۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۲۲
*برایمان از سابقه شعر فاطمی که یکی از پدیدههای شعر آیینی است بگویید و اینکه از کجا و چگونه شروع شد.
شعر فاطمی به این معنایی که امروز بین اهالی ادب و اهالی شعر مطرح است، شعر نوظهوری است، البته سنایی، ناصرخسرو و دقیقی طوسی از صدیقه کبری نام بردهاند اما نه به این مفهومی که امروز شعر فاطمی میدانیم همچنین سنایی در قصیدهای به نام حضرت زهرا(س) اشاره میکند تا در آنجا تشیع خودش را ابراز کند و از اعتقاداتش بحق سخن میگوید که میفرماید: «مر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقاد/ حق زهرا بردن و دین پیمبر داشتن/ آنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیر/ کافرم گر میتواند کفش قنبر داشتن» در این بیت از اعتقاداتش و از مذهبش بهصراحت و شفافیت سخن میگوید، درست است که این بیت، بیت فاطمی است اما هنوز شعر فاطمی اینجا متولد نشده است و بعد از آن هم ناصرخسرو بسیار به نام شریف خانم حضرت زهرا(ص) و مخصوصاً غصب فدک و قضیه خلافت اشاره میکند. شاید این اولین رگههای بیتهای فاطمی است که در تاریخ وجود دارد. اما آن چیزی که مدنظر ماست مؤید بعد از انقلاب است، انقلاب اسلامی همانطور که بر خیلی از شئون زندگی مردم تأثیر گذاشت، در حوزه فرهنگی بر ادبیات تأثیر ویژهای داشت، مضاف بر اینکه خود حضرت زهرا(س) شخصیتی است که در طول تاریخ قله وجودی ایشان، مهآلود و رازآلود بوده است و تقریباً نزدیک 20 سال است که در تقویم های رسمی کشور ما روز شهادت ایشان، از رحلت به شهادت تبدیل شده است، چرا که ما از نظر کلامی و از نظر روایی با برادران اهل تسنن بر سر شهادت حضرت زهرا اختلاف داریم.
* پیش از این هم بین شیعیان این اختلاف بود که شهادت ایشان را رحلت میدانستند، درست است؟
بله، این اختلاف بین شیعیان هم بود، به همین خاطر است که شعر فاطمی مؤید 15، 20 سال اخیر است و یک شعر نوپایی است. من خیلی اصرار دارم نوپابودن را بگویم چون نوپابودن یک جریان در قضاوتش مؤثر است، شما هیچوقت یک کودک را مانند یک مرد عاقل و کامل قضاوت نمیکنید چرا که نوظهور بودن در قضاوتها مؤثر است. این مدل شعر فاطمی، شعر نوظهوری است و ما همه باید در قضاوت، بررسی، نقد شعر فاطمی این نوجوان بودن شعر را درنظر بگیریم و در ذهن داشته باشیم.
* تأثیر هیئات بر ترویج شعر فاطمی چقدر است، با توجه به اینکه ما قبل از انقلاب هم مجامع هیئتی داشتیم اما بروز شعر فاطمی بعد از انقلاب اتفاق میافتد؟
قطعاً خیلی موثر است، شرایط قبل از انقلاب را نمیتوانیم با شرایط بعد از انقلاب مقایسه کنیم، مخصوصاً با سالهای اخیر، با بهوجود آمدن رسانههای مختلف، رسانههای جمعی، سیر تحولات قاعدتاً سریعتر میشود، یک نفر شاید در زمانی که این امکانات و این رسانهها نبود، یک شعری در مورد اهلبیت(ع) میگفت و شعر خوبی هم بود، شاید یک ماه طول میکشید تا آن شعر به دست مردم بندرعباس برسد، امروز شاید این زمان به زیر 1 ساعت تقلیل پیدا کرده است، سرعت زیاد تحولات و سرعت زیاد اشاعه اطلاعات، روی خیلی چیزها اثر گذاشت، البته اثرش هم باید بررسی شود، یک جاهایی ضرر کردیم و یک جاهایی بهنفع ما بوده است.
هیئت هم همینگونه است، هیئت مهمترین رسانه شیعه است. معارف اهلبیت را شما باید یکی یکی به انسانها انتقال بدهید. اما یک جلسه هیئت که برگزار می شود، 2 هزار نفر، 100 نفر، 50 نفر، بدون هیچ ممانعتی در هیئت جمع میشوند، حتی افکار عمومی اینها را تشویق هم میکند در نتیجه صددرصد به ترویج آنگونه از شعر هم کمک میکند، من به این اذعان میکنم که ممکن است ادبیات و ادبا از اشعار فاطمی که در هیئت خوانده میشود نصفش را هم قبول نداشته باشند و اینها را طبق موازین شعر و ادبیات ندانند، همچنین بر کیفیت فنیاش و به حرفهایی که گفته میشود، اما باید نوظهور بودن شعر فاطمی را اینجا هم لحاظ بکنیم و هیئت خاستگاه عرضه اینگونه شعرها است. هیئت فضا و رسانه ای است که شاعر شعرش را آنجا عرضه میکند و فوقالعاده مؤثر است، این مؤثر بودن، همانطور که میتواند یک نقطۀ قوت برای ما باشد، میتواند یک نقطه ضعف هم باشد، چون اگر یک شعر ضعیفی یا یک حرفی که در شأن اهلبیت نیست به آن سرعت منتشر شود سرعت تخریب بالاتر میرود، پس، بله، هیئت هم در این فضا تأثیر داشته است ولی هنوز شعر فاطمی با آن چیزی که نقطه آمال و آرزوهای ماست خیلی فاصله دارد.
*چرا اکثر اشعار فاطمی در حوزه مرثیه و محدوده شهادت حضرت زهرا است و باقی شئون زندگی ایشان را در بر نمیگیرد؟
ادبیات زاییده غم است، شما از همه مردم سؤال کنید بگویید یک بیت شعر بخوانند، شعر غمناک میخوانند، حافظ هم نمیگوید بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم، می گوید من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب، اصلاً شیرینی ادبیات به غم است، همه جای دنیا اینگونه است. ادبیات بِشکن زدن نیست، انسانی که میرود دنبال ادبیات به جستوجوی گمشدههایش میرود، آدمی هم گمشده دارد که غمناک است، ذات ادبیات اینطور است. شاعر وجدان بیدار انسانیت است چون وجدانش بیدار است این بر مبنای فطرت سلیم است، شاعر گیرندهها و سِنسورهای او حساستر است و به مطلبی که حساستر است بیشتر میپردازد.
عباس صفایی یک شعر دارد که من خیلی دوست دارم، میگوید: «زمستان را بیشتر از هر فصل دیگری دوست دارم، چون تو در صف تئاتر هرچقدر هم لباس بیشتر پوشیده باشی، خودت را بیشتر به من میچسبانی» این یک عشق زمینی است، حالا فرض کنید شاعر محبوبش را از دست بدهد، آیا این غم همه خاطرات خوش را تحت تأثیر قرار نمیدهد؟ اینجا وجود حضرتزهرا(ص) با احدی قابل قیاس نیست، این بانویی که از روز اول مونسش غم بوده، شیرینترین لحظه برای مادر زمانی است که بچهدار میشود، این لذت را ما هیچوقت متوجه نمیشویم، در آن لحظه گریه میکند، رسولالله(ص) میگوید «دخترم برای چه گریه میکنی؟»، میگوید «کودک دارد با من سخن میگوید و سخنانش حزنآلود است»، چطور میشود جز غم چیزی بگویید؟ یا اگر یک چیز دیگری هم میگویید باز یک غمی است که همه این شادیها را تحتتأثیر قرار میدهد، مدتی نمیگذرد که رسول خدا از دنیا میرود، بالاخره یک حادثهای است که کل عالم هستی را تحت تأثیر قرار میدهد، چطور شعر را تحت تأثیر قرار ندهد؟! جلوتر غصب خلافت و آزارهایی که به خانم رسیده، بالاخره این اتفاقاتی است که تمام زندگی انسانها را تحت الشعاع قرار میدهد، شهادت صدیقه طاهره(س) اتفاق عظیمی است که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. حضرت امیر(ع) میفرماید این مصیبتی است که هیچ جایگزینی ندارد و چیزی جای این مصیبت را پر نمیکند ولی این حرف هم در عین حال درست است که شهادت حضرت زهرا(س) یکی از ابعاد وجودی حضرت زهرا(س) است، خانم ابعاد وجودی دیگری هم دارد، این هم درست است ولی ما نمیتوانیم به یک شاعر بگوییم اینطور شعر بگو، مانند اینکه من به مولوی بگویم چرا تو از این تأثیر گرفتهای، باید میآمدی از این تأثیر میگرفتی! شاعر خودش دریافت دارد و متأثر میشود و براساس تأثراتش شعر میگوید.
