۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۳
از نظر شما به طور کلی ماهیت انسانی و مذهبی راهپیمایی اربعین را چطور میتوان تحلیل کرد؟ یا اساسا چطور می توان آن را تعریف کرد؟
یک حادثهای در تاریخ این دین رخ داده است که خودش صرف نظر از هر چیز دیگری تأثربرانگیز است. اگر به این مسئله، شخصیتهای درگیر و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری آنان را هم بیفزایید، ماجرا قدری عمیقتر و تأثیرگذارتر میشود. اگر به دلایل و انگیزهها و اهداف آن هم از هر دو سو توجه کنید و آموزهها و آرمانهای پشت آن را به آن بیفزایید، مسئله، عمق و ابعاد بسیار بیشتری پیدا میکند. بر این اساس مسئله دیگر مربوط به یک گذشته تاریخی نیست و به یادآوری و تکریم شخصیتهای آن محدود نمیماند؛ بلکه به درون زندگی تسری پیدا میکند و به حال و آینده ما ارتباط پیدا میکند. این همه را بیفزایید به توصیههای صریحی که در آموزههای دینی ما درباره بازگویی و بازیابی آن وجود دارد تا مبادا فراموش شود
برخی هم بر کارکردهای چنین اجتماعات بزرگی تأکید داشتهاند. کارکردهایی که میتواند رافع برخی از مشکلات و مسائل امروز ما باشد. بنده نافی اثرات و کارکردهای آن که در تحلیل و تجلیل از این پدیده بسیار هم بهکار میرود، نیستم؛ در عین حال میخواهم بدین نکته توجه دهم که تبیین کارکردی این پدیده توسط ناظرین، غیر از توجیه کارکردی آن توسط کنشگران این صحنههاست.
آنان با توجیه کارکردی در این مراسمات شرکت نمیکنند؛ انگیزههای آنان برای مشارکت از جای دیگری سرچشمه میگیرد. اینها پیامدهای مطالبه نشده و اندیشیده نشده این پدیده است که معمولا به چشم ناظران بیشتر جلوه میکند تا به چشم کنشگران. در نظر داشتن کارکردها ممکن است بخشی از انگیزههای برخی از کنشگران را تشکیل دهد، اما انگیزههای نخستین و اصلی این حرکت آنقدر بزرگ و ماندگار و عمیق است که سهم چندانی برای کارکردها باقی نمیماند.
لذا باید توجه داشت که تبیین کارکردی با تمام قابلیت و رواجی که در جامعهشناسی دارد، کفایت لازم را برای تحلیل اربعین ندارد و در این پدیده خاص راه به جایی نخواهد برد. باید بیش و پیش از هر چیز سراغ انگیزهها و دلایل رفت؛ یعنی بررسی کنید که چه چیزی آنان را با تمام تنوعات موقعیتی و قشری، پای این کار آورده است؟
از این انگیزههایی که بیان کردید از نظر شما چه انگیزههایی در شکلگیری این راهپیمایی قابل احصا است و بطور کلی چه عقلانیتی بر آن حاکم است
عنصر عاطفی و دلی در این پدیده بسیار مؤثر است؛ امام حسین و کربلا با جان مردم پیوند دارد و به یک معنا در خون ایشان جاری است. علاوه بکنید آن را به وظایف پیروی. اگر این احادیث منقول از ائمه اطهار درباره بزرگداشت اربعین و اگر توصیه و عمل اولیای دین و علما نبود، این پدیده نمیتوانست بدین شکل ظهور و بروز پیدا کند.
این مسئله البته نیازمند بررسی و تفصیل بسیار بیشتری است که باید صورت گیرد. خودشان فرمودهاند که لن تبرد ابداً و یا لن تمحو ذکرنا. در واقع این اشارات که ظاهر پیشبینیکنندگی دارد، به پیروان و محبیان نیز توصیه میکند که نگذارید سرد و فراموش شود و ما هم به این توصیه عمل کرده و میکنیم. . پس به جز شور عاطفی، عامل پیروی نیز در کار است و در حد ناچیزی هم توجه به اثرات کارکردی آن.
