۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۰۰
عقیق:حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ سید و سالار شهیدان(ع) در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود، مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابیمره بن عروه بن مسعود ثقفی و مادرش، میمونه دختر ابوسفیان است، حضرت علیاکبر(ع) شبیهترین کس به رسول خدا(ص) بود تا آنجا که پدر بزرگوارش میفرماید: «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر میشدیم به چهره او مینگریستیم»، هنگامی که روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین(ع) به آسمان نگریست و فرمود: «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».
*هنگامی که دشمن به مدح علی اکبر(ع) میپردازد
در کتاب الارشاد شیخ مفید هم آمده است که ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرده است: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایستهترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمیشناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. «اولی الناس بهذاالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله و ضیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه ورهو ثقیف» شایستهترین افراد برای امر حکومت علی اکبر فرزند حسین(ع) است که جدش رسول خدا(ص) است و در شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
*روایت امام خمینی(ره) از فضایل علی اکبر(ع)
معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) در یکی از جلسات اخلاق خود میفرمودند: تمام مدایح و گفتار اهل بیت(ع) خصوصاً حضرت اباعبدالله(ع) در مورد حضرت علی اکبر(ع) حاکی از این است که اگر علی اکبر(ع) در کربلا به شهادت نمیرسید، خود، امام «مفترض الطاعه» میبود. ( یعنی امامی که اطاعت او واجب است).
*آیتالله جاودان: «لا نوالی بالمُوت» در پرونده علی اکبر(ع) نوشته شد
آیتالله محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق تهران هم درباره جایگاه و منزلت حضرت علی اکبر(ع) ابراز میدارد: در مورد عمر مبارک حضرت علی اکبر از هجده سال گفتهاند. مفید گفته است نوزده سال تا بیست و پنج سال هم گفتهاند. احتمال اینکه ایشان در کربلا بیست و پنج ساله باشند قویتر است. اما خب! آقا اگر آدم استعدادش خوب باشد و معلم خوب هم داشته باشد، استعدادش خوب باشد یعنی چه؟ بینید ما چقدر حرف های خوب شنیدیم و بلد شدیم؟ راحت راحت از کنارش گذشتیم. راحت. حرف خیلی خوب بود. خودمان هم فهمیدیم که خوب است. صاحب استعداد از حرف خوب نمی گذرد. خب استعداد ایشان تمام بود.
معلمشان زمانی که کوچک بودند زیر دست حضرت مجتبی(ع) بودند. همانطور که بچههای حضرت مجتبی(ع) زیر دست امام حسین(ع) بزرگ شدند و ایشان مربیشان بود. بعد هم مربی حضرت حسین(ع) است و خانه، خانه پاکان و نیکان است. نشانیاش را همه ما بلد هستیم. امام خوابشان برده بود و از خواب بیدار شدند و فرمودند: إنا لله و إنا إلیه راجعون. حضرت علی اکبر(ع) پرسید: بابا چرا این عبارت را فرمودی؟
حضرت(ع) فرمود: خواب دیدم اینطور شده و اینها دارند می روند و مرگ دارد ما را می برد. حضرت علی اکبر(ع) پرسید: «أوَلسنا عَلی الحَق؟» مگر ما بر حق نیستیم؟، فرمود: بله. بعد حضرت علی اکبر(ع) گفت: وقتی ما بر حق هستیم، باکی از مرگ نداریم. مگر شوخی است؟ حرف خیلی عظیمی است. خب؟ این ماند. در پرونده ایشان نوشته شد. لا نوالی بالمُوت ما از مرگ باکی نداریم. روز عاشورا آمد اجازه خواست. همه چیزش را بلد هستید. تا اجازه خواست، حضرت اجازه فرمود و گفت: برو.
منبع:فارس