۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۵ : ۰۳
متن کامل سخنان این مرجع تقلید به این شرح است:
اخلاق درونی و اخلاق بیرونی
به عنوان مقدمه باید گفت اخلاق 2 گونه است. درونی و بیرونی. اخلاق درونی همان صفات فاضله و اخلاق بیرونی همان اعمال نیک و رفتار پسندیده را تشکیل می دهند. مثلا فلان شخص دارای ملکه سخاوت است اما زمان بروز این صفت نرسیده است، چنین شخصی از اخلاق درونی برخوردار است و کسی که ملکه سخاوت را عملیاتی می کند و به فقرا و نیازمندان یاری می رساند، اخلاق بیرونی خود را به نمایش گذاشته است.
واجبات و محرمات فقهی، واجبات و محرمات اخلاقی اند
حال پاسخ به سوال بالا. تمام مسائل فقهی جنبه اخلاقی دارند. واجبات و محرمات فقهی، واجبات و محرمات اخلاقی نیز هستند. نماز واجب فقهی است و در عین حال جنبه اخلاقی نیز دارد و قرآن کریم می فرماید: إنَّ الصلاة تنهی عن الفَحشاءِ وَالمُنکَر. البته نماز روحی دارد و جسمی. نمازهای ما عمدتا فقط جسم دارد و اگر روزی روح نماز هم با این جسم همراه شود، قطعا تاثیر خود را خواهد گذاشت.
در باب حج هم که واجب فقهی است، فرموده اند کسی که تمام اعمال حج را به درستی انجام دهد، در زمان اتمام حج مانند نوزادی است که تازه از مادر متولد شده است و این جنبه اخلاقی عبادت حج است.
محرمات نیز همین گونه اند و اگر خدایی ناکرده فردی مرتکب حرام الهی بشود، ثمره اش را که همان ظلمت است در جان خویش خواهد دید.
اخلاق، مرتبه بالاتر از احکام فقهی
تمام احکام فقهی از جنبه اخلاقی برخوردارند اما عکس این مسئله تفاوت دارد. بدین معنا که مسائل اخلاقی محدود به احکام فقهی نیستند و اخلاق مرتبه ای بالاتر از فقه را شامل می شود. در مباحث اخلاقی گاهی می بینیم یک مستحب فقهی می شود واجبی اخلاق. به عنوان نمونه پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: سه چیز است که جنبه منفی دارد و هیچکس از آن در امان نیست. (البته منظور از هیچکس یعنی در میان افراد عادی همگی گرفتار این سه هستند و منظور اولیاء الهی نیست.)
اولین مورد، فال بد زدن است. مثلا فردی پرنده ای را می بیند که بر بام خانه ای نشسته و می گوید نزدیک است که این خانه فرو بریزد. این یک نوع دور شدن از توحید است که ما پروردگار عالم را نادیده می گیریم و پرنده ای را موثر در امور می دانیم. فرموده اند اگر چنین حالتی برایتان پیش آمد به آن اعتنا نکنید. در اینصورت فرد حرام فقهی مرتکب نشده است اما حرام اخلاقی مرتکب شده و در توحیدش خلل ایجاد شده است.
دومین مورد، حسد است. یعنی وقتی شخصی می بیند که دیگری نعمتی دارد و او آن نعمت را ندارد، آرزو کند و حتی دست به کار شود که نعمت را از شخص دیگر زائل کند و در این میان فرق است با غبطه که دعا می کند خدا به او هم نعمت مشابه را عنایت کند. در اینجا هم اگر فرد دست به کار نشود، گناه فقهی مرتکب نشده است اما به حرام اخلاقی دچار گشته.
سومین مورد سوء ظن است. مثلا فردی می بیند در خانه دیگری رفت و آمد زیاد است. فورا می گوید اینها امروز در حال ترتیب دادن توطئه ای هستند. روایت نبوی (ص) می فرماید اگر مطابق سوء ظن عمل نکنی گناه فقهی انجام نداده ای اما مرتکب حرام اخلاقی شده ای.
نسبت اخلاق و فقه
بنابر مطالبی که عرض شد، نتیجه می گیریم که نسبت بین اخلاق و فقه، عموم و خصوص مطلق است. یعنی همه احکام فقهی زیر مجموعه اخلاق هستند و اخلاق مرتبه ای بالاتر از فقه است.
قائل بودن جدایی بین اخلاق و فقه انحراف است
در میان صوفیه معمولا یکسری از واجبات و محرمات فقهی را کنار می گذارند و می گویند ما فقط می خواهیم به اخلاق عمل کنیم که در کتاب جلوه حق مفصل به این موضوع پرداخته ایم. نقل شده است که یکی از بزرگان صوفیه وارد شهری شد. پس از مدتی وقتی دید مردم مجذوب اخلاق نیک او شده اند و همه جا صحبت از خوبی های اوست، تصمیم گرفت تا خود را با عملی، از عقب گرد نفس نجات دهد. بنابراین روزی وارد حمام شهر شد و پس از استحمام، لباس فرد دیگری را زیر لباس خود گذاشت و بیرون رفت. در میانه راه مقداری از لباس را بیرون آورد که سایرین متوجه دزدی او بشوند و وی را شماتت کنند که همین گونه هم شد. اما کجای اسلام به ما چنین اجازه ای داده است که در سیر و سلوک مرتکب حرام بشویم؟
شخص دیگری در طریق صوفیه احساس می کرد که به اموالش وابستگی دارد. بالاخره روزی همه اموال خود را جمع کرد و به دریا ریخت. بدون توجه به اینکه مرتکب اسراف شده است، فکر می کرد که از بند نفس رهایی یافته! چه کسی گفته است که داشتن مال حرام است؟ اگر مال نداشته باشی و وابسته نباشی که هنر نیست. هنر این است که در عین دارایی وابسته نباشی. اولیاء الهی اینگونه بودند که اگر تمام دارایی شان را لحظه ای از دست می دادند، هیچ اهمیتی نمی دادند، اما اهل اسراف هم نبودند.
نقل شده است که صوفی دیگری برای ریاضت کشیدن چوب هایی جمع می کرد و آنقدر آنها را به کف پای خود می کوبید تا چوب ها می شکستند. آیا اسلام به ما اجازه آزار نفس داده است؟
اینهایی که فقه را از اخلاق جدا کرده اند، گمراهانی اند که خود را ملعبه دست شیطان قرار داده اند. غزالی که از طرفداران صوفیه است می گوید اینها بعد از انجام فعل حرام توبه می کردند. حرف ما این است که اصلا چرا باید مرتکب حرام بشوند که بعد از آن توبه بکنند؟
فرق بین عرفان اسلامی و عرفان التقاطی
نقطه افتراق ما و صوفیه همین جاست که ما اخلاق را در کنار فقه رعایت می کنیم. این درست نیست که در این مسیر بین شریعت و طریقت و حقیقتی که صوفیه می گویند، جدایی متصور شویم. نمونه انحراف صوفی ها را هم در قضایای اخیر دیدید و فیلم هایی که در فضای مجازی منتشر کردند، گویای انحراف آنها بود.
آنهایی که مسائل اخلاقی را از فقه جدا می کنند، افراد گمراه و منحرفی اند و فرق بین عرفان اسلامی و عرفان التقاطی هم همین جاست. عرفان اسلامی هیچ گاه به ما اجازه نمی دهد که احکام فقهی را کنار بگذاریم.
حب امیر المومنین (ع) و اطاعت از طاغوت قابل جمع نیست
داستانی از تجربه شخصی خودم را برایتان نقل می کنم. پیش از انقلاب یک بار بنده را در شهر قم دستگیر کردند و به ساواک تهران بردند. رئیس ساواک تهران آمد و شروع کرد به صحبت کردن. به من گفت شنیده ام تو فرد با سوادی هستی، اما ایمان من از تو قوی تر است. زیرا من عاشق مولا علی (ع) هستم. در عین حال اگر یک میلیون نفر هم به اعلی حضرت جسارتی بکنند، همه را از دم تیغ می گذرانم.
این همان انحرافی است که ذکر شد. کشتن یک میلیون نفر بخاطر جسارت به طاغوت را در کنار حب امیرالمومنین (ع) قرار داده بود.
ان شاء الله هفته آینده به سراغ روایات معصومین (ع) در رابطه با اخلاق خواهیم رفت که عالمی است بسیار وسیع.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.