جلسات حضور داشتند و چه کسانی که از آن محروم بودند نگاه میکنیم، متوجه میشویم که چقدر جای چنین جلسات و شنیدنها و عمل کردنها خالی است.
اشعری درباره نکته دوم موضوع فوق، ادامه داد: نکته دیگر اینکه همه کسانی که با حضرت آیتالله مجتبی تهرانی مأنوس بودند بر این نظر اتفاق داشتند که ایشان هیچ حرفی را نمیزدند که خودشان ابتدا به آن عمل نکرده باشند.
همانند یک پدر و مربی
مدیر مسئول ماهنامه «فرهنگ اسلامی» گفت: نکته دیگری که از خاطرات برداشت میشود، سبک زندگی و مراودات ایشان با دوستان و هوادارانشان است یعنی حاج آقا مجتبی حتی نسبت به افرادی که در جلسات عمومیشان حاضر میشدند، نقش یک واعظ و پنددهنده را نداشتند و دقیقاً مانند یک پدر و مربی عمل میکردند به طوری که همه احساس میکردند حاج آقا مجتبی با آنها نزدیکترین رابطه را دارد و نمیدانستد که این رابطه دوستانه و نزدیک را با همه داشته است.
وی اضافه کرد: امیدوارم هر چه زودتر خاطرات کاملی از ایشان گردآوری شود تا هم بخشی از تاریخ مکتوب کشورمان بوده و هم به عنوان گوشهای از رفتارهای یک اسوه دینی معاصر برای همگان قابل استفاده باشد چراکه ایشان چنان در قلبها رسوخ پیدا کردهاند که خیلیها تشنه شنیدن زوایای ناگفته زندگیشان هستند.
منبع:فارس
211001