کد خبر : ۹۸۳۹۴
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۲:۰۲
حجت الاسلام ناطق نوری در آیین رونمایی از کتاب «الف لام خمینی»:

امام گفت خودم باطل‌السحر هستم/ پیازداغ «الف لام خمینی» زیاد نیست

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در ایامی که حضرت امام در مدرسه علوی بودند، دو نفر درباره سحر کردن امام ابراز نگرانی کردند. ایشان وقتی از موضوع مطلع شدند گفتند که به آنها بگو من خودم باطل‌السحر هستم!

عقیق:آیین رونمایی از کتاب «الف لام خمینی» نوشته هدایت‌الله بهبودی به همت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی با حضور مؤلف و حجج‌اسلام علی‌اکبر ناطق نوری، مصطفی پورمحمدی و رسول جعفریان عصر امروز (دوشنبه ۲۲ مرداد) در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد.

حجت‌الاسلام ناطق نوری در این مراسم طی سخنانی اظهار داشت: من کتاب «نهضت امام خمینی» نوشته حجت‌الاسلام حمید روحانی (زیارتی) را خواندم و کتاب‌هایی که در مورد تاریخ انقلاب نوشته می‌شود جسته و گریخته می‌خوانم و شاید به عنوان طلبه‌ای کوچک که در انقلاب نقش داشته‌ام، کتاب‌ها را با وقایعی که خودم از نزدیک شاهد بوده‌ام تطبیق می‌دهم.

وی افزود: حجت‌الاسلام رسول جعفریان در سخنرانی که پیش از من داشتند اشاره‌ای به نامه امام به مرحوم وزیری داشتند، چون بنده و آقای زیارتی در حوزه علمیه در زمان طلبگی هم مباحثه بودیم که بر سر پرونده‌ای من دستگیر شدم و آقای زیارتی فرار کردند و به نجف رفتند و با حضرت امام برگشتند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: آقای زیارتی از نجف نامه‌ای برایم فرستادند و عنوان کردند من دارم درباره نهضت امام کتاب می‌نویسم، یک نامه‌ای را امام خدمت وزیری نوشتند برو آن نامه را برای من پیدا کن و من چون در رفسنجان منبر می‌رفتم و به منزل عموی حجت‌الاسلام پورمحمدی می‌رفتم، به او تلفن کردم و موضوع را گفتم، گفتند داماد آقای وزیری دوستم است، به او تلفن زدم و موضوع تو را به آنها گفتم و گفتند برو آنجا و نامه را بگیر.

وی افزود: آقای وزیری روحانی و منبری بود اما تمام درآمد خود را صرف احداث کتابخانه‌ای کرد و من منزل او رفتم و داماد ایشان مادرخانمش را صدا زد و گفتند کتاب خاطرات آقای وزیری را بیاور و کتاب در بقچه‌‌ای پیچیده‌ شده بود و کتاب را آوردند و آقای وزیری کتابی را خدمت مراجع و روحانیون می‌داد تا آنها خاطرات خود را در آن بنویسند و به امام نیز این کتاب را دادند و در آن کتاب از هر دری سخنی نوشته بود.

ناطق نوری گفت:‌ اما امام نامه‌ای که نوشتند شبیه اعلامیه‌اش بود که نشان‌دهنده عظمت امام بود و این نامه دو ـ سه سال بعد از رضاخان و در سلطنت محمدرضا نوشته شده است و در این نامه امام نقل به مضمون نوشته بودند: قیام برای خدا نیست که یک فردی بیشعور بر سرنوشت کشور حاکم شود، قیام برای خدا نیست که به ساحت امام صادق(ع) توهین شود و قیام نشود و در پایین نامه نوشتند آقای محترم بهتر نبود به جای اینکه از علما خاطرات جمع می‌کردی همه علما را جمع کرده و برای خدا قیام می‌کردی؟

وی با بیان اینکه نوشتن برای امام سخت است، گفت: امام شخصی جامع و جمع اضداد بود و در امتداد معصومین و امیرالمؤمنین بود، همانطور که امیرالمؤمنین در مقام قضاوت قاطع بود در مقام عبادت مثل مارگزیده به خودش می‌پیچید.کتاب آقای بهبودی قلم روان و زیبا دارد و خیلی پیازداغ آن را زیاد نکرده است و سعی کردند به ابعاد وجودی امام بپردازند.

ناطق نوری سپس به ذکر چند خاطره پرداخت و گفت:‌ نوفل نوشاتو خدمت امام رسیدم و عرض کردم جوانان خواسته‌‌ای از من داشتند، فرمودند چه بود؟ گفتم جوانان گفتند که نیروهای ارتشی از خانه‌ای صدای الله‌‌اکبر بشنوند به سمت خانه شلیک می‌کنند و اجازه بدهید این جوانان چند تا از تانک‌‌هایی را که در شهر هست، منفجر کنند. امام فرمود نمی‌توانم و وقتی دید من قانع نمی‌شوم، گفت فردا بیا تا تأمل کنم و جواب شما را بدهم.

وی افزود: من در دلم خوشحال شدم که توانستم نظر امام را جلب کنم، فردا خدمت رسیدم امام باز گفت خیلی فکر کردم اما نمی‌توانم زیرا این سربازان و نظامیان فرزندان ما هستند، من آن زمان از این جمله امام منقلب شدم. زمانی که انقلاب پیروز شد مجاهدین خلق شعار انحلال ارتش می‌دادند که امام با انحلال ارتش مخالفت کرد و بعد از پیروزی انقلاب به ارتشی‌ها گفت سر کار خود برگردید.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:‌ زمانی که امام در مدرسه علوی حضور داشتند صبح‌ها آقایان به ملاقات امام می‌آمدند و خانم‌ها عصر. در هر دیداری چندین ملاقات‌کننده غش می‌کردند و چون خانم بودند و چادر بر سر داشتند ما نگران مسائل امنیتی شدیم که نکند یکی از افراد ضد انقلاب در بین خانم‌ها نفوذ کند و با یک نارنجکی عملیات تروریستی انجام دهد و من چون جرأت نداشتم این مسئله را  به امام بگویم خدمت امام رسیدم و گفتم در ملاقات‌ها که با خانم‌ها دارید تعداد زیادی از آنها از حال می‌روند که برای ما سخت است، مدیریت کنیم. این وضعیت را اگر اجازه بدهید خانم‌ها نیایند که امام گفتند شما خیال کردید که اعلامیه من و شما انقلاب را پیروز کرد؟ همین افراد بودند که انقلاب را به پیروزی رساند.

وی ادامه داد:‌ در همان روزها دو نفر آمدند و به من گفتند که می‌خواهیم خصوصی با شما صحبت کنیم و در این صحبت‌ها به من گفتند که امام را سحر کردند و ما نگرانیم! با اینکه اعتقادی نداشتم گفتم که این را خدمت امام بگویند و امام گفتند که به آنها بگو من خودم باطل‌السحر هستم!



منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین