۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۶ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۲۷ : ۱۶
پژوهشی در دین
بخاري در صحيح خود ضمن روايتي طولاني مي گويد: وَ إذَا تَوَضَأ كَادُوا يَقْتُلُونَ عَلَي وُضوُئِهِ/ هرگاه پيامبر وضو مي گرفت، نزديك بود مسلمانان، (بر سر بدست آوردن آب وضوي آن حضرت) و تبرك به آن همديگر را بكشند».
عقیق:شناخت دین یکی از وظایفی است که بر عهده هر مسلمانی بوده که این راستا در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی از مباحث دینی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
تبرک به آثار اولیاء الله
آيا بوسيدن درهاي حرم و سنگ قبرها و ضريح و دست ماليدن به آنها به عنوان تبرك و استشفاء جايز است؟ آيا اين اعمال موجب شرك نيست؟
طبق بيان قرآن كريم تبرك جستن به آثار اولياء مسأله اي نيست كه هم اكنون گروهي از مسلمانان به آن اعتقاد داشته باشند بلكه اين عمل در ميان پيامبران پيش (قبل از تاريخ اسلام) بوده است، و بر اساس تاريخ اسلام و روايات و ارده اين عمل (تبرك و استشفاء به آثار اولياء) از صدر اسلام و زمان حيات پر بركت پيامبر رحمت و ياران آن حضرت بوده است. با تحقيق و تنبع در آيات قرآن و سنت نبوي و سيره مسلمين مشروعيت تبرك به آثار اولياء ثابت مي گردد.
قبل از استدلال به آيات و روايات لازم است به يك نكته اشاره كنم و آن اينكه: افعال انسان دو صورت دارد:
1. ذاتي و غير قصدي مثل زدن، كشتن و ... اين اعمال در صورت اقدام در خارج واقع مي شود چه قصد كشتن و زدن هنگام انجام عمل را داشته باشد يا نداشته باشد.
2. اعمال قصدي و نيتي، مانند يك عمل با نيت شخص هم مي تواند عبادت باشد و هم تعظيم و هم شكر و هم باعث كفر و شرك باشد. مثلا اگر كسي در برابر ديگري به قصد تعظيم و تكريم و شكر گذاري سر خم كند جايز و مورد تأييد قرآن نيز است چنانكه خداوند به انسان فرمود: (اَنِ اشْكُرْلي وَ لِوالِدَيْكَ ...) براي من و پدر و مادرت شكر كن. حتي در چند جاي قرآن مجيد خداوند سجده در مقابل غير خدا را به قيد غير عبادت جايز مي شمارد. چنانكه به فرشتگان مي فرمايد: آدم را سجده كنيد (قُلْنا لِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُوا لاَدَمَ فَسَجَدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا) و نيز در آيه شريفه اي كه حضرت يوسف پدر و مادرش را به تخت نشانيد و مصريان به خاك افتادند و او را سجده كردند (وَ رَفَعَ اَبَويْهِ عَلي العَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدا)[4] اين نوع سجده ها سجده براي پرستش و عبادت بلكه بزرگداشت و تعظيم بود. استثناء و تبرك و سرخم كردن در برابر پيامبران و اولياء خدا از اين قبيل است. يعني از باب تعظيم و بزرگداشت است نه به قصد عبادت و پرستش.
- تبرك و استشفاء از منظر قرآن
در قرآن كريم مي خوانيم: هنگامي كه حضرت يوسف (ع)، خود را به برادران خويش معرفي كرد و آنان را مورد بخشودگي قرار داد، فرمود:
«اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقوهُ عَلَي وَجْهِ أَبِي يَأتِ بَصَيَراً» اين پيراهن مرا با خود ببريد و بر صورت پدرم (يعقوب) افكنيد تا ديدگانش بينا گردد. سپس مي فرمايد:
«فَلَمَّا أَنْ جَاءَ اْلبَشيرُ اَلْقَاهُ عَلَي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيراً» آنگاه كه مژده دهند، آن پيراهن را بر رخسار او افكند، بينايي وي بازگشت.
