عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت معصومه (س) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین منتشر می کند
سرویس شعر آیینی عقیقبه مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت معصومه (س) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین منتشر می کند


محمد بیابانی:

ای روزهای تار ای شب های دور از ماه

ای بیقراری های دائم با دلم همراه

ای بغض هایی که می آیید از سفر ناگاه

باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

 

ای بغض های بیقرار روز و شب هایم

من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم

 

هرچند گریانم تبسم میکنم امشب

بی تاب رو بر جانب قم میکنم امشب

در کوچه هایش خویش را گم میکنم امشب

انگار با زهرا تکلم میکنم امشب

 

در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست

با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست

 

ای آشنای بیقراری های این مردم

با تو رسیده تا مدینه پای این مردم

رنگ حقیقت یافته رویای این مردم

یا فاطمه یا حضرت زهرای این مردم

 

ای حامی امروز من فردا مرا دریاب

یا فاطمه در حشر چون دنیا مرا دریاب

 

اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را

بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را

دریاب شور اشک های شوق مادر را

حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را

 

معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب

دیده به رخسار رضا وا میکند امشب

 

آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد

پیچید یاس و باز هم عالم معطر شد

شأن نزولش آیه های سبز کوثر شد

امروز در تقویم شیعه روز دختر شد

 

بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را

دریاب خانم دختران سرزمینم را

 

در خاک مرده بذرهای علم می کاری

فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری

در سایه ات دفن اند عالم های بسیاری

گلپایگانی ، حائری ، علامه ، خوانساری

 

شاگردهای مکتب ات استاد افلاک اند

صدها چو بهجت در جوار تربتت خاک اند

 

آه ای کریمه ای ملیکه عمه ی سادات

با کوله باری آمدم لبریز از حاجات

با دست خالی آمدن از پیش تو هیهات

پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات

 

تا که به زودی زائر صحن رضا باشم

آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم


محمد علی مجاهدی:

اینجا فروغ عشق و صفا موج می‌زند
نور خدا به صحن و سرا، موج می‌زند

اینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدی‌ست
از هر کرانه نور خدا موج می‌زند

اینجا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته فضا موج می‌زند

لبیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج می‌زند

اینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج می‌زند

از جلوهٔ جلال تو، ای مظهر کمال!
نور صفا در آینه‌ها موج می‌زند

در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بی‌کران صفا موج می‌زند

ای کعبهٔ امید که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج می‌زند

دستی به دستگیری دل‌ها دراز کن
وین عقده‌ها ز کار دل خسته باز کن...


ای آستان تو حرم کبریا شده
وی خاک آستانهٔ تو ماسوا شده

ای فرش آستانهٔ تو، شهپر ملک
وی خاک راه تو به نظر کیمیا شده

ای کعبهٔ امید خلایق که درگهت
رشک منا و مروه ز سعی و صفا شده

ای زائر حریم تو در بارگاه قدس
مشمول فیض و رحمت بی‌منتها شده...

رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست
یا قامت سپهر به تعظیم تا شده؟

معصومهٔ شفیعه تویی، اِشفعی لنا
ای شهره در شفاعت اهل ولا شده

گویم مدیح تو که ز لطف تو تاکنون
بر روی من هزار در بسته واشده

گل‌های طبع من ز نسیم عنایتت
خرم شده، شکفته شده، دلربا شده

تا بارگاه تو حرم اهل‌بیت باد
ما را اگر غمی‌ست غم اهل‌بیت باد

سید محمد جواد شرافت:

به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها

به دریای محضی که این خاک سوزان
گرفته از امواج او آبروها

سلام ای که لطف کریمانهٔ تو
کشانده دلم را به این سمت و سوها

سلام ای که گشته شب بارگاهت
به لطف نگاهت شب آرزوها

شراب طهور است و تسنیم نور است
که در این حرم می‌چکد از سبوها

چه شعری چه شوری چه عطری چه نوری
به جانم بتابان از این رنگ و بوها

هیاهوی اشک است و آه و تبسم
مرا غوطه‌ور کن در این های و هوها

به مدح تو گفتند و گفتیم اما
تو هستی فراتر از این گفتگوها

که موسی بن جعفر به وصف تو فرمود:
فداها ابوها فداها ابوها

به شوق مدینه به اینجا رسیدم
به زهرا رسیدم پس از جستجوها

رضا خورشیدی فرد:

دور و بر خود می‌كشی مأنوس‌ها را
اِذن پریدن می‌دهی طاووس‌ها را

وا می‌كنی سمت كویرِ این حوالی
با لطف پاكت پای اقیانوس‌ها را

«امید» دارویی‌ست در دارالشفایت
كه با سخاوت می‌دهی مأیوس‌ها را

با آن دم قدسی خود شب‌های جمعه
رونق بده «یا نور و یا قدّوس»‌ها را

هر شب به یاد غربت شهر مدینه
روشن كنیم اینجا همه فانوس‌ها را

ای آبروی آب‌های این حوالی
سمت شما باز است این دستان خالی


وقتی كه من از ماه می‌گیرم سراغت
می‌آورد دل را میان كوچه باغت

هفت آسمان، صدها ستاره می‌شمارد
هر شب به پای درس‌های چلچراغت

تو آیه‌های سورهٔ نوری، چگونه
پیدا كنم من راه خود را بی‌چراغت؟...

انگار... نه من حتم دارم در بهشتم
آن لحظه‌ای كه می‌نشینم در رواقت

ما لایق صحن و سرای تو نبودیم
همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم


تو مهر زهرا را میان سینه داری
مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری

از بس كه آه زائرانت را خریدی
ایوان زیبایی پر از آیینه داری

هر صبح جمعه میزبان ندبه‌هایی
این است آن عهدی كه با آدینه داری

تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان
غم‌های بی‌اندازه‌ای در سینه داری

از نسل كوثر، معنی خیر كثیری
«با عشق،‌ خویشاوندی دیرینه داری»

فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت
قربان آن صحن و سرای باصفایت


از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو
پل می‌زنم تا مقصدت از مشهد تو

عطر گل یاس از ضریحت می‌تراود
این مرقد زهراست یا كه مرقد تو

عشق تو دریا را به ساحل می‌كشاند
ماه آبرو می‌گیرد از جزر و مد تو

خورشید دارد آرزو‌هایی طلایی
وقتی كه می‌آید كنار گنبد تو

من شاعرت هستم ولی مثل همیشه
شعری ندارم تا كه باشد در حد تو

من می‌نویسم بر روی سنگ مزارم
بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین