۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۲۳
امام علی بن الحسین(ع)، شهید شاهد
امام علی بن الحسین(ع) معروف به امام زینالعابدین و سید الساجدین و سجاد،
چهارمین امام امت اسلام است. خداوند او را پس از امام حسین(ع) به عنوان
امام انتصاب کرده و مسئولیت امامت و ولایت و شهادت را به عهده ایشان گذاشته
است. ایشان یکی از دوازده مصداق مومنون در آیه 105 سوره توبه است. خداوند
میفرماید: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ
وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهًِْ
فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و بگو: «هر کارى مىخواهید
بکنید، که به تحقیق خدا و پیامبرش و مؤمنان در کردار شما مینگرند و
میبینند و به تحقیق به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مىشوید پس شما
را به آنچه انجام مىدادید آگاه خواهد کرد.»
امام سجاد(ع) به دو معنا
شهید است؛ یعنی ایشان هم حاضرند و اعمال ما را میبینند و گواهی و شهادت
میدهند و هم شهید در راه خداوند هستند. آن بزرگوار هر چند به تقدیر الهی
میبایست در کربلا زنده بماند تا امامت استمرار و تداوم یابد، ولی در آنجا
بدترین شرایط را تجربه کرد؛ زیرا همه عزیزانش در برابر چشمانش به شهادت
رسیدند و بر مصیبت بزرگ صبر جمیل کردند و مسئولیت امامت پیامرسانان قیام
عاشورا را به همراه دو عمهاش زینب کبری(س) و زینب صغری یعنی ام کلثوم(س) و
دیگر اسیران به عهده گرفتند و اجازه ندادند تا قیام عاشورا لوث و تحریف
شود و اهداف سقیفه در دستگاه اموی یزیدی به سرانجام برسد؛ از این رو امام
سجاد(ع) درکنار پدر بزرگوارش امام حسین(ع) علت مبقیه و بقای اسلام شد. اگر
جد بزرگوارش پیامبر اکرم(ص) اسلام را آورد، با جانفشانی و صبر و استقامت و
پیامرسانی و رسالت امام سجاد(ع) و دیگر شهدای کربلا اسلام زنده و باقی
ماند. از این روست که در زیارت عاشورا به این بزرگوار به صورت جداگانه با
عنوان السلام علی علی بن الحسین(ع) سلام داده شده است.
امام حسین(ع) سه
فرزند به نام علی داشت که نخستین آنان فرزند مشترک ایشان با شهربانو(س)
دختر یزدگرد ساسانی است. شهربانو شرط کرده بود با کسی که ازدواج نکرده
پیوند زناشویی میبندد؛ از این رو، با امام حسین(ع) ازدواج میکند. امام
سجاد (ع) در روز پنجم شعبان سال 38 ق در سومین سال حکومت امیرالمؤمنین(ع)
در شهر مدینه به دنیا میآید. آن حضرت در سال 61 هجری پس از شهادت امام
حسین(ع) در کربلا در سن 23 سالگی به امامت میرسد.(قاموس الرجال، ج 7، ص
420 - 419؛ زندگانی امام حسین (ع) صص، 465-462)
امام سجاد(ع) به عنوان
شاهد شهید با فرزند چهارسالهاش امام باقر(ع) از فاطمه دختر امام حسن
مجتبی(ع) در همه صحنههای کربلا حضور داشت؛ چنانکه بر همه عوالم از غیب و
شهادت نیز شهید شاهد است تا بتواند در دستگاه عدل الهی در قیامت شهادت به
اعمال و نیات دهد.
سبک زندگی دینی به روایت امام سجاد(ع)
برای اینکه افکار و رفتار ما بر اساس مکتب اسلام ناب محمدی(ص) باشد، باید
به درخانه امامان معصوم(ع) از جمله حضرت امام سجاد(ع) برویم که مفسران
واقعی و حقیقی قرآن و دین هستند و میتوانند فکر و رفتار درست را به ما
بیاموزند؛ چرا که خداوند آنان را اسوه حسنه مردمان معرفی کرده است تا از
آنان سرمشق بگیریم و از تحریفات و بدعتها در امان مانیم و فکر و عمل ما
خدایی شوند.(احزاب، آیات 21 و 33؛ انسان، آیات 8 تا 10؛ نساء، آیه 79 و
مائده، آیه 1 و آیات دیگر)
در اینجا برخی از افکار و عقاید و رفتار اسلامی که بیانگر سبک زندگی دینی است و امام سجاد (ع) بر آن تاکید دارد بیان میشود.
