پاسخ به برخی شبهاتی درباره پیامبر(ص)
وضعیت اسفبار اعراب جاهلی خاصه زنان و تأثیر شگرف پیامبر مکرم اسلام در آنها و تبدیل چنان جامعهای به ملتی متمدن نه تنها نشان از ثبات آن حضرت دارد که روح برجسته و متعالی ایشان را ترسیم میکند.
نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها در مقالهای با عنوان «محمد(ص) گوهر
بیهمتای هستی؛ تحول جاهلیت و دستاورد عظیم» با تاکید بر جنبه زندگی بالنده
پیامبر اکرم(ص) به برخی شبهات پیرامون وجود نورانی آن حضرت پاسخ میگوید.
مقدمه
پیامبر
اکرم(ص) شخصیتی است که از طرف خدای متعال برای رشد و کمال آدمی پا به عرصه
گیتی گذاشت و در راه هدایت و رهنمایی انسانها رنج بیشماری کشید و
تلاشهای فراوانی کرد و توانست آن اهداف را تحقق بخشد و مسیر کاروان بشری
را متحول کند، به گونهای که در مدتی کوتاه تمدنی عظیم شکل گرفت.
این
وجود نازنین برای ادعای صداقت خویش معجزات متعددی را ارائه کرد که در صدر
آنها قرآن کریم به عنوان معجزهای عظیم و جاودانه میدرخشد تا در طول
تاریخ، انسانهای حقیقتجو را به رشد و بالندگی برساند و بند جهل و اوهام
را از دست و پای آنها باز کند.
اما داوریهای ناروا، کینهسعی در
مخدوش کردن این چهره نورانی و مکتب متعالی او داشتهاند که خود قرآن کریم
نیز قرنها پیش نمونههایی از این قبیل را صراحتاً نقل کرده و با نشان دادن
سعه صدر خویش، در واقع گویندگان آنها را خلع سلاح کرده است.[1]
بسیاری
از اعراب عصر پیامبر(ص) آن حضرت را مجنون میخواندند، این مطلب در قرآن
نیز بیان شده است: «و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون»[2]؛
«و گفتند ای کسی که قرآن بر او نازل شده مسلما تو مجنون هستی.»
مخالفان
پیامبر او را مجنون میخواندند و بر خلاف آنچه مسلمانان میگویند که به
امین و راستگو معروف بوده است، او به جنون شهرت داشته است.
با بررسی کوتاه به روشنی نادرستی ادعای ارائه شده معلوم میشود:
1- خصوصیات ویژه پیامبر و برجستگیهای روحی وی که در تاریخ معتبر ثبت شده است
2- دستاورد عظیم او برای بشریت
3- انتخاب ایشان توسط خدای متعال برای هدایت انسانها
4-
وضعیت اعراب جاهلی که در عصر پیامبر اکرم(ص) میزیستهاند و توطئههایی که
برخی از آنان برای خاموش کردن خورشید وجود پیامبر کردهاند.
5- سخن بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان جهان درباره این شخصیت بلند مرتبه و اعتراف آنان به عظمت اسلام
وضعیت اعراب جاهلی
توجه
به محیطی که پیامبر اکرم(ص) در آنجا میزیسته و به پیامبری مبعوث شده است،
حقایقی را برای خواننده روشن میکند. اولاً اهداف مشرکان، از نسبتها و
دروغهایی که به پیامبر میبستند معلوم میشود، ثانیاً عظمت کاری که پیامبر
اکرم(ص) انجام داده است و توانسته است چنین انسانهایی را تربیت کند به
خوبی روشن خواهد شد.
