هر کس او را پرستش میکرد او را بخشش فراوان مینمود و لباسها میپوشاند و هر کس اطاعت نمیکرد او را میکشت، گروهى از مردم او را پذیرفتند و او نیز آن روز را براى آنان در هر سال عید قرار داد...».[2]
	
	از آن زمان به بعد مردم شهر أقسُوس (یا افسوس)، مشرک شده و به فرموده 
علمای تفسیر به استناد آیه «هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ 
آلِهَةً»[3]، هر گروه و قبیلهای برای خود بتی ساخت و آنرا میپرستید.[4]
	
	اما اصحاب کهف، افرادی خداپرست بودند که به دلیل شرک دقیانوس، - پادشاه و 
حاکم شهرستان اصحاب کهف - و بتپرستی مردم آن سرزمین با آنان مخالفت نمودند
 و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، جز او کسى را به 
خدایی قبول نمیکنیم، هر گاه چنین کنیم، سخنى سخت کفر آمیز گفته باشیم.[5]
سپس با یکدیگر گفتوگو کردند و تصمیم گرفتند از مردم آن سرزمین و حاکم آنان بیزاری جویند و کنارهگیری نمایند،[6] بدین منظور از شهر خارج شده به غارى که در آن سرزمین بوده پناه برده و پنهان شدند.[7]
	
	بنابراین، آنچه از آیات و روایت ذکر شده پیرامون داستان اصحاب کهف به دست 
میآید این است که اصحاب کهف به دلیل ستمگری حاکم نسبت به اهل ایمان از یک
 سو، و شرک او و مردم آن سرزمین از سوی دیگر، جهت حفظ دین و جان خود از 
مردم آن سرزمین و حاکم ستمگرشان کنارهگیری نمودند و به غار پناهنده 
شدند.117
	
	پی نوشت ها:
	[1]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 621 - 622، بنیاد
 بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 
413، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 2، ص 360 - 361، الشریف الرضی، قم، 1412 ق.
[3].«این قوم ما جز او [خدای یکتا] معبودانى اختیار کردهاند»؛ کهف، 15.
[4]. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج 8، ص 333، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
[5]. فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً؛ کهف، 14.
[6]. وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً؛ کهف، 16.
[7]. اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج 8، ص 333 - 335؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق، بهبودی، محمد باقر، ج 10، ص 248 - 249، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق.
منبع: جام
211001