* تا چهحد در حوزه مرثیه به آن لایههای مخفیِ شهادت حضرتزهرا(س) طبق آن چیزهایی که در روایات به دست ما رسیده است، پرداخته است؟
ما در موضع حقطلبی و ظلمستیزی صدیقهطاهره(س) موفق بودیم، ما وقتی در مورد شعر صحبت میکنیم خواهناخواه توقع هنرمندانه بودن داریم، با اینکه در بُعد مرثیه آثار هنرمندانهای هم در این سالها شکل گرفته است، ولی متأسفانه آنطوری که باید به هیئتها راه پیدا نکرده است در مورد عموم صحبت میکنیم همیشه مستثنایی در قضیه وجود دارد، آن چیزی که در عموم محافل مذهبی خوانده شده است، بهنظرم با آن مرثیه هنرمندانه فاصله دارد.
* بهعنوان بحثی که فکر میکنم خیلی مهم باشد اینکه بالاخره ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) یک ماجرایی است که پرداختن به آن خیلی حساس و خطرناک است و چه شاعر و چه کسی دیگر باید خیلی نکات ریز را هم رعایت کند تا با توجه به جمله مقام معظم رهبری ایام فاطمیه محل اختلاف مسلمین نشود. باید چگونه بود که هم حق را بگوییم و هم از این طرف دچار افتادن در پرتگاه نشویم؟
این سؤال خیلی خوب است. درست است ماجرای شهادت صدیقهطاهره(س) جای حساسی است و تقریباً 1 میلیارد نفر روی کره زمین هستند که قاتلین حضرت زهرا(س) را مقدس و پیشوا میدانند و شما نمیتوانید این موضوع را به آنها بقبولانید پس باید که حداقل اختلاف درست نکنیم، این اختلاف درست نکنیم بهمعنای نگفتن حق و حقطلبی نیست، هیچ کس بهاندازه حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) برای وحدت مسلمین زحمت نکشیده است، تاریخ این را شهادت میدهد، 70 بار رفت به خلیفه دوم کمک کرد ولی ما الگویمان حضرت زهرا(س) است که در عین حال که نگران وحدت مسلمین است و نمیخواهد تفرقه ایجاد شود، در عین حال حقطلبی را تعطیل نمیکند، روایت است از وجود مبارک ایشان که میفرماید برای زن هیچ چیز بهتر از این نیست که او نامحرمی را نبیند و نامحرمی او را نبیند، ببینید چقدر حق و حقیقت مهم است که حضرت زهرا را از خانه خارج میکند و بر شتر مینشاند تا با حسنین برود در خانهها را بزند بگوید "به علی کمک کنید"، این باید باشد، همین امروز هم ما باید بگوییم بیایید به علی کمک کنید، همین امروز هم ما باید بگوییم علی تنهاست، این حقطلبی است، همین امروز هم باید بگوییم حق با علی است، ولی این با ایجاد اختلاف و تفرقه متفاوت است و اینجا هنر بهکمک ما میآید، استعارههایی که در شعر شاعران زیاد است مثلاً شب، ظلمت. این کار هنر است که شما حرفی بزنید که اهلش متوجه شوند و در عین حال گزکی دست کسانی که میخواهند بهانهای پیدا کنند و باعث اختلاف بین مسلمانان بشوند ندهید. اصلاً اینجا فرق شاعر با آدم عادی مشخص میشود، میگوید : «مردآفرین زنی که خلیلانه میشکست بتخانه خلاف خلافت ز شیونش/تا کعبه را ز چشم شرافت نیفکند از چشم روزگار نهان است مدفنش» شعر آقای خسرو احتشامی؛ این زبان هنر است.
* در این سالها شاعری برای اهلبیت و صدیقه طاهره(س) نوشتید، طبعاً از طرف اهلبیت با کراماتی مواجه شدهاید که یا واضح و آشکار یا در لفافه بوده است، اگر صلاح میدانید یکی را که قابل گفتن است برای ما بگویید.
شما وقتی با عشق حرکت میکنید لحظه لحظه آن واقعاً خاطره است، واقعاً همه لحظاتش شیرین است، همین که ما زنده هستیم و داریم نفس میکشیم در این شرایط مادی و اقتصادی و فرهنگی واقعاً کرامت اهلبیت است. کسی که ماهی یک میلیون تومان حقوق میگیرد و ماهی 4 میلیون تومان هزینه زندگیاش است و زندگی میکند این بهجز کرامت چیست، مثلاً اهلبیت به ما کمک کردند و ما خانه داریم، من نه کاسبی بلد هستم و نه تجارت ولی خانه خریدم. خود شاعری یک نوع کرامت است همچنین بحث معنویاش هم این است که همین که نام علیبن ابیطالب میآید دلمان میلرزد، چهمعجزهای بالاتر از این؟ حالا مردم دنبال چیزهای عجیب و غریب هستند، مثلاً انتظار دارند یک فوت بکنند، یک چیزی پول بشود، نه، اینطور اعتقادم نیست.