فرمودید که نگاه کارکردی به این موضوع نگاه ناقصی است اما به هر ترتیب نقشها و اثراتی را خواهد داشت. به نظر شما نقشها و اثرات فردی و اجتماعی که این پدیده به طور خاص در جهان تشیع و حکومت اسلامی و همچنین کل جهان دارد چه چیزهایی میتواند باشد؟
بنده عامداً از پرداختن به جنبههای کارکردی آن امتناع دارم؛ چون چهره و جوهر اصلی این حرکت را پنهان میسازد. در عین حال شکی نیست که این پدیده کارکردهای بسیاری داشته و دارد. به عنوان مثال یکی از کارکردهای آن از بین بردن سایه تهدیدی است که میتوانست به دلیل جنگ هشت ساله میان ما و عراق برای سالها باقی بماند. توجه کنید که ما با عراقیها پدرکشتگی داریم؛ آنها پدران و برادران ما را کشته بودند و ما هم به همین ترتیب. اگر قرار بود بر اساس آن عقبه به همسایگی ادامه بدهیم، شرایط بسیار دشوار بود. آمریکا و دشمنان هر دو ملت میتوانستند برای سالهای سال از بابت ما و عراق مطمئن باشند و ما را به هم سرگرم کنند. اولا ما آن پرونده را بستیم چون میدانستیم در آن پدرکشتگی نه مردم عراق مقصر بودند و نه دولت و ملت ایران؛ بلکه کسان دیگری بودند که بانی و باعث آن شدند. ثانیاً دست در آغوش یکدیگر قرار دادیم و جبهه نزاع را به سمت اصلی آن معطوف کردیم.
این یکی از برکات و کارکردهای امام حسین و اربعین است. یعنی همین که ما اکنون از مرزی که هشت سال در آن جنگیدیم، احساس امنیت خاطر داریم؛ آنان به ما تکیه میکنند و ما به آنها، یکی از کارکردهای آن است. این احساس نزدیکی را ما بلافاصله بعد از نابودی رژیم صدام پیدا کردیم؛ خصوصاً در سطح سیاسی و رسمی؛ اما تجلی بارزش و تعمیق آن در سطح اجتماعی و مردمی، پس از احیای راهپیمایی اربعین بود.
وقتی مردمان فقیر و نیازمند عراقی را میبینیم که این طور از برادران شیعه خود از کشورهای مختلف پذیرایی میکنند و تمام داشتههای خود را بدون هرگونه شائبهای و با تمنا و التماس در اختیار آنان میگذارند؛ آن احساس جدایی و بیگانگی رنگ میبازد و کدورت و دشمنیهای ساختگی و استعماری زائل میشود. یکی از مشکلات امروز و آینده جهان اسلام، همین مرزهای سیاسی است که در دوره استعمار و با سیاستهای استعماری چیده شده و پتانسیلی است برای کشاکشها و منازعات قومی و ملی و سیاسی.
همین مرز میان ما و عراق میتواند چنین وضعیتی را مجدداً بازتولید کند. اربعین اما میتواند آن را محو کند؛ چرا که طی آن ما مرزی نمیبینیم. شاید خود زمینهای است برای رسیدن به مرحلهای که امروزه و در دوره غلبه ساختار «دولت- ملت»، برای خیلیها عجیب و غریب مینماید؛ یعنی پدیده «امت». ایام اربعین اگرچه کوتاه مدت و توأم با حال و عواطف ناپایدار است اما آثاری از این دست دارد که پایدار و تعیینکننده هستند.
کارکرد دیگر این حرکت، قدرتنمایی جهان اسلام و پیروان شیعه است. در واقع از نوع مانورهای مسالمتآمیز و توأم با آرامش شیعه بود. غیظ و غضب دشمنان از جمله داعش را افزایش داد، اما تهدیدهای عینی را برطرف کرد و در سطح جهانی هم به شیعه اعتبار بخشید. اگر وزیر خارجه ما میتواند با سینه سپر جلوی شش قدرت بزرگ جهانی حاضر شود، بخشی از آن ناشی از همین عقبه است.