اين سخن صريح و گوياي قرآن، گواه روشني بر تبرك جستن پيامبر خدا (يعقوب) به پيراهن پيامبر ديگري (حضرت يوسف) مي باشد، بلكه بيانگر آن است كه پيراهن ياد شده، موجب بازگشت بينايي حضرت يعقوب گرديد.
اين آيات دليل روشني بر جواز استشفاء از اولياء خداوند است.
آيا مي توان گفت رفتار اين دو پيامبر گرامي، از چهارچوب توحيد و پرستش خدا خارج بوده است؟!
- تبرك و استشفاء از منظر روايات
روايات فراواني از منابع شيعه و اهل سنت بر جواز استشفاء و تبرك به آثار اولياء و پيامبران دلالت دارد، ما در اينجا به جهت (اختصار) تنها به چند نمونه از روايات منقول در منابع اهل سنت بسنده مي كنيم.
1. بخاري در صحيح خود مي گويد: مردي از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر سؤال كرد و او در پاسخ گفت «رَأَيْتَ رَسوُلَ اللهِ يَسْتَلِمْهُ وَ يُقَبِّلُهُ...»يامبر را ديدم كه حجر الاسود را استلام مي نمود و مي بوسيد.
2. در صحيح بخاري از زيد بن اسلم از پدرش روايت مي كند كه گفت: «رَأَيتُ عُمر بن ا لخَطّاب قَبَّلَ الحَجَرَ، وَقالَ: لَوْ لا أَنِّي رَأَيتُ رَسُولُ اللّهِ - صلي الله عليه و آله -، قَبَّلكَ ما قبَّلتُكَ: «ديدم عمر بن خطاب حجر الاسود را بوسيد و گفت: اگر نه اين بود كه ديدم پيغمبر تو را بوسيد، نمي بوسيدم...»
در صورتي كه اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگي، شرك به خدا بود، هرگز پيامبر (كه منادي توحيد است) به چنين كاري مبادرت نميورزيد.
3. ابوالوليد مي گويد: پدرم از سفيان بن عيينه و او از جريح، و از محمد بن عباد بن جعفر نقل كرد كه: «رأيتُ ابن عباس رضي اللّه عنه جاء يومُ التروية... فقَبَّل الركن الأسود وَ سَجَد عَلَيهِ ثُمَّ قَبَّلهُ وَ سَجَدَ عَلَيْهِ ثَلاثاً».ابن عباس را ديدمدر روز ترويه امد ركن سياه (حجر الاسود) را بوسيد و بر ان سجده كرد، سپس بوسيد و سجده كرد تا سه بار اين كار را تكرار كرد .
4. باز ابو الوليد مي گويد: پدرم از مسلم بن خالد، و او از ابن جريح، و او از عطاء نقل مي كند كه: رأيتُ عبداللّه بن عمر و أبا صريرة و أبا سعيد الخُدري و جابر بن عبدالله إذا استَلَمُوا الحَجَر قَبَّلوا أيديهم.
ديدم عبدالله بن عمر و ابوهريره، ابو سعيد خدري و جابر بن عبدالله را وقتي حجر الاسود را استلاح مي كردند دستهايشان را مي بوسيدند.
5. در روايت ديگر «عبد الله بن يحيي سهمي» مي گويد: رأيتُ عطاء بن أبي رباح و عكرمة بن خالد و ابن أبي مليكة يَطوفُونَ بعد العَصر و يُصَلّون، و رأيتهم، يستلِمُونَ الرُّكْنَ الأسودَ وَاليماني وَ يُقبّلون أيديهم وَ يَسحونِ بها وجوههم...[11]) « ديدم، عطا بن ابي رباح و عكرمه بن خالد و ابن ابي مليكه، بعد از انجام نماز عصر كعبه را طواف مي كردند و نماز مي خوانند و نيز ديدم، هنگام طواف، ركن يماني وحجر الاسود را استلام مي كردند و دستهايشان را مي بوسيدند و به صورتهايشان مي كشيدند».