زندگی اعراب قبل از پیامبر آمیختهای از غارت و
چپاول، قمار، ربا و اسیر گیری بوده است، بادهگساری و جنگ و خونریزی چنان
در جامعه آنان نفوذ داشت که جزء سرشت آن قوم شده بود. شاعران آن سرزمین،
اشعار خود را بیشتر در وصف شراب و شرح بادهگساری میسرودند.[3]
نبودن
رهبری حکیم و فرهنگی صحیح و انتشار فساد و شیوع خرافات، زندگی اعراب را به
صورت یک زندگی حیوانی درآورده بود به طوری که صفحات تاریخ، برای ما از
جنگهای پنجاه و صد ساله آنها بر سر موضوعات کوچک و بیاهمیت، داستانها
نقل میکند.[4]
ابنخلدون درباره اعراب قبل از پیامبر میگوید: «خوی
آنان غارتگری بود. هر چه را در دست دیگران مییافتند میربودند و تاراج
میکردند و روزی آنان در پرتو نیزهها فراهم میآمد و در ربودن اموال
دیگران، حد معینی قائل نبودند».[5]
امیرمؤمنان(ع) که سخنان ایشان
میتواند به عنوان یک سند تاریخی معتبر مطرح باشد، در یکی از خطبههای خود
اوضاع عرب پیش از اسلام را چنین بیان میکند: «خداوند محمد(ص) را بیمدهنده
جهانیان و امین وحی و کتاب خود، مبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و
بدترین جاها به سر میبردید، در میان سنگلاخها و مارهای کر (که از هیچ
صدائی نمیرمیدند) اقامت داشتید. آبهای لجن را میآشامیدید و غذاهای خشن
(مانند آرد هسته خرما و سوسمار) میخوردید و خون یکدیگر را میریختید و از
خویشاوندان دوری میکردید، بتها در میان شما سر پا بود. از گناهان اجتناب
نمیکردید».[6]
برای عینیتر شدن موضوع و برنامه جالبی که پیامبر اکرم(ص) برای تغییر این وضعیت دردناک به کار برده است، نمونهای بیان میشود:
وضعیت زنان در دوران جاهلی
زن
در میان آنان مانند کالایی خرید و فروش میشد و از هر گونه حقوق اجتماعی و
فردی محروم بود. روشنفکران عرب، زن را در عداد حیوانات قرار داده و برای
همین جهت در شمار لوازم و اثاث زندگی میشمردند. غالباً از بیم قحطی -و
احیاناً از ترس آلودگی- دختران خود را روز اول تولد سر میبریدند و یا از
بالای کوه بلند به دره عمیقی پرتاب میکردند و گاهی در میان آب غرق
میکردند.
قرآن، کتاب بزرگ آسمانی ما که از نظر خاورشناسان غیر
مسلمان لااقل به عنوان یک کتاب تاریخی و علمی دست نخورده شناخته میشود، در
این باره سر گذشت عجیبی را نقل میکند و میفرماید: هنگامیکه خبر تولد
دختر به یکی از آنها داده میشد، رنگ وی سیاه میشد و در ظاهر خشم خود را
فرو میبرد و بر اثر این خبر بد از قوم خود متواری میشد و نمیدانست آیا
مولود مزبور را با خواری نگه دارد؟! یا در خاک پنهان سازد. راستی حکم و
قضاوت زشتی دارند؟![7]
خواننده گرامی اگر حقوق زن در اسلام را
ملاحظه کند اذعان خواهد کرد که احکام و برنامههای آن و قدمهای مؤثری که
در اصلاح حقوق زن به وسیله پیامبر اسلام برداشته شده است، گواه روشنی بر
حقانیت و ارتباط وی با جهان وحی دارد.[8]
چه دلسوزی و مراعات بالاتر
از این که (علاوه بر اینکه در آیات و احادیث حقوق زن را تثبیت کرد و عملاً
پیروان خود را به مهربانی با آنان دعوت کرده است) در خطبه حجةالوداع که
از طرف ایزد متعال مأمور به ابلاغ خلاصه برنامه خود شد و وصی خود را تعیین
کرد، درباره حقوق زنان به مردان توصیه کرد: «ای مردم! شما بر زنان خود حقی
دارید و آنها هم بر شما حقی؛ درباره آنها نیکی کنید زیرا کمک و مدد کار شما
هستند... غذا و پوشاکشان در حد متعارف بر عهده شماست، آنان در نزد شما
امانات الهى هستند، تقواى الهى را در موردشان رعایت کرده و سفارشات مرا در
حقّ آنان بپذیرید».[9]
یکی از بزرگترین افتخارات رسول اکرم(ص) این
است که با خرافات، اوهام و افسانهها مبارزه کرد و عقل و خرد بشر را از
غبار آنها شستشو داد، قرآن مجید میفرماید: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی
کانت علیهم»[10]، [پیامبر اسلام] خرافات و غل و زنجیری را که به دست و پای
آنها بسته شده بود، باز میکند.
