۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۱۲
آیتالله حائری شیرازی در طول حیات خاطرات و ناگفتههای خود را از مبارزات و حوادث سیاسی دوران انقلاب و پس از آن را در گنجینه خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رسانده است که بخشی از آن خاطرات بهمناسبت رحلت آن عالم و مبارز فقید منتشر میشود.
تحلیلهای آیتاللهالعظمی بروجردی و امام خمینی درباره سیاست
در قضایای انقلاب سفید بهخاطر اخطار آقای بروجردی، اینها دست نگه داشتند. نظر محمدرضا پهلوی این بود که بعد از اینکه آقای بروجردی از دنیا رفتند، حوزه بدون سد میشود. آن موقع، موقع مناسب هست برای ابراز این جریان که امام هم فرمود که اینها میگفتند بعد از آیتالله بروجردی چیزی بهچشم نمیخورد، دیدند که چیزها بهچشم میخورد چیزی بهگوش میخورد، چیزهایی هم بهدهان خواهد خورد، این انتظاری بود که داشت.
من وقتی بعضی جاها با کسانی بحث میکردم که با آقای بروجردی در رابطه بودند میگفتند آقای بروجردی میگفتند "ما تجربه داریم که هر وقت در سیاست دخالت کردیم شکست خوردیم" من میگفتم "آقا تکلیف شرعی چیست؟ اینکه نمیشود؟" امام با دیدن اینکه آقای بروجردی میگفت ما تجربه داریم هر وقت دخالت در سیاست کردیم شکست خوردیم با آن تقوایی که برای آقای بروجردی قائل بود، با آن اعتقادی که به ایشان داشت امام میگفت "تحلیل شما چه هست؟" این تجربه است، تجربه غیر از تحلیل است. ممکن است دو نفر یک تجربه را داشته باشند با دو تحلیل، بر اساس یک تجربه دو تصمیم بگیرند.
تحلیل آقای بروجردی با تحلیل امام متفاوت بود، آن موردی که آقای بروجردی به آن اشاره میکند که ما هر وقت در سیاست دخالت کردیم شکست خوردیم این یا همان جریان مشروطه است که آمدیم و اینگونه سر ما آوردند، یا جریان آمدن آقای کاشانی و آن عواقب است. امام تحلیلشان تفاوت دارد، تحلیل امام این است میگوید که چرا ما شکست خوردیم؟ بهخاطر اینکه دخالت کردیم شکست خوردیم؟ خیر! بهخاطر اینکه سیره ما بر عدم مداخله بود چون مداخله نمیکردیم تجربه نداشتیم، چون تجربه نداشتیم کارشناس موضوع نبودیم، چون کارشناسانه کار نمیکردیم راه و چاه را نمیدیدیم، ابتکار عمل دست ما نبود، فعالانه برخورد نمیکردیم، منفعلانه برخورد میکردیم یعنی مردم میآمدند بهزور در خانه ما از ما در رابطه با چیزی امضا میگرفتند. بیایید مردم از بین رفتند، بیایید یک ندایی بدهید یک فریادی بدهید، این نتیجه معلوم است که شکست است. پس ما شکست را از مداخله نخوردیم شکست را از عدم مداخله خوردیم. تحلیل امام این بود که مداخله کنیم زیاد هم مداخله کنیم. اینقدر مداخله کنیم که کارآزموده بشویم، کارشناس بشویم، بعد بر مبنا مداخله کنیم، فعالانه مداخله کنیم. وقتی فعالانه مداخله کردیم پیروز میشویم.