6. «عن ابن عباس قال: اَنَّ رَسوُلَ اللهِ قَبَّلَ اْلرُّكْنَ اْلَيمَانِي وَ وَضَعَ خَدِهِ عَلَيْهِ» ابن عباس مي گويد (ديدم) پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ ركن يماني را بوسيد و صورتش را بر روي آن نهاد[12].ديدم
در كتاب هاي صحاح و سنن و مسانيد اهل سنت، روايات انبوهي در مورد استشفاء و تبرك جستن صحابه و تابعين پيامبر به آثار آن حضرت مانند تبرك به لباس، عصا، آب وضو و وآب چاهي كه پيامبر به آن آب دهان انداخته بود. به ظروفي كه در آن پيامبر آب يا غذا مي خوردند، به جاي پاي پيامبر و...
وارد شده است كه با مراجعه به آنها، كوچكترين ترديدي در مشروعيت اين عمل باقي نمي ماند.
برخي از آن روايات را در اينجا يادآور مي شويم:
الف) بخاري در صحيح خود ضمن روايتي طولاني مي گويد: (وَ إذَا تَوَضَأ كَادُوا يَقْتُلُونَ عَلَي وُضوُئِهِ)[13] «هرگاه پيامبر وضو مي گرفت، نزديك بود مسلمانان، (بر سر بدست آوردن آب وضوي آن حضرت) و تبرك به آن همديگر را بكشند».
ب) ابن حجر مي گويد: (اَنَّ اْلنَّبِي ـ صلي الله عليه وآله ـ كَانَ يُؤتِي بِالْصِبْيَانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيْهِمْ)[14] «كودكان را نزد پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي آوردند و آن حضرت به منظور متبرك ساختن انها، دست مبارك خويش را بر سر انان مي كشيد.
ج) محمد طاهر مكي مي گويد: «از ام ثابت روايت شده كه گفت: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بر من وارد شد و از دهانه مشكي كه آويزان بود، ايستاده آب نوشيد و من برخاسته و دهانه مشك را بريدم». سپس مي افزايد: (اين حديث را ترمذي روايت كرده و مي گويد: حديث، صحيح و حسن است و شارح اين حديث در كتاب رياض الصالحين مي گويد: ام ثابت، دهانه مشك را بريد تا جاي دهان پيامبر - صلي الله عليه و آله - را نگهداري كند و به آن تبرك جويد و صحابه هاي ديگر نيز مي كوشيدند تا از جايي كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - آب نوشيده بود بنوشند.
د) «خَرَجَ عَلينا رسولُ الله بالهاجِرَة فأُتِي بِوَضوء فَتوضَّأ، فَجَعَل النّاسُ يَأخُذونَ مِن فَضْلِ وَضوئِهِ فَيَتمسَّحونَ بِهِ...» رسول خدا- صلي الله عليه و آله - از حجره خود به قصد وضو بيرون آمد. وقتي وضو گرفت مردم آب وضو حضرت را مي گرفتند و به آن تبرك مي جستند و به سر و صورت خود را مسح مي كردند.
هـ) «عن انس بن مالك قال: كَانَ رَسُولُ الله (صلّي اللّهُ عليه وَسلَّم) إذا صَلِّي الغَداةَ جاءَ خَدَمُ المَدينَةِ بآنِيَتهِمْ فيهَا الْمَاءُ فَمَا يُؤءتي بإناء إِلاَّ غَمَسَ يَدَهُ فِيها فَرُبما جاؤُهُ في الْغَداةِ الْبارِدَةِ فَيَغْمِسُ يَدَهُ فِيها»[17] «انس بن مالك مي گويد: خدمت گذاران مدينه به هنگام نماز صبح با ظرف آب به نزد پيامبر مي رفتند، پيامبر - صلي الله عليه و آله - دست مبارك خويش را در هر يك از آن ظروف آب فرو مي برد، چه بسا در بامداد سردي خدمت آن حضرت مي رسيدند، باز هم پيامبر دست مبارك را در آبها فرو مي برد». غرض اين بود آنها با آبي كه توسط پيامبر عزيز اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ تبرك مي شد استفاده نموده و از آن استشفاء نمايند.