عرب با قبول اسلام از حکومت
قبیلهای به حکومت جهانی قدم گذاشت، شکی نیست که تألیف امتی واحد از قبایلی
که در طول تاریخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر یکدیگر عادت کرده بودند
و خون همدیگر را میریختند، آن هم در مدتی اندک، کاری بس بزرگ و
معجزهای اجتماعی و بینظیر است، آیا با این اوصاف کسی در خود شکی راه
میدهد که نه تنها پیامبر، انسانی به تمام معنا کامل بوده است بلکه دستورات
و آیین او بدون اتصال به مبدئی متعالی و مافوق انسانی امکانپذیر نیست.
«توماس
کارلایل» از مؤرخین به نام غرب میگوید: «خداوند عرب را با اسلام از
تاریکیها به جانب روشناییها هدایت فرمود، از ملت خموش و راکدی که نه
صدایی از آن در میآمد و نه حرکتی از آن محسوس بود، ملتی پدید آورد که از
گمنامی به طرف شهرت، از سستی به طرف بیداری، از پستی به طرف فراز و از عجز و
ناتوانی به طرف نیرومندی سوق داده شد، نورشان چهار طرف جهان میتابید، از
اعلان اسلام یک قرن نگذشته بود که مسلمانان یک پای در هند و پای دیگر در
اندلس نهادند».[11]
مورخ دیگر غربی «مسیورنان» در تاریخ خود
مینویسد: «تا زمان این حادثه حیرتانگیز (اسلام) که ناگهان نژاد عرب را به
لباس جهانگیری به ما نشان داد، هیچ یک از قسمتهای عربستان نه جز تاریخ
تمدن دنیا شمرده میشد و نه از حیث علم یا مذهب نشانی از آن بود».[12]
اکنون
جای این سوال است که آیا هیچ انسان عاقلی میتواند قبول کند که پیامبر
اکرم(ص) که چنین دستاورد عظیمی را در میان چنین انسانهایی ایجاد کرده است
دارای مشکلات روانی بوده است؟ آیا جز این است که او انسانی برجسته و در اوج
کمال بوده است که شایستگی آن را یافته که خدای متعال معارف خود را در ظرف
وجودی او بر بشریت عرضه کند؟
نکته دیگر اینکه برای درک درست وقایع
تاریخی - به دلیل نفوذ مطالب ساختگی در کتب تاریخی - باید تحقیقی جامع
انجام داد و همه سخنان تاریخنویسان را یکجا دید و سپس به اظهار نظر
پرداخت، به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنیم:
در سیره
ابنهشام آمده است خدیجه که از ثروتمندان مکه بود به دنبال فرد امین و
درستکاری میگشت تا اموال خود را برای تجارت در اختیار او گذارد، از آنجا
که پیامبر اکرم(ص) به راستگویی و امانتداری و اخلاق کریمانه معروف بود
مال خود را در اختیار وی قرار داد.[13]
همچنین در جریان اختلاف در
گذاشتن حجر الاسود در دیوار کعبه که نزدیک بود به خونریزی انجامد، با دیدن
پیامبر گفتند: «هذا امین، رضینا، هذا محمد»[14] و پیامبر(ص) به زیبایی
جریان را خاتمه داد، ابن هشام میگوید: «و کانت قریش تسمّى رسول الله(ص)،
قبل أن ینزل علیه الوحی الأمین»[15]، یعنی قریش قبل از اینکه بر پیامبر
اکرم وحی نازل شود [به جهت درستکاری] ایشان را امین میخواندند.
به
علاوه در کتب تاریخی از پیامبر اکرم(ص) با عناوین: سید البشر، سید
المرسلین، برترین اهل زمین، اشرف مخلوقات، رحمت عالمیان، حبیب رب العالمین،
امام متقین، خاتم انبیاء و بسیاری القاب دیگر یاد شده است. [16]
حربههای زنگ زده
مشرکان
از هر راهی برای مبارزه با آیین یکتاپرستی استفاده میکردند، در آغاز کار
خواستند پیامبر را از طریق تطمیع و با دادن مال و ریاست از هدف خود منصرف
سازند؛ ولی نتیجهای نگرفتند و با جمله معروف آن مرد مجاهد: «به خدا قسم
هرگاه آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست دیگرم قرار دهید (یعنی سراسر
جهان را در اختیار من بگذارید) از این کار دست بر نخواهم داشت»[17] روبرو
گردیدند.
سپس به تهدید و تحقیر و آزار او و یارانش برخاستند و
لحظهای از آزارشان آرام نگرفتند ولی شهامت و استقامت او و یاران با اخلاصش
سبب شکست آنان شد، حربه دیگر آنها نسبتهای ناروا از جمله نسبت جنون بود،
از مسلمات تاریخ است که پیامبر اسلام از آغاز جوانی در میان مردم به
درستکاری و راستگوئی، معروف بوده حتی دشمنان آن حضرت در برابر اخلاق
فاضله او بیاختیار سر تسلیم و انقیاد فرود میآوردند و برخی مشرکان تا ده
سال پس از دعوت، اموال ارزشمند خود را پیش او به عنوان ودیعت گذاشته بودند.
چون
دعوت آن حضرت بر معاندان سخت و گران آمد، تمام مساعی خود را بر این
گماشتند تا مردم را به وسیله پاره حرفهائی اغوا کننده، اذهان را از او بر
گردانند چون میدانستند که نسبت دروغ و افترا به آن حضرت در افکار مشرکان
بینظر و ساده، تأثیری نخواهد بخشید، از این رو ناگزیر شدند در تکذیب دعوت
آن حضرت بگویند که منشأ دعاوی او خیالات و افکار جنونآمیز است تا این حربه
با صفات زهد و درستکاری او منافات نداشته باشد و در اشاعه این نسبت
ریاکارانه رنگها ساخته و نیرنگها پرداختند.[18]
این شیوه شیطانی
همان است که دشمنان حقیقت، پیوسته در موقع تکذیب شخصیتهای بزرگ و مصلح
اجتماع به کار میبرند، قرآن نیز اعلام میدارد که این شیوه نکوهیده مخصوص
افراد عصر رسالت پیامبر اسلام نیست، بلکه معاندان عصرهای گذشته نیز در
تکذیب پیامبران الهی همین حربه را بکار میبردند چنانکه میفرماید:
«همچنین برای کسانی پیش از اینها، پیامبری بر انگیخته نشد، مگر اینکه گفتند
جادوگر یا مجنون است، مگر یکدیگر را به گفتن این سخن سفارش کرده بودند
(نه) بلکه آنها گروهی سرکشند».[19]
صفحات تاریخ اسلام را که ورق
میزنیم، میبینیم که قریش با آن عداوت و کینهتوزی فوقالعاده میخواستند
به هر قیمتی سازمان نو بنیاد اسلام را فرو ریزند و از شخصیت و مقام آورنده
آن بکاهند، اما نتوانستند. در تاریخ آمده است هنگامی که «ولید» که از
بزرگان عرب بود، آیاتی چند از سوره «فصلت» را از پیامبر شنید، سخت تحت
تاثیر قرار گرفت، راه خانه را پیش گرفت و دیگر از خانه بیرون نیامد.
قریش
او را به باد مسخره گرفته و گفتند: ولید به آیین محمد گرویده، به طور دسته
جمعی به سوی خانه او روانه شدند، در آنجا بحث شد که چگونه با محمد(ص)
مقابله کنیم، هر کدام از حضار مطلبی را پیشنهاد میکرد، یکی گفت: او را
کاهن بگوییم، ولید نظر گوینده را نپسندید و گفت: آنچه محمد میگوید مانند
سخنان کاهنان نیست، دیگری پیشنهاد کرد که او را مجنون بخوانند، این نظر نیز
با رد ولید مواجه شد و گفت: هرگز نشانه جنون در او دیده نمیشود، پس از
سخنان زیاد به اتفاق آراء تصویب کردند که او را «ساحر» (جادوگر) بخوانند
زیرا وی سحر بیان دارد. [20]
بینظیر بودن حضرت محمد(ص) و عظمت آیین او
کدامین
معنای متعالی در ارزشهای معنوی پیامبر(ص) نهفته بود که برای قرون متمادی
تا به امروز، نسلهای پیاپی از مسلمانان را یکی پس از دیگری در سراسر گیتی
شیفته خود کرده است؟ چگونه پیام خدا که از طریق پیامبری عرب زبان به نوع
بشر منتقل شده بود، توانست از چنین طینت و قدرتی برخوردار باشد که این
تاثیر پایدار را در ذهن و زندگی میلیونها مرد و زن معتقد از هر حرفه و
صنفی در اقصی نقاط جهان، پیر و جوان، باسواد و بیسواد، فقیر و غنی بر جای