برنامههای رژیم پهلوی برای تخریب امام خمینی در نجف
اینها [رژیم پهلوی] دو چیز را میخواستند در نجف انجام بدهند؛ یکی که درس امام در مقابل درس دیگران یک تنزلی داشته باشد، در حالی که ترفیع داشت، یکی هم مسئله شهریه. این دومی جالبتر واقع شد. آمدند دفاتر عدهای از بازاریان تهران را بردند. بعد از چند روز عدهای را آزاد کردند و عدهای را نگه داشتند. بازاریها آمدند از این عدهای که آزاد شده بودند سؤال کردند که "چهجوری شد فلانی و اینها نیامدند، شما چطور آزاد شدید؟" گفتند: در دفاتر ما گشتند رسید امام نبود. اینها گفتند وجوهتان را دادید به افراد، این از وظایف شرعیتان هست ما با این کارها مشکلی نداریم، آزاد هستید بروید. آنها رسید امام داشتند آنها را نگه داشتند". این بازاریها به اینها چیزی نگفتند رفتند با خودشان گفتند "این آقا تاریخ هجرت را تبدیل میکند به تاجگذاری کوروش و این آقا را زندانی میکند ما میخواهیم وجوهمان را امام زمان بپذیرد در شرایطی که او تاریخ هجرت را تبدیل به تاریخ تاجگذاری کوروش میکند چهکسی در دفاع از اسلام حق مطلب را ادا کرده است؟" اینها پولهایشان را هم فرستادند برای شهریه امام در نجف؛ شد اولین شهریه!
ناگفتههای آیتالله حائری شیرازی در جلسه 36نفره درباره پذیرش قطعنامه
قبول قطعنامه امتحان مردم بود، امتحان دوم مردم بود، 8 سال امتحان حسینی، یک روز امتحان حسنی. امام در چهره حسینی 8 سال گفت تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین منزل، تا آخرین قطره خون یک روز یکدفعه اعلام کرد "ما با صدام صلح کردیم. ما قطعنامه را قبول کردیم. صلح ما هم تاکتیکی نیست. من گفته بودم آخرین نفر، آخرین نفس، خودم میگویم مسئولیت آن را بهعهده میگیرم و این جام کشندهتر از زهر را سر میکشم، من با صدام صلح میکنم" یعنی من امروز در چهره حسنی هستم.
من یادم میآید در جلسهای که برای قبول قطعنامه عنوان شده بود، یک شبی مهمان آقای رئیسجمهور [آیتالله خامنهای] یا جایی بودیم ایشان دم در که ایستاد، به بعضی افراد میگفتند "شما فردا به دفتر من بیایید". ما آن روز رفتیم. یادم میآید 36 نفر شمردیم که آقای موسوی نخست وزیر بود با چند تا از وزرای شاخص ایشان، آقای محسن رضائی بود و فرمانده ارتش بود و چند تا دیگر از اینها، آقای هاشمی رفسنجانی بودند، آقای خلخالی بود، آقای محمدیگلپایگانی بود، آقایان نمایندگان چند تا بودند مجموعاً 36 نفر. آقای هاشمی هم ادارهکننده جلسه بود، آقای خامنهای هم ساکت بود. حاج احمد آقا هم آمد و روی صندلی نشست و آن پیام تاریخی امام که هنوز خوانده نشده و الآن هم جزء اسناد و اسرار است.
آقای هاشمی خودش هیچ سخنرانی نکرد منتهی جلسه را اداره میکرد و به افراد میگفت "هر کس میخواهد صحبت کند برای ضبط در تاریخ حرفهای شما میماند". من هم وقتی گرفتم. به آیتالله گیلانی گفتم که "من میخواهم در رابطه با این صحبت کنم که امامت دو چهره حسنی و حسینی دارد. مردم را امتحان میکنند". گفت "خدا به دل تو انداخته، خوب است، صحبت کن". من وقت گرفتم صحبت کردم گفتم "اینکه ما 8 سال در خدمت امام جنگیدیم وضع آن مشخص نیست که بر اساس غیرت ملی این کار را کردیم و یا بر اساس اطاعت از امامت، اگر ما وقتی امام صلح کند باید صلح کنیم، علامت ایاک نعبدیم، ما تا حالا یک بعد اطاعت را امتحان دادیم و آن بعد قیام است،
به ما گفتند "الحسن و الحسین امامان قاماً او قعداً" با امام قیام کردیم، اینها را نمیشود فهمید که مربوط به اطاعت است، که مربوط به آن حالت قهری هست که در وجود ما هست و میخواهیم نسبت به متجاوز پاسخ بدهیم. حالا ما اگر از باب اطاعت بخواهد باشد حالا امام اگر این را اعلام میکند، اگر امت با او در این امتحان هم آمد، هم چهره حسنی اطاعت، امامت و هم چهره حسینی را نمره آوردیم و درست میشود هم برای امام و هم برای امت نمره خیر بزرگی بود؛ یعنی امام شجاعت او بر قبول قطعنامه از مجموع شجاعت او در 8 سال جنگ بیشتر است، شهامت او هم بیشتر است، ثوابی که مردم کردند در اطاعت از امام در آن روز عید غدیر که برای او راهپیمایی کردند، از ثواب تمام مجاهداتی که کردند بیشتر بود، چرا؟ برای اینکه کشته شدن اجر ندارد، اطاعت اجر دارد. خون نیست که ارزش پیدا میکند، معرفت است که ارزش پیدا میکند؛ عشق است که ارزش پیدا میکند".
