۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۱۶
در بخشی از این کتاب آمده است:
اين طور نيست كه هر سرور و فرحى در دنيا مطلوب است، به خصوص اگر حالت افراطى پيدا كند. در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنيا با لحنى نكوهش آميز ياد شده است؛ مانند: «إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ/ او [انسان ] شادمان و فخرفروش است». يا: «لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» اين آيه درباره قارون است كه به واسطه نعمتهاى دنيايى، به خود مىباليد و بسيار مغرور بود. بنى اسرائيل براى نصحيت او به نزدش آمدند و گفتند: «لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ/ خيلى سرمستى نكن، خدا فرحين را دوست نمىدارد». معمولاً در ادبيات فارسى تعبير «سرمستى» براى اين گونه سرورها و فرحهاى افراطى به كار مىرود. اين گونه شادىها مسلّماً نامطلوب است؛ زيرا نه تنها كمكى به حركت تكاملى انسان نمىكند، بلكه انسان را در دام شيطان مىاندازد، او را غافل و مغرور ساخته از وظايف و تكاليفش باز مىدارد و موجب مىشود كه به ديگران فخر بفروشد. در بعضى از آيات قرآنى هم اشاره شده است كه كسانى كه در دنيا خيلى سرور داشتند، وضعشان در آخرت خيلى خوب نيست: إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُور؛ در وصف جهنميان مىفرمايد، آنها كسانى هستند كه در دنيا خوش گذرانى كرده و زندگى را به شادى و سرمستى مىگذراندند.
* حزن مطلوب
در مقابل، حزنى كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسؤوليتهاى شرعى و اجتماعى اش كند، حزنى مطلوب است؛ حزن از اين كه چرا در انجام تكاليف كوتاهى كرده ايم. انسان عاقلى كه مرتكب گناهى شده، اگر متوجه شود اين عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حالى كه مىتوانست با انجام دادن كار ديگرى سعادت دنيا و آخرت را كسب كند، محزون مىشود. اين گونه حزنها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است، اما اگر به حدى برسد كه انسان را از كار و زندگى باز دارد و باعث شود كه فرد تكاليف شرعى خود را نتواند انجام دهد، هيچ فايدهاى ندارد. غم و غصهاى كه موجب شود انسان در زندگى نتواند درس بخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و ساير فعاليتهاى مطلوب دينى را انجام دهد، چه فايدهاى دارد؟ بنابراين مرتبهاى از حزن هم مىتواند مطلوب باشد؛ و آن زمانى است كه انسان را وادار به جبران گذشته نمايد و تكاليف و كارهاى خيرى كه باعث سعادت آخرت او مىشوند انجام دهد.
منبع:حوزه