این که در این محافل میتواند با سمبه پُرزور وارد شود و یک پای نشستهای مهم در سطح جهانی باشد و در مسئله سوریه به عنوان یک طرف اصلی گفتگو وارد شود، ناشی از همین پشتوانه و حضور مردمی است، با کمترین هزینه از جیب دولتها. البته بخشی از این اقتدار، ناشی از حضور نظامی ما در بعضی از این کشورها و مواضع صریح و قاطع و به موقع حضرت آقا است؛ اما بخشی نیز ناشی از این عقبهای است که در بدنه اجتماعی جوامع مسلمان میبینند
یکی دیگر از کارکردهای آن در مشروعیتبخشی است. نظامهای ایدئولوژیک مانند نظام ما همواره با مسئله مشروعیت و پشتوانه مردمی خویش درگیرند. این در واقع ناشی از مسئلهسازی دشمنان است، اما به هر صورت برای یک نظام ایدئولوژیک مدعی حمایت مردمی، همواره موضوعیت دارد. چرا مشارکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن و میزان آن در ایران این قدر اهمیت دارد و برجسته شده است و هر ساله زیر دوربین ارزیابی دوست و دشمن قرار میگیرد؛ در حالی برای دیگر کشورها، اعم از دموکراتیک و غیر دموکراتیک چندان موضوعیت ندارد؟ چون ما یک نظام ایدئولوژیک هستیم و نظام ایدئولوژیک باید بتواند همواره پشتوانههای مردمی خود را حفظ کند و به نمایش بگذارد. راهپیمایی اربعین یک پشتوانه عظیم مردمی برای شیعه و برای حکومتهایی است که در راستای این جریان هستند. ناراحتی و عصبانیت برخی از افراد و جریانات داخلی نیز از بابت آن، به همین دلیل است.
راهپیمایی اربعین از حیث جهتگیریها بهشدت انقلابی است، ولی از حیث رفتاری و راهبردی به شدت آرام است. یکی از کارکردهای این پدیده این است که تمایزات راهبردی ما با داعش را از حیث شیوه تعقیب و پیشبرد اهداف را نشان میدهد. تفاوت ظرفیتی ما را با اهل سنت نشان میدهد. امروزه میفهمیم که چقدر این آموزهها و تعالیم شعائری در شیعه هوشمندانه بوده است. این نشان میدهد چه افکار بلند و چه استراتژینهای کارکشته و عاقلی پشت این جریان نشسته بودند؛ با فرض این که آن را کاملاً زمینی ببینیم و تحلیل کنیم چقدر این تأکید به استمرار در قرائت زیارت عاشورا امروزه معنای دقیق خود را پیدا کرده است.
اهل سنت دستش از این حیث خالی است. هیچ یک از این راهبردها را ندارد. واکنشهای افراطی و رادیکال برخی از جریانات اهل سنت نظیر طالبان و داعش ناشی از همین خلأ تعلیماتی است و برای این که از رقیب مذهبی خویش عقب نماند و به عطش و آمادگی موجود در بدنه اجتماعی خود نیز پاسخ دهد، به راهبردهای کور و ناکارآمد متوسل میشود. انقلابی بودن را تنها در «شیوه» و نه در «جهتگیریها» آموخته است. جهان اکنون در حال نظاره و تحلیل تمایزات میان دو انقلاب شیعی و داعشی است و ما با توجه به تبلیغات اسلامهراسی غرب، به این تمایزگذاری بسیار نیاز داریم.
جریان داعش از کجا سر در آورده است؟ آنجا هم بالاخره یک جمعیت انسانی قابل توجه وجود دارد. بحث دین و باور و اعتقاد و از خود گذشتگی و جانفشانی است. آن یک چهره از این پدیده است و یک چهره دیگر آن هم در اینجاست. حرکت شیعه الحمدلله از آغاز در سیره معصومین (ع) تا کنون به همین شکل بوده است. از زمان شکلگیری انقلاب و حتی ماقبل از آن هم به همین شکل بوده است. پس از انقلاب هم همواره یک حرکت سنجیده و عقلانیِ توأم با آرامش بوده است. شما راهبرد حضرت امام در بسیج انقلابی مردم را ببینید. همه در آن برهه به دنبال این بودند که اسلحه بهدست بیاورند و تحت تأثیر جریانات چپ انقلابی در جهان، یک انقلاب خونین به راه بیندازند؛ اما امام در عین حفظ جهتگیریهای انقلابی، صبوری به خرج دادند و پانزده سال تبعید را به جان خریدند تا میوه آن برسد و زمینه اجتماعی لازم پدید آید و بدنه اجتماعی پیدا کند.