نامهای که آیتالله حائری به آیتالله خامنهای داد
آقای منتجبنیا شد نماینده امام در شهربانی، من احساس کردم ممکن است اینها که در بیت ایشان [امام] هستند زمینهای فراهم بکنند که ذهن امام نسبت به من نوع دیگر بشود، وقتی امام با این گروه اینجوری نظر دارد، گفتم بهتر است آبرومندانه خودم تقاضای کنارهگیری کنم و بگویم بروم در قم کار کنم، نامه نوشتم که "اجازه بدهید من کار فرهنگی کنم، همان کاری که قبلاً در قم داشتم انجام بدهم بهتر است جا را به کس دیگر واگذار کنم". چون میخواستم این نامه را امام ترتیب اثر بدهد میگفتم اگر بدهم به دست آقای رسولی یا مرحوم آقای توسلی امام جدّی نمیگیرد، گفتم به یکی بدهم که امام جدّیتر بگیرد. بگذارید من به رئیسجمهور بدهم، برای همین از ایشان وقت گرفتم.
گفتم "یک نامهای دارم"، نگفتم هم محتوایش چیست، گفتم "دلم میخواهد این را شما به امام بدهید". ایشان گفت که "امام دفتر دارد، بدهید به مسئولش"، گفتم "از باب رفاقت"! تا گفتم رفاقت ایشان گرفت و روی میزش گذاشت.
یک ماه کمتر یا بیشتر به خرداد 68 مانده بود. وقتی این نامه را ایشان گذاشت آنجا یکدفعه به ذهنم آمد این سؤال را کردم، گفتم "دوره ریاستجمهوری تمام میشود، یعنی خرداد انتخابات است، شما بعد از ریاستجمهوری میخواهید چهکار کنید؟"، گفت "میآیم قم آخوندی میکنم". یکدفعه مثل کسی که چیزی بهیادش بیاید گفت "مگر اینکه امام من را نهی کند". گفت "بعد از ریاستجمهوری اگر امام به من بگوید مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشوید، من تردید نمیکنم".
واکنش سید احمد خمینی به انتخاب آیتالله خامنهای توسط مجلس خبرگان
در جلسه خبرگان آیتالله خامنهای که انتخاب شد آقای جنتی به من گفت که برویم یک سری جماران یک سرسلامتی به سید احمد آقا بدهیم، رفتیم جماران حاج سید احمد را دیدیم، من به او گفتم که خبرگان نظرشان آقای خامنهای شد. ایشان گفت که "قلب امام را شاد کردید".
بعد سید احمد آقا گفت "چند روز قبل پای تلویزیون با امام نشسته بودیم، آقای کیم ایل سونگ و رئیسجمهور داشتند از گروه تشریفات سان میدیدند. دیدم ایشان خیلی موقر حرکت میکند. گفتم که نگاه کنید آقای خامنهای چقدر وزین حرکت میکند. امام گفت «هر چی فکر میکنم آقا سید علی آقا برای رهبری خوب است»".
منبع:تسنیم