1. قطع امید از مردم: براساس آموزههای امام سجاد(ع) انسان برای اینکه به خیر مطلق دست یابد باید از مردمان قطع امید کند.
ایشان فرمودند: رَأیتُ الْخَیرَ کُلَّهُ قَدْ اجْتَمَعَ فی قَطْعِ
الطَّمَعِ عَمّا فی أیدی النّاسِ؛ همۀ خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در
دست مردم است دیدم.(بحارالأنوار، ج52، ص2) به طور طبیعی وقتی انسان نسبت
به دیگران «لا اله» بگوید، به سمت خداوند فرار میکند،(ذاریات، آیه 50) و
این گونه است که در همه امور زندگیاش «الا الله» میگوید. کسی میتواند پا
بر روی نفسانیات خویش بگذارد و از مردمان قطع امید داشته باشد که تزکیه
نفس کرده و خودش را به دست هواهای نفسانی و غرایز نسپرده باشد. یعنی
توانسته باشد در جهاد اکبر پیروز و سربلند بیرون آید و بویژه شهوت شکم و
شهوت جنسی را مهار کرده و اجازه ندهد این دو دشمن بزرگ بر جانش چیره شود.
از این رو ایشان با فضیلتترین جهادها را مبارزه با این شهوت مهم دانسته و
میفرماید: إنَّ أفْضَلَ الْجِهادِ عِفَّهًُْ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ؛ با
فضیلتترین و مهمترین مجاهدتها، عفیف نگه داشتن شکم و عورت است ـ از
چیزهاى حرام و شبههناک ـ. (مشکاه الأنوار: ص 157، س 20) از همین روست که
جهاد با شهوت شکمی و جنسی به عنوان محبوبترین کارها نزد خداوند نیز مطرح
میشود و آن حضرت (ع) میفرماید: ما مِنْ شَیْىء أحبُّ إلى الله بَعْدَ
مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّهِ بَطْن وَفَرْج، وَما شَیْىءٌ أَحَبُّ إلى اللهِ
مِنْ أنْ یُسْأل؛ بعد از معرفت به خداوند چیزى محبوبتر از دور نگه داشتن
شکم و عورت ـ از آلودگىها و هوسرانىها و گناهان ـ نیست، و نیز محبوبترین
کارها نزد خداوند مناجات و درخواست نیازمندیها به درگاهش مىباشد. (تحف
العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 78، ص 41، ح 3)
2. کمال دین و معرفت:
انسان موجودی است که کرامت و شرافت وی به همان حوزه عقل و دین بر میگردد.
عقل بر اساس آموزههای اسلام، همان دینداری و اخلاق است. پس انسان اگر به
شناخت و معرفتی واقعی دست مییابد باید مرتبط با دین و اخلاق باشد. از این
رو امام سجاد(ع) در تفسیر کمال دین و معرفت میفرماید: إنَّ الْمَعْرِفَهَ،
وَکَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُعْنیهِ، وَقِلَّهُ
ریائِهِ، وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ؛ همانا معرفت و کمال
دین مسلمان در گرو رهاکردن سخنان و حرفهایى است که به حال او ـ و دیگران ـ
سودى ندارد. و از ریا و خودنمائى دورى جستن؛ و در برابر مشکلات زندگى
بردبار بودن؛ و نیز داراى اخلاق پسندیده و نیکسیرت بودن است.(تحف العقول: ص
202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11)
البته ایشان در این عبارت به چند
نکته کلیدی در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی توجه میدهد که راهگشای انسان در
زندگی است؛ چرا که بسیاری از چیزهایی که از زبان آدمی خارج میشود مبتنی
برگمان است و برخاسته از علم و دانش نیست و همچنین بسیاری از مشکلات انسان
در مقام عمل نیز به مسئله صبر و عدم صبر باز میگردد. پس اگر این دو مسئله
درست شود بسیاری از مشکلات علمی و عملی انسان حل خواهد شد.
از نظر امام
سجاد(ع) نگه داشتن زبان بسیار مهم است؛ زیرا بسیاری از گناهان ریشه در
زبان و گفتار آدمی دارد؛ به عنوان نمونه دروغ از گناهان زبانی است که خود
کلید بسیاری از گناهان دیگر است. از همین رو ایشان هشدار داده و میفرماید
که اعضا و جوارح به خاطر زبان ثواب یا عقاب میبینند: إنَّ لِسانَ ابْنَ
آدَم یَشْرُفُ عَلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباح فَیَقُولُ: کَیْفَ
أصْبَحْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: بِخَیْر إنْ تَرَکْتَنا، إنَّما نُثابُ وَ
نُعاقَبُ بِکَ؛ امام سجاد(علیهالسلام) فرمود: هر روز صبحگاهان زبان انسان
بر تمام اعضاء و جوارحش وارد مىشود و مىگوید: چگونهاید؟ و در چه وضعیّتى
هستید؟ جواب دهند: اگر تو ما را رها کنى خوب و آسوده هستیم، چون که ما به
وسیله تو مورد ثواب و عقاب قرار مى گیریم. (اصول کافى: ج 2، ص 115، وسائل
الشّیعه: ج 12، ص 189، ح 1)
از نظر آن حضرت(ع) از آنجایی که بسیاری از
مشکلات ریشه در گمان و ظن و فقدان علم و معرفت قطعی و یقینی دارد، بر انسان
است که هر طوری شده در کسب علم بکوشد. ایشان میفرماید: لَوْ یَعْلَمُ
النّاسُ ما فِى طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْبِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ
خَوْضِ اللُّجَجِ؛ چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را مىدانستند
هرآینه آن را تحصیل مىکردند گرچه با ریخته شدن و یا فرو رفتن زیر آبها در
گردابهاى خطرناک باشد. (اصول کافى: ج 1، ص 35، بحارالأنوار: ج 1، ص 185، ح
109)
هر چند که فرو خوردن خشم و صبر پیشه کردن در مصیبتها و مشکلات
همانند داروی تلخ خوردن است، ولی شکی نیست که دارو هرچه تلختر باشد، اثر
درمانیاش بیشتر خواهد بود. ازاینرو محبوبترین حالات پیش خدا این است که
بنده صبر در مصیبت پیشه کند و جزع و فزع نکند. امام (ع) میفرماید: ما مِنْ
جُرْعَه أَحَبُّ إلى الله مِنْ جُرْعَتَیْنِ: جُرْعَهُ غَیْظ رَدَّها
مُؤْمِنٌ بِحِلْم، أَوْ جُرْعَهُ مُصیبَه رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْر؛ نزد
خداوند متعال حالتى محبوبتر از یکى از این دو حالت نیست: حالت غضب و غیظى
که مؤمن با بردبارى و حلم از آن بگذرد و دیگرى حالت بلا و مصیبتى که مؤمن
آن را با شکیبائى و صبر بگذراند. (مستدرک الوسائل: ج 2، ص 424، ح 21)
از نظر آن حضرت(ع) چنین صبری در عالیترین مراتب یقین شمرده میشود. ایشان
میفرماید: الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ، مِنْ أعْلى دَرَجاتِ
الْیَقینِ؛ راضى بودن به سختترین مقدّرات الهى از عالىترین مراتب ایمان و
یقین خواهد بود. (مستدرک الوسائل: ج 2، ص 413، ح 16)
3. اکمال عقل: آن
حضرت با توجه به جایگاه عقل در حوزه جزم و عزم یعنی اندیشه و عمل خواهان
توجه به آن بوده و اکمال آن را مورد تاکید قرار میدهد و میفرماید: مَنْ
لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ أکْمَلَ ما فیهِ، کانَ هَلاکُهُ مِنْ أیْسَرِ ما
فیهِ؛ کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند ـ و در رُکود فکرى و فرهنگى
به سر برد ـ به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت.
(بحارالأنوار: ج 1، ص 94، ح 26) به عنوان نمونه اگر کسی از عقل کمالی
بهرهمند شود، به طور طبیعی گرفتار نفسانیات نمیشود تا او را به دنیای
فانی سرگرم کرده و از آخرت باز دارد. آن حضرت(ع) میفرماید: عَجَباً کُلّ
الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَکَ دارَ الْبقاء؛ بسیار
عجیب است از کسانى که براى این دنیاى زودگذر و فانى کار مىکنند و خون دل
مىخورند ولى آخرت را که باقى و ابدى است رها و فراموش کردهاند.