وقتی این جریان، یک بدنه اجتماعی قابل توجه پیدا کرد، با راهبرد راهپیمایی، یک نظام سرکوبگرِ سرتاپا مسلح را از پیش رو برداشت. اگر اما بدنه اجتماعی حضور نداشته باشد؛ کار میافتد دست انقلابیون حرفهای؛ دست چریکها؛ یک سنگر اینطرف و یک سنگر آنطرف؛ یک مسلح اینطرف و یک مسلح آنطرف و سالیان سال به هم شلیک میکنند و مردم هم در هراس از هر دو نمیدانند که به کجا پناه ببرند. هم از آن و هم از این میترسند. این همان راهبردی است که در حرکت اربعین خودش را نشان میدهد. امام به لحاظ جهتگیریهای انقلابی، انقلابیترین افراد بود؛ اما به لحاظ روشها و راهبردها، از مسالمتجویان تا اولاً باعث بالارفتن هزینه نشوند و ثانیاً مردم را از اطراف آن نرانند. اربعین هم دقیقا همین است. در جهتگیریها بهشدت انقلابی است؛ در عین حال آرامشی در آن جریان دارد که عجیب است.
چه دلیلی وجود دارد که میگویید این جهتگیری انقلابی است
چون به دنبال تغییر پارادایم جهانی است. این حرکت به خودی خود نشان میدهد که من پارادایم حاکم بر جهان را نمیپذیرم. مانند حرکتی که امام حسین(ع) در روز عاشورا داشتند. امام حسین(ع) مظلومانه شهید شدند تا نشان دهند که تا پای جان و تا پای به اسارت رفتن بچهها و خانواده بر سر اصول خویش ایستادهاند. راهبردها و روشها البته در چارچوبة دین، تابع شرایط است. به همین رو در ائمه معصومین میبینیم که یکی مسیر عاشورا و یکی صلح را انتخاب میکند و یکی کادرسازی را.
وجود کارکردهای مثبت برای این حرکت را از همین سکوت و نادیدهگرفتنِ جهانی هم میتوان حدس زد. همین که این پدیده در سطح رسانههای جهانی به عمد نادیده گرفته شده، مبین اهمیت آن است؛ وگرنه کدام رسانه است که به لحاظ خبرساز بودن رغبت نکند این پدیده را پوشش دهد؟ بسیاری از فیلمسازان و مستندسازان و عکاسان دنیا دنبال چنین صحنههای زیبایی هستند. چرا حضور پیدا نمیکنند؟ چرا منعکس نمیکنند؟ یا اگر منعکس میکنند، بازتاب و پژواک گستردهای پیدا نمیکند. جریان و فیلترهایی وجود دارد که نمیخواهد این پدیده به چشم آید. این خود نشان میدهد که این پدیده کارکردهای فراوان و ناشناختهای دارد.
آقای دکتر به نظر شما چه وجه تمایزی میتوانیم بین پدیدههایی مثل اربعین با سایر پدیدههایی که در مقیاس خیلی کوچک در جاهای مختلف دنیا اتفاق میافتد قائل بشویم. مثلا همین فستیوالهایی که برگزار میشود
با فستیوالها و کارناوالها که اصلا قابل مقایسه نیست. خیلیها تلاش کردند ۲۲ بهمن، اربعین و امثالهم را با این کارناوالهایی که برای شادی و تفریح است و بیشتر هم جنبه اقتصادی- تجاری و راههای جذب توریست به کشورهای اروپایی دارد مقایسه کنند. طبیعی است هر انسان وقتی با یک پدیده جدیدی مواجه میشود و میخواهد خیلی فوری و اجمالی آن را بشناسد ابتدا آن را به پدیدههایی که قبلا دیده و میشناخته است، تشبیه میکند. در نمونههای غربی، انگیزهها و هدفهای بهشدت متفرق و آشفتهای وجود دارد؛ انگیزههای کاملا مادی و لذتجویانه. نه بذلی نه بخششی نه تلاشی نه جدیتی نه آرمانی نه هدفی نه شوری نه حرارتی در آنها نیست.