آيا با توجه به اين احاديث (كه البته فقط نمونه اي از احاديث بسيار زيادي كه در اين زمينه نقل شده است در اينجا متذكر شديم) باز هم مي شود ادعا كرد كه استلام، تبرك و استشفاء از ضريح اولياء خدا عمل شرك آميز است؟!
شيعيان اولياء خدا و آثار آنان را مخلوق خدا مي دانند تنها به پاس احترام پيشوايان خود به عنوان رهبران و پيش كسوتان دين خدا و به منظور ابراز محبت و ارادت بي شائبه نسبت به آثار آنها تبرك و استشفاء مي نمايند.
پی نوشت:
[1]ـ از جمله اعمالي كه وهابيون آن را شرك مي دانند، مسأله تبرك و بوسيدن و دست ماليدن بر قبر انبياء و اولياء(عليهم السلام) است
ـ ابن تيميه در اين باره مي گويد: «التمسح بالقبر اي قبر كان ـ و تقبلِه، و لو كان ذلك من القبور الانبياء شرك». دست ماليدن و بوسيدن قبور ولو قبور انبياء از اعمال شرك است. الجامع الفريد، (كتاب الزيارة، ابن تيميه)، ص 438، المسألة السابعة.
ـ و در كتاب ديگري مي نويسد: «و التّفق الائمة علي انه لا يمس قبر النبي ـ صلي الله عليه وآله ـ و لا يقبله...» علماء اجماع دارند به اينكه لمس كردن قبر پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ و بوسيدن آن جايز نيست. كتاب الرد علي الاخنائي، ص 31.
ـ همچنين عبد الوهاب مي گويد: دست كشيدن در قبر و بوسيدن آن از عمل بت پرستان و مشركان است. الجامع الفريد، (رسالة الكلمات النافعة في المكفرات الواقعة، محمد بن عبد الوهاب)، ص 306
[2]ـ لقمان: 14
[3]ـ اعراف/ 11، بقره/ 34، اسراء/ 61، طه/ 16
[4]ـ يوسف: 100
[5]ـ يوسف/93
[6]ـ يوسف96
[7]ـ الجامع الصحيح (صحيح بخاري)، ج2، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ص186
ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج3، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ح1611، ص475
[8]ـ الجامع الصحيح (صحيح البخاري)، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ج 2، ص 398، ح 1610
ـ مالك بن انس، الموطأ، ص 306، كتاب الحج، ص 120
[9]ـ اخبار مكّه، ج 1، ص 321، باب، جاء في تقبيل الركن الأسود و السجود عليه
[10]ـ آخبار مكه، ج 1، ص 343 ـ 344، باب ما جاء في تقبيل الأيدي إذا استلم الركن
[11]ـ همان
[12]ـ مستدرك علي الصحيحين، ج1، ص456، حاكم درباره اين روايت مي گويد: هذا حديث صحيح الاسناد
[13]ـ الجامع الصحيح، (صحيح البخاري)، ج3، باب ما يجوز من الشروط الاسلام، باب الشروط في الجهاد و المصالحه، ص255، ح 2673
- المسند، ج 5، ص 430، ح 18573
[14]. الاصابه في تمييز الصحابة، ج1، خطبه كتاب، ص 7، طبع مصر
[15]. فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج 1، ص 281 ـ 282
[16]. الجامع الصحيح (صحيح البخاري)، ج 1، ص 56، كتاب الوضوء، باب 80، ح 187 و نيز احاديث 376، 495، 499، 501، 633، 634، 3553، 3566، 5786، 5859
[17]. الجامع الصحيح، (صحيح مسلم)، ج 7، كتاب الفضايل، باب قرب النبي (ص) من الناس و تبركهم به، ص
تبرک به آثار اولیاء الله
آيا بوسيدن درهاي حرم و سنگ قبرها و ضريح و دست ماليدن به آنها به عنوان تبرك و استشفاء جايز است؟ آيا اين اعمال موجب شرك نيست؟
طبق بيان قرآن كريم تبرك جستن به آثار اولياء مسأله اي نيست كه هم اكنون گروهي از مسلمانان به آن اعتقاد داشته باشند بلكه اين عمل در ميان پيامبران پيش (قبل از تاريخ اسلام) بوده است، و بر اساس تاريخ اسلام و روايات و ارده اين عمل (تبرك و استشفاء به آثار اولياء) از صدر اسلام و زمان حيات پر بركت پيامبر رحمت و ياران آن حضرت بوده است. با تحقيق و تنبع در آيات قرآن و سنت نبوي و سيره مسلمين مشروعيت تبرك به آثار اولياء ثابت مي گردد.
قبل از استدلال به آيات و روايات لازم است به يك نكته اشاره كنم و آن اينكه: افعال انسان دو صورت دارد:
1. ذاتي و غير قصدي مثل زدن، كشتن و ... اين اعمال در صورت اقدام در خارج واقع مي شود چه قصد كشتن و زدن هنگام انجام عمل را داشته باشد يا نداشته باشد.
2. اعمال قصدي و نيتي، مانند يك عمل با نيت شخص هم مي تواند عبادت باشد و هم تعظيم و هم شكر و هم باعث كفر و شرك باشد. مثلا اگر كسي در برابر ديگري به قصد تعظيم و تكريم و شكر گذاري سر خم كند جايز و مورد تأييد قرآن نيز است چنانكه خداوند به انسان فرمود: (اَنِ اشْكُرْلي وَ لِوالِدَيْكَ ...) براي من و پدر و مادرت شكر كن. حتي در چند جاي قرآن مجيد خداوند سجده در مقابل غير خدا را به قيد غير عبادت جايز مي شمارد. چنانكه به فرشتگان مي فرمايد: آدم را سجده كنيد (قُلْنا لِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُوا لاَدَمَ فَسَجَدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا) و نيز در آيه شريفه اي كه حضرت يوسف پدر و مادرش را به تخت نشانيد و مصريان به خاك افتادند و او را سجده كردند (وَ رَفَعَ اَبَويْهِ عَلي العَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدا)[4] اين نوع سجده ها سجده براي پرستش و عبادت بلكه بزرگداشت و تعظيم بود. استثناء و تبرك و سرخم كردن در برابر پيامبران و اولياء خدا از اين قبيل است. يعني از باب تعظيم و بزرگداشت است نه به قصد عبادت و پرستش.
- تبرك و استشفاء از منظر قرآن
در قرآن كريم مي خوانيم: هنگامي كه حضرت يوسف (ع)، خود را به برادران خويش معرفي كرد و آنان را مورد بخشودگي قرار داد، فرمود:
«اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقوهُ عَلَي وَجْهِ أَبِي يَأتِ بَصَيَراً» اين پيراهن مرا با خود ببريد و بر صورت پدرم (يعقوب) افكنيد تا ديدگانش بينا گردد. سپس مي فرمايد:
«فَلَمَّا أَنْ جَاءَ اْلبَشيرُ اَلْقَاهُ عَلَي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيراً» آنگاه كه مژده دهند، آن پيراهن را بر رخسار او افكند، بينايي وي بازگشت.