بگذارد؟ چگونه ممکن است مردان و زنانی که به واسطه وجود مختصات جغرافیای،
خصوصیات نژادی و قومی و زبانهای متفاوت از یکدیگر تفکیک شدهاند، در تکریم
و تقدیس و ابراز محبت و شیفتگی خود نسبت به محمد(ص)، دین او و کتاب مقدس
او که برای آنان به ارمغان آورده است ندای واحدی سر دهند؟
اسلام به
کدامین خصوصیات و ویژگیهای معنوی متصف بود که توانست با چنین ژرفا و
جاودانگی، طرز تفکر و روش زندگی طیف گستردهای از مردم را تحت تاثیر قرار
دهد؟ از همه بالاتر محمد(ص) به کدامین خصوصیات ویژه، برجسته و منحصر به
فردی آراسته بود که به وی شایستگی انتخاب از سوی خداوند اعطا شده بود تا
حامل وحی الهی شود و بشریت را به سوی سعادتمندی و کمال سوق دهد و راهبری
کند؟[21]
نقل شده است که بحیرا (راهب مسیحی) که در سرزمین «بصری»
صومعه داشت، وقتی محمد(ص) را در کاروانی مشاهده کرد، گفت: این همان پیامبر
موعود است که کتابهای آسمانی از نبوت جهانی و حکومت گسترده او خبر
دادهاند.[24]
موارد متعدد دیگری از این نمونهها در کتب تاریخی
معتبر یافت میشود، با توجه به این مطالب آیا کسی میتواند حتی برای
لحظهای احتمال دهد که چنین شخصیتی [نعوذ بالله] دچار بیماری روانی بوده و
به تقلب، مطالب آیینهای دیگر را ارائه کرده است، از مجموع شواهد و دلایل
فراوان تاریخی، این حقیقت به دست میآید که پیامبر اکرم فرستادهای از جانب
خدا بوده تا با طرحی جهانی و جاودانه سعادتمندی انسان را در دنیا و عقبی
رقم زند.
وضعیت اسفبار اعراب جاهلی خاصه زنان و تاثیر شگرف پیامبر
مکرم اسلام در آنها و تبدیل چنان جامعهای به ملتی متمدن نه تنها نشان از
سلامتی روانی آن حضرت دارد که روح برجسته و متعالی وی را ترسیم میکند.
مشرکان عربستان از آنجا که منافع و خواستههای نفسانی خود را در خطر دیدند
به مبارزه با آیین اسلام پرداختند و اتهام جنون به رسول خدا(ص) یکی از این
حربهها بوده است؛ اما مشاهده تاریخ زندگانی آن حضرت خط بطلان بر این اتهام
واهی است و حالات خاص هنگام نزول وحی را نمیتوان دلیلی بر بیماری جسمی و
روحی وی دانست.
پینوشتها:
[1] . محمد(ص) در اروپا، ص 20.
[2] . سوره حجر: 6.
[3] . الکامل/ترجمه ،ج8،ص: 259 و مروجالذهب/ترجمه، ج1، ص: 673.
[4] . فروغ ابدیت، ص 32 ( با اقتباس ).
[5] . فروغ ابدیت، ص 48 ، به نقل از ترجمه ابن خلدون، ج 1، ص 285 .
[6] . نهج البلاغه، خطبه 26، ص 73.
[7] . نحل: 58 و 59
[8] . فروغ ابدیت، ص 46 (با اقتباس).
[9] . تحف العقول، ص: 37.
[10] .سوره اعراف ، 157.
[11] .نقشههای استعمار در راه مبارزه با اسلام، ص 38 و 60.
[12] . فروغ ابدیت، ص 60، به نقل از تمدن اسلام و عرب، ص 87 .
[13] . السیرةالنبویة، ج1، ص 188.
[14] . همان، ص 197.
[15] . همان، ص 198.
[16]
. . الفتوح، ص 52 و مروج الذهب، ج 4، ص 301 و مجمع التواریخ و القصص، ص
227 و طبقات ناصری، ج 2، ص 174 و طبقات الکبری، ج 1، ص 17 و سیره ابن هشام،
ج 1، ص 505 و البدایه و النهایه، ج 3، ص 226 و ... [17] .. تاریخ طبری، ج
3، ص 871.
[18] .فروغ ابدیت، ص 316-318 با تلخیص و اقتباس.
[19] . سوره ذاریات: 52 و 53.
[20] . احتجاجات، جلد چهارم بحار الانوار، ج1، ص: 93.
[21] . محمد (ص) در اروپا، ص 143- 144.
[22] . فروغ ابدیت، ص 146.
[23] . فروغ ابدیت، ص 160 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص 24.
[24] . أسدالغابة،ج1، ص22.