اگر جنبه تفریحی آن را بگیری، هیچ چیزی از آن باقی نمیماند؛ هیچ کس دیگر حاضر نیست حتی یک ساعت از وقتش را صرف آن بکند. پس اصلا با آنها قابل مقایسه نیست. اما یک پدیدههایی نظیر این در غرب وجود دارد که من البته روی آنها کار نکردهام؛ شنیدهام که آنها هم یک مراکز زیارتی دور از دسترس دارند و مسافتی را بعضا در دل دشت و کوهستانها برای رسیدن به آن اماکن مقدس طی میکنند.
در بعضی از ادیان شرقی که معابد و زیارتگاهها و اماکن مقدسشان دور از دسترس و در ارتفاعات و کوههاست و رسیدن به آنها مستلزم پیمودن یک مسیر طولانی توأم با سختی و مرارت و پیادهروی است، شاید بشود نظایری پیدا کرد. در عین حال این تفاوت بارز را دارند که این ادیان اساساً جمعیت زیادی را به خود جلب نمیکنند. اینها ادیان نخبهگرایانهای هستند که فخرشان هم به آن است که پیروانشان قلیلاند. برخلاف ادیانی مثل اسلام که مخاطبش تمام بشریت است، اینها اصرار دارند که اتفاقا مسیر پیروی را سخت کنند تا افراد پالایش بشوند یا افراد ویژه کسی به آن نپیوندد.
در دنیای مسیحیت هم بعضی مراکز زیارتی وجود دارد که برای رسیدن به آن باید بخشی از مسیر پیاده پیموده شود. به هر صورت قابل قیاس با اربعین نیست؛ چه از حیث کمیت و چه از حیث روند که در آنجا رو به کاهش دارد؛ برخلاف آنچه در دنیای اسلام و خصوصاً در شیعه جریان دارد و همین است که غرب را نگران کرده است. به طور کلی نظیر اربعین را نمیتوانید پیدا کنید تا بشود مقایسه کرد.
به چه مسئلهای در بستر راهپیمایی اربعین میتوان به دید تهدید یا آسیب نگریست؟
این را در نظر داشته باشیم که این حرکت محصول و پیامد حرکتی است که سرمنشأ آن حضرت امام بوده است و تداومبخش آن در دو دهه اخیر حضرت آقا. همه اینها در واقع ابناء خمینی هستند. لزومی ندارد به نحو جداگانه و محدود بدان اصرار و اقرار شود. اینها همه در مسیر نهضت جهانی امام و رهبری حرکت میکنند؛ حتی اگر رهبری را نشناسد و یا نخواهد بدان اذعان کند و یا هنوز دچار آن عِرق ملی- میهنی یا عربی-فارسی باشد.
ما توانستیم یک حرکت شیعی پالایش شده ناب در آن راستا به راه بیندازیم. این تحقق خواست امام است و از دل حرکت امام و جهتگیریهای مقام معظم رهبری به دست آمده است. حال او ابراز کند یا نکند، اصلا مهم نیست. مگر شهدا غیر از این را میخواستند؟ ما عراق را تصرف کردیم. نه تصرف ارضی که ناپایدار است و در ازای آن همه خونی که داده شد، بی ارزش و اعتبار است. ما قلوب را تصرف کرده و خواهیم کرد.
ایران اکنون در عراق حضور دارد؛ نه در ایام زیارتی اربعین؛ بلکه یک پای اصلی تصمیمگیریها و سیاستگذاریها در عراق است. این تصرف در واقع تصرف دین است؛ تصرف حسینی است که هم ایران و هم عراق را تصرف کرده است. ما احتیاجی به بلند کردن عکس نداریم؛ آنان خودشان بلند میکنند. بگذاریم عطش حاصل شود؛ بگذاریم به راه و مرام و پیام آقا حریص شوند؛ خودشان عکس را بالا میبرند. این اتفاق اکنون در سطح جهان و در بین مردم آزاده افتاده است.
منبع:مهر