(بحارالأنوار: ج 73، ص 127، ح 128)
اگر انسان برای آخرت خود
برنامهریزی نداشته باشد، در شرایط دشوار خود را دست تنها و بیچیز مییابد
و نمیتواند کاری برای خود انجام دهد؛ زیرا دیگر زمان عمل میگذرد و باید
تنها در مقام حساب پاسخگو باشد. آن حضرت(ع) با تصویرسازی از آینده
میفرماید که مشکلترین و سختترین لحظات برای آدمی سه زمان است که دیگر
جایی برای عمل نیست. ایشان میفرماید: أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ
ساعات: السّاعَهُ الَّتى یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَهُ
الَّتى یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَهُ الَّتى یَقِفُ فیها
بَیْنَ یَدَیِ الله تَبارَکَ وَتَعالى، فَإمّا الْجَنَّهُ وَإمّا إلَى
النّارِ؛ مشکلترین و سختترین لحظات و ساعات دورانها براى انسان، سه
مرحله است: 1 ـ آن موقعى که عزرائیل بر بالین انسان وارد مىشود و مىخواهد
جان او را برگیرد؛ 2 ـ آن هنگامى که از درون قبر زنده مىشود و در صحراى
محشر به پا مىخیزد؛ 3 ـ آن زمانى که در پیشگاه خداوند متعال ـ جهت حساب و
کتاب و بررسى اعمال ـ قرار مىگیرد و نمىداند راهى بهشت و نعمت هاى جاوید
مىشود و یا راهى دوزخ و عذاب دردناک خواهد شد. (بحارالأنوار: ج 6، ص 159، ح
19، به نقل از خصال شیخ صدوق) پس انسان خردمند با تدبیر امور کاری میکند
که شرایط آینده به نفع او باشد نه علیه او.
انسان عاقل باید خودش را
برای روزی آماده کند که دیگر کار از کار گذشته و باید حساب پس دهد. آن حضرت
در جایی دیگر میفرماید: : إبْنَ آدَم إنَّکَ مَیِّتٌ وَمَبْعُوثٌ
وَمَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَىِ الله عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ لَهُ
جَواباً؛ اى فرزند آدم! (اى انسان! تو) خواهى مُرد و سپس محشور مىشوى و در
پیشگاه خداوند متعال جهت سؤال و جواب احضار خواهى شد، پس جوابى
(قانعکننده و صحیح در مقابل سؤالها) مهیّا و آماده کن. (تحف العقول: ص
202، بحارالأنوار: ج 70، ص 64، ح 5)
آدمهای عاقل همانند اولیای الهی
خودشان را برای آخرت به زحمت میاندازند، زیرا ارزش آن را میدانند. آن
حضرت میفرماید: ما تَعِبَ أوْلِیاءُ الله فِى الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ
تَعِبُوا فِى الدُّنْیا لِلاْخِرَهِ؛ دوستان و اولیاء خدا در فعالیّتهاى
دنیوى، خود را براى دنیا به زحمت نمىاندازند و خود را خسته نمىکنند بلکه
در دنیا براى آخرت زحمت مىکشند. (بحارالأنوار: ج 73، ص 92، ضمن ح 69)
اگر انسان حقیقت دنیا را بداند و بشناسد توجه و اهتمام خودش را مصروف آخرت
خواهد کرد. آن حضرت(ع) برای اینکه انسانها را از خواب غفلت بیدار کند،
حقیقت دنیا و آخرت را این گونه بیان میکند و میفرماید: الدُّنْیا
سِنَهٌ، وَالاْخِرَهُ یَقْظَهٌ، وَنَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ أحْلامِ؛
دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیدارى مىباشد و ما در این میان
رهگذر، بین خواب و بیدارى به سر مىبریم. (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه
ورّام: ص 343، س 20)
البته باید توجه داشت که عقول اکثریت مردم ناقص
است و شرایط آن فراهم نشده تا به کمال برسند؛ از این رو، نمیتوان به عقل
ناقص خود بسنده کرد و همه راه را با عقل ناقص پیمود، بلکه لازم است تا از
عقل کل و عقل کمال پیامبران و عنایت الهی در قالب وحی نیز بهره برد تا راه
نجات از انحراف و خطر قیاس و نظریات شخصی در دین فراهم آید و در مسیر درست و
راست گام برداشت. آن حضرت(ع) در این باره میفرماید: إنَّ دینَ اللهِ
لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَهِ، وَالاْراءِ الْباطِلَهِ، وَالْمَقاییسِ
الْفاسِدَهِ، وَلایُصابُ إلاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ ـ سَلَّمَ لَنا
سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّأْىِ
هَلَکَ؛ به وسیله عقل ناقص و نظریههاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس
نمىتوان احکام و مسائل دین را به دست آورد؛ بنابراین تنها وسیله رسیدن به
احکام واقعى دین، تسلیم محض مىباشد؛ پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم
باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت
خواهد بود. و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را
دریابد، هلاک مىشود. (مستدرک الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25)
4. انتخاب
صحیح دوست: انسان عاقل اگر بخواهد آیندهاش تباه نشود و در سه جایگاه با
دشواری مواجه نگردد، باید از برخی از کارها اجتناب کند. از جمله مهمترین
آنها در مسئله انتخاب دوست است؛ زیرا بسیاری از مشکلات انسانها از همین جا
ریشه میگیرد؛ چرا که این دوست است که افکار و عقاید و رفتار انسان را تحت
تاثیر قرار میدهد و آیندهاش را خوب یا بد میسازد. بسیاری از کسانی که
در دوزخ میروند از رفیق و دوست ناباب سخن میگویند که ایکاش با فلانی
نبودیم و رفیق و دوست نمیشدیم.(فرقان، آیه 28) برخی از این همنشینان همان
شیطان مجسم هستند.(صافات، آیه 51؛ زخرف، آیه 36) امام سجاد(ع) نسبت به این
دسته افراد هشدار میدهد و با ارائه برخی از مصادیق میکوشد تا هوشیاری
مردم را نسبت به این افراد افزایش دهد. ایشان به عنوان نمونه دوستی با فاسق
و قاطع صله رحم را نادرست میداند و میفرماید: إیّاکَ وَمُصاحَبَهُ
الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُکَ بِأکْلَه أَوْ أقَلّ مِنْ ذلِکَ وَإیّاکَ
وَمُصاحَبَهُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فى کِتابِ
اللهِ؛ بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق، چونکه او به یک لقمه نان و
چه بسا کمتر از آن هم، تو را مىفروشد؛ و مواظب باش از دوستى و صحبت کردن
با کسى که قاطع صله رحم مىباشد، چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم.
(تحفالعقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 74، ص 196، ح 26)
5. همنشینان خوب:
اگر آن حضرت(ع) نسبت به کسانی هشدار میدهد که باید با آنان نشست و برخاست
نداشت، در مقابل، همنشینی با کسانی را تشویق میکند که آدمی را میسازند و
به کمال میرسانند. آن حضرت (ع) حتی میفرماید که لازم نیست هم سخن با
آنان شوید، بلکه نگاه و نظر به این افراد خودش دل را آماده کارهای خوب و
افکار نیک میکند. از این رو میفرماید: نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِى وَجْهِ
أخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّهِ وَالْمَحَبَّهِ لَهُ عِبادَه؛ نظر کردن
مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روى علاقه و محبّت عبادت است. (تحف العقول: ص
204، بحارالأنوار: ج 78، ص 140، ح 3) اصولا چهرههای اهل ایمان به نور
ایمان روشن است(انعام، آیه 122؛ زمر، آیه 22؛ شوری، آیه 52؛ حدید، آیات 12 و
13) و این نور بویژه در برخی از افراد خودنمایی و درخششی خاص دارد. چنانکه
اهل نماز شب این گونه هستند. از امام زینالعابدین(ع) سؤال شد: «ما بال
المتهجدین باللیل من أحسن النّاس وجها؟ قال (ع): لأنّهم خلو بالله فکساهم
الله من نوره»؛ چرا شبزندهداران از همه مردم خوشسیماترند؟ آن حضرت(ع)
فرمود: چون با خداوند خلوت میکنند، خدا نیز جامهای از نور خویش بر آنان
میپوشاند.(بحار، ج 87، ص 159)
آن حضرت (ع) درباره آثار و نتایج
همنشینی با صالحان میفرماید: مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى
الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِىالْعَقْلِ؛ همنشینى با
صالحان، انسان را به سوى صلاح و خیر مىکشاند؛ و معاشرت و همصحبت شدن با
علماء، سبب افزایش شعور و بینش است. (بحارالأنوار: ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و
ج 75، ص 304)
آن حضرت از جمله سعادتهای دنیوی را غیر از تجارت در شهر
خود و داشتن فرزندان کمک کار، همنشینان صالح میداند و میفرماید: : مِنْ
سَعادَهِ الْمَرْءِ أنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فى بِلادِهِ، وَیَکُونَ
خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَتَکُونَ لَهُ أوْلادٌ یَسْتَعینُ بِهِمْ؛ از سعادت
مرد آن است که در شهر خود کار و تجارت کند و با افرادى صالح و نیکوکار
معاشرت داشته باشد، و نیز داراى فرزندانى باشد که کمک حال او باشند. (وسائل
الشیعه: ج 17، ص 647، ح 1، و مشکاهالأنوار: ص 262)
منبع:کیهان