۰۸ دی ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۱۱
رئیس شورای حوزه علمیه یزد به یکی از اتفاقاتی که برای یک طلبه رخ داد و حاج شیخ در این زمینه هیچ کوتاهی نکرد، اشاره کرد و افزود: در نجف یکزمانی بیماری «وبا» آمده بود و طلبهها گرفتار وبا بودند، بهداشت آن زمان هم نمیتوانستند اینها را جمع کند، مدرسهها و طلبهها هم گرفتار این بیماری بودند و هیچکسی نبوده که به اینها کمک کند. حاج شیخ در مدرسه سید درس را کنار گذاشته و به کمک طلابی که با مشکل روبه رو شدند می شتابند و در این ایام با سر زدن به اتاق هایشان، لباس های طلبه را می شست و برایشان غذا آماده می کرد و آنقدر برای سلامتی و بهبودی دوباره این طلبه ها تلاش کرد که به گفته خودشان اگر حاج شیخ نبود، همگی مرده بودند.
درعینحال با توجه به اینکه لباس اینها آلوده میشد و باید این لباسها را عوض میکرده، ولی هیچکسی نبوده که لباسهای آنها را بشوید، ایشان به طلبهها میگفته که من کسی را سراغ دارم که لازم نیست شما او را بشناسید، شما لباسهایتان را شب بگذارید درب اتاقتان و آن شخص که من میشناسم میآید و لباسهای شما را میبرد، میشوید و برمیگرداند.
بعد از اینکه طلبهها این کار را میکنند، حاج شیخ شبها روی صورتش را میبندد، میآید و وقتیکه آنها خواب هستند، لباسها را برمیدارد و در بیرون شهر در نقطهای به نام جدول میشوید، خشک میکند و همانجا هم عبادتش را میکند و بعد لباسها را برمیگرداند و به آنها میدهد.
مدتی کار حاج شیخ همین بوده است، طلبهها خوب میشوند و اوضاع عادی میشود و آنوقت حاج شیخ به محل کار خود بازمی گردد.