اين سخن صريح و گوياي قرآن، گواه روشني بر تبرك جستن پيامبر خدا (يعقوب) به پيراهن پيامبر ديگري (حضرت يوسف) مي باشد، بلكه بيانگر آن است كه پيراهن ياد شده، موجب بازگشت بينايي حضرت يعقوب گرديد.
اين آيات دليل روشني بر جواز استشفاء از اولياء خداوند است.
آيا مي توان گفت رفتار اين دو پيامبر گرامي، از چهارچوب توحيد و پرستش خدا خارج بوده است؟!
- تبرك و استشفاء از منظر روايات
روايات فراواني از منابع شيعه و اهل سنت بر جواز استشفاء و تبرك به آثار اولياء و پيامبران دلالت دارد، ما در اينجا به جهت (اختصار) تنها به چند نمونه از روايات منقول در منابع اهل سنت بسنده مي كنيم.
1. بخاري در صحيح خود مي گويد: مردي از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر سؤال كرد و او در پاسخ گفت «رَأَيْتَ رَسوُلَ اللهِ يَسْتَلِمْهُ وَ يُقَبِّلُهُ...»يامبر را ديدم كه حجر الاسود را استلام مي نمود و مي بوسيد.
2. در صحيح بخاري از زيد بن اسلم از پدرش روايت مي كند كه گفت: «رَأَيتُ عُمر بن ا لخَطّاب قَبَّلَ الحَجَرَ، وَقالَ: لَوْ لا أَنِّي رَأَيتُ رَسُولُ اللّهِ - صلي الله عليه و آله -، قَبَّلكَ ما قبَّلتُكَ: «ديدم عمر بن خطاب حجر الاسود را بوسيد و گفت: اگر نه اين بود كه ديدم پيغمبر تو را بوسيد، نمي بوسيدم...»
در صورتي كه اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگي، شرك به خدا بود، هرگز پيامبر (كه منادي توحيد است) به چنين كاري مبادرت نميورزيد.
3. ابوالوليد مي گويد: پدرم از سفيان بن عيينه و او از جريح، و از محمد بن عباد بن جعفر نقل كرد كه: «رأيتُ ابن عباس رضي اللّه عنه جاء يومُ التروية... فقَبَّل الركن الأسود وَ سَجَد عَلَيهِ ثُمَّ قَبَّلهُ وَ سَجَدَ عَلَيْهِ ثَلاثاً».ابن عباس را ديدمدر روز ترويه امد ركن سياه (حجر الاسود) را بوسيد و بر ان سجده كرد، سپس بوسيد و سجده كرد تا سه بار اين كار را تكرار كرد .
4. باز ابو الوليد مي گويد: پدرم از مسلم بن خالد، و او از ابن جريح، و او از عطاء نقل مي كند كه: رأيتُ عبداللّه بن عمر و أبا صريرة و أبا سعيد الخُدري و جابر بن عبدالله إذا استَلَمُوا الحَجَر قَبَّلوا أيديهم.
ديدم عبدالله بن عمر و ابوهريره، ابو سعيد خدري و جابر بن عبدالله را وقتي حجر الاسود را استلاح مي كردند دستهايشان را مي بوسيدند.
5. در روايت ديگر «عبد الله بن يحيي سهمي» مي گويد: رأيتُ عطاء بن أبي رباح و عكرمة بن خالد و ابن أبي مليكة يَطوفُونَ بعد العَصر و يُصَلّون، و رأيتهم، يستلِمُونَ الرُّكْنَ الأسودَ وَاليماني وَ يُقبّلون أيديهم وَ يَسحونِ بها وجوههم...[11]) « ديدم، عطا بن ابي رباح و عكرمه بن خالد و ابن ابي مليكه، بعد از انجام نماز عصر كعبه را طواف مي كردند و نماز مي خوانند و نيز ديدم، هنگام طواف، ركن يماني وحجر الاسود را استلام مي كردند و دستهايشان را مي بوسيدند و به صورتهايشان مي كشيدند».
6. «عن ابن عباس قال: اَنَّ رَسوُلَ اللهِ قَبَّلَ اْلرُّكْنَ اْلَيمَانِي وَ وَضَعَ خَدِهِ عَلَيْهِ» ابن عباس مي گويد (ديدم) پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ ركن يماني را بوسيد و صورتش را بر روي آن نهاد[12].ديدم
در كتاب هاي صحاح و سنن و مسانيد اهل سنت، روايات انبوهي در مورد استشفاء و تبرك جستن صحابه و تابعين پيامبر به آثار آن حضرت مانند تبرك به لباس، عصا، آب وضو و وآب چاهي كه پيامبر به آن آب دهان انداخته بود. به ظروفي كه در آن پيامبر آب يا غذا مي خوردند، به جاي پاي پيامبر و...
وارد شده است كه با مراجعه به آنها، كوچكترين ترديدي در مشروعيت اين عمل باقي نمي ماند.
برخي از آن روايات را در اينجا يادآور مي شويم:
الف) بخاري در صحيح خود ضمن روايتي طولاني مي گويد: (وَ إذَا تَوَضَأ كَادُوا يَقْتُلُونَ عَلَي وُضوُئِهِ)[13] «هرگاه پيامبر وضو مي گرفت، نزديك بود مسلمانان، (بر سر بدست آوردن آب وضوي آن حضرت) و تبرك به آن همديگر را بكشند».
ب) ابن حجر مي گويد: (اَنَّ اْلنَّبِي ـ صلي الله عليه وآله ـ كَانَ يُؤتِي بِالْصِبْيَانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيْهِمْ)[14] «كودكان را نزد پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي آوردند و آن حضرت به منظور متبرك ساختن انها، دست مبارك خويش را بر سر انان مي كشيد.
ج) محمد طاهر مكي مي گويد: «از ام ثابت روايت شده كه گفت: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بر من وارد شد و از دهانه مشكي كه آويزان بود، ايستاده آب نوشيد و من برخاسته و دهانه مشك را بريدم». سپس مي افزايد: (اين حديث را ترمذي روايت كرده و مي گويد: حديث، صحيح و حسن است و شارح اين حديث در كتاب رياض الصالحين مي گويد: ام ثابت، دهانه مشك را بريد تا جاي دهان پيامبر - صلي الله عليه و آله - را نگهداري كند و به آن تبرك جويد و صحابه هاي ديگر نيز مي كوشيدند تا از جايي كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - آب نوشيده بود بنوشند.
د) «خَرَجَ عَلينا رسولُ الله بالهاجِرَة فأُتِي بِوَضوء فَتوضَّأ، فَجَعَل النّاسُ يَأخُذونَ مِن فَضْلِ وَضوئِهِ فَيَتمسَّحونَ بِهِ...» رسول خدا- صلي الله عليه و آله - از حجره خود به قصد وضو بيرون آمد. وقتي وضو گرفت مردم آب وضو حضرت را مي گرفتند و به آن تبرك مي جستند و به سر و صورت خود را مسح مي كردند.
هـ) «عن انس بن مالك قال: كَانَ رَسُولُ الله (صلّي اللّهُ عليه وَسلَّم) إذا صَلِّي الغَداةَ جاءَ خَدَمُ المَدينَةِ بآنِيَتهِمْ فيهَا الْمَاءُ فَمَا يُؤءتي بإناء إِلاَّ غَمَسَ يَدَهُ فِيها فَرُبما جاؤُهُ في الْغَداةِ الْبارِدَةِ فَيَغْمِسُ يَدَهُ فِيها»[17] «انس بن مالك مي گويد: خدمت گذاران مدينه به هنگام نماز صبح با ظرف آب به نزد پيامبر مي رفتند، پيامبر - صلي الله عليه و آله - دست مبارك خويش را در هر يك از آن ظروف آب فرو مي برد، چه بسا در بامداد سردي خدمت آن حضرت مي رسيدند، باز هم پيامبر دست مبارك را در آبها فرو مي برد». غرض اين بود آنها با آبي كه توسط پيامبر عزيز اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ تبرك مي شد استفاده نموده و از آن استشفاء نمايند.
آيا با توجه به اين احاديث (كه البته فقط نمونه اي از احاديث بسيار زيادي كه در اين زمينه نقل شده است در اينجا متذكر شديم) باز هم مي شود ادعا كرد كه استلام، تبرك و استشفاء از ضريح اولياء خدا عمل شرك آميز است؟!
شيعيان اولياء خدا و آثار آنان را مخلوق خدا مي دانند تنها به پاس احترام پيشوايان خود به عنوان رهبران و پيش كسوتان دين خدا و به منظور ابراز محبت و ارادت بي شائبه نسبت به آثار آنها تبرك و استشفاء مي نمايند.
پی نوشت:
[1]ـ از جمله اعمالي كه وهابيون آن را شرك مي دانند، مسأله تبرك و بوسيدن و دست ماليدن بر قبر انبياء و اولياء(عليهم السلام) است
ـ ابن تيميه در اين باره مي گويد: «التمسح بالقبر اي قبر كان ـ و تقبلِه، و لو كان ذلك من القبور الانبياء شرك». دست ماليدن و بوسيدن قبور ولو قبور انبياء از اعمال شرك است. الجامع الفريد، (كتاب الزيارة، ابن تيميه)، ص 438، المسألة السابعة.
ـ و در كتاب ديگري مي نويسد: «و التّفق الائمة علي انه لا يمس قبر النبي ـ صلي الله عليه وآله ـ و لا يقبله...» علماء اجماع دارند به اينكه لمس كردن قبر پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ و بوسيدن آن جايز نيست. كتاب الرد علي الاخنائي، ص 31.
ـ همچنين عبد الوهاب مي گويد: دست كشيدن در قبر و بوسيدن آن از عمل بت پرستان و مشركان است. الجامع الفريد، (رسالة الكلمات النافعة في المكفرات الواقعة، محمد بن عبد الوهاب)، ص 306
[2]ـ لقمان: 14
[3]ـ اعراف/ 11، بقره/ 34، اسراء/ 61، طه/ 16
[4]ـ يوسف: 100
[5]ـ يوسف/93
[6]ـ يوسف96
[7]ـ الجامع الصحيح (صحيح بخاري)، ج2، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ص186
ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج3، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ح1611، ص475
[8]ـ الجامع الصحيح (صحيح البخاري)، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ج 2، ص 398، ح 1610
ـ مالك بن انس، الموطأ، ص 306، كتاب الحج، ص 120
[9]ـ اخبار مكّه، ج 1، ص 321، باب، جاء في تقبيل الركن الأسود و السجود عليه
[10]ـ آخبار مكه، ج 1، ص 343 ـ 344، باب ما جاء في تقبيل الأيدي إذا استلم الركن
[11]ـ همان
[12]ـ مستدرك علي الصحيحين، ج1، ص456، حاكم درباره اين روايت مي گويد: هذا حديث صحيح الاسناد
[13]ـ الجامع الصحيح، (صحيح البخاري)، ج3، باب ما يجوز من الشروط الاسلام، باب الشروط في الجهاد و المصالحه، ص255، ح 2673
- المسند، ج 5، ص 430، ح 18573
[14]. الاصابه في تمييز الصحابة، ج1، خطبه كتاب، ص 7، طبع مصر
[15]. فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ج 1، ص 281 ـ 282
[16]. الجامع الصحيح (صحيح البخاري)، ج 1، ص 56، كتاب الوضوء، باب 80، ح 187 و نيز احاديث 376، 495، 499، 501، 633، 634، 3553، 3566، 5786، 5859
[17]. الجامع الصحيح، (صحيح مسلم)، ج 7، كتاب الفضايل، باب قرب النبي (ص) من الناس و تبركهم به، ص
منبع:حوزه