۰۹ آذر ۱۴۰۳ ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۰۲
حضرت
امام حسن مجتبى(ع) زمینه جنگ رویاروى علیه حاکمیت نامشروع و استبدادى
معاویه، برایش میسر نبود اما در چارچوب یک فعالیت سیاسى و در راستاى اهداف
بلندمدت حکومت اسلامى اساس یک مبارزه پنهانى را پىریزى کرد و شیعه را
بهصورت یک جمع متشکل و هدفدار براى یک مبارزه مکتبى دوامدار حفظ کرد و به
نسلهاى بعدى سپرد.
گویا به همین جهت که مبارزه علنى کار به جایى
نمىبرد، پس از حادثه صلح، وقتى جمعى از شیعیان به سرکردگى مسیب ابن نجبه و
سلیمان ابن صرد خزاعى به مدینه که امام تازه از کوفه بدانجا بازگشته بود
رفتند و پیشنهاد بازسازى قواى نظامى و تصرف کوفه و حمله به سپاه شام را
مطرح کردند. امام آن دو نفر را از میان جمع برگزید و نزد خود به خلوت خواند
و آنان هنگامى که نزد یاران و همسفران خود، بازگشتند با سخنان سربسته و
کوتاه فهماندند که موضوع قیام نظامى منتفى است و باید به کوفه برگردند و به
کار خود مشغول شوند.
با توجه به این نکته است که برخى از مورخین
هوشیار معاصر عرب، معتقد شدهاند که نخستین سنگ بناى تشکیلات سیاسى شیعه در
همان روز و در همان مجلس نهاده شد که این دو چهره معروف با امام حسن(ع)
دیدار و مذاکره کردهاند. **
الف) روند فعالیتهاى امام
حکومت الهى، خواست امامان
وقتى که دوره 250 ساله امامت را بررسى مىنماییم، طلایىترین دوره همان
چهار سال و نه ماه مدت خلافت امیرالمومنین(ع) است و همین شش یا هفت ماه
خلاف امام حسن(ع) که با همه کوتاهى و دردسرها و موانعى که از لازمه یک
حکومت انقلابى است با اعمال روشهاى انسانى و عدالت مطلق و رعایت ابعاد
گوناگون اسلام در زندگى جامعه، همراه با قاطعیت و صراحت و جرأت در این دوره
درخشیده و نمونه بوده است براى حکومتها و نظامهاى اجتماعى بشر و در
قرنهاى بعد همواره همچون خاطرههاى گرمى از آن دوره یاد مىشده و دریغ آن
روزگار خورده مىشده و رژیمهاى زمانهاى بعد در مقایسه با آن دوره همیشه
محکوم بوده است و امامان شیعه در راه زنده کردن چنین حکومتى به اشکال
گوناگون تلاش مىکردهاند.
در عین حال درس و تجربه آموزندهاى بود که
مىتوانست وضع و حال یک انقلاب صد در صد اسلامى را در میان جامعه و مردمى
تربیت نیافته و به انحراف کشانده شده نشان دهد و از آن روز به بعد روشهاى
درازمدت و همراه با تربیتهاى دشوار و سختگیرانه حزبى بر امامان بعدى
تحمیل گردید.
* امام حسن، امام جهاد و سیاست
او هیچوقت خود را
از میدان سیاست کنار نکشید، چون هیچوقت از حقوق خداوند گرفته تا حقوق
انسانها (چه زنده و چه مُردهاش)، هیچکدام را نادیده نگرفته؛ زیرا یا به
آن سفارش نموده و یا به آن عامل بوده است. مؤید این گفتار ما، تعریف سیاست
از نگاه آن امام همام است که در روایتى، حسن بصرى در مورد سیاست از امام
حسن مجتبى سؤال مىکند، حضرت مىفرماید: سیاست آن است که حقوق خداوند، و
حقوق زندهها، و حقوق مردهها را رعایت کنى. اما حقوق خداوند؛ پس عبارت است
از انجام آنچه که خواسته خداوند است و پرهیز از آنچه که او نهى کرده است. و
اما حقوق زندهها، آن است که به وظیفه خود در برابر برادرانت عمل کنى و از
خدمت امت خویش بازنمانى و تا زمانى که ولى امر مسلمین با امت خود صادق
است، با او صادق باشى و هنگامى که وى از راه راست منحرف شد، عقیدهات را
رودرروى او اظهار کنى و اما حقوق مردگان؛ این است که نیکىهاى آنان را یاد
کنى و از بدىهاشان چشم بپوشى، چراکه آنها را پروردگارى است که از آنان
حسابکشى مىکند.
* تشکیلات مبارزه و مبارزه تشکیلاتى
پس از
صلح امام حسن(ع) کارهاى نیمه مخفى و برنامههایى که هدفش، تلاش براى
بازگرداندن قدرت به خاندان پیامبر در فرصتهاى مناسب بود، آغاز شد که با
پایان یافتن زندگى شرارتآمیز معاویه، زمینه فرا رسیدن چنین آرمانى فراهم
بود.
همین بود که پس از حادثه صلح امام حسن(ع) اقدام بسیار مهمى که
انجام گرفت، گسترش اندیشه شیعى و سر و سامان دادن به جمع پیوسته و باورمندى
بود که اکنون بر اثر سلطه ظالمانهى خلفاى اموى و فشارى که بر آنان وارد
مىآمد مىتوانست از تحرک و دینامیسم بیشترى برخوردار باشد و همواره چنین
است که اختناق و فشار بجاى آن که عامل گسیختگى نیروهاى منسجم و تحت فشار
باشد، موجب هرچه پیوستهتر و راسختر و گستردهتر شدن آنان شود.
جمعآورى نیروهاى اصیل و مطمئن شیعى و حراست آنان از گزند توطئههاى
بىامان ضد شیعى دستگاه اموى و گسترش تفکر اصیل اسلامى در دایره محدود ولى
پر عمق، جذب نیروهاى بالقوه و افزون آنان به جمع شیعیان، اقدام به موقع و
مناسبى بود براى منفجر ساختن نظام جاهلى بنى امیه و جایگزین ساختن نظام
صحیح اسلامى؛ استراتژى امام حسن(ع) و آخرین علتى که پذیرش صلح را براى
آنحضرت اجتناب ناپذیر مىساخت، همین بود.
گویا به همین جهت که مبارزه
علنى کار به جایى نمىبرد، پس از حادثه صلح، وقتى جمعى از شیعیان به
سرکردگى مسیب ابن نجبه و سلیمان ابن صرد خزاعى به مدینه که امام تازه از
کوفه بدانجا باز گشته بود رفتند و پیشنهاد بازسازى قواى نظامى و تصرف کوفه
و حمله به سپاه شام را مطرح کردند. امام آن دو نفر را از میان جمع برگزید و
نزد خود به خلوت خواند و آنان هنگامى که نزد یاران و همسفران خود،
بازگشتند با سخنان سربسته و کوتاه فهماندند که موضوع قیام نظامى منتفى است و
باید به کوفه برگردند و به کار خود مشغول شوند.
با توجه به این نکته
است که برخى از مورخین هوشیار معاصر عرب، معتقد شدهاند که نخستین سنگ بناى
تشکیلات سیاسى شیعه در همان روز و در همان مجلس نهاده شد که این دو چهره
معروف با امام حسن(ع) دیدار و مذاکره کردهاند.
* راهکارى براى دورههاى مشابه
یکى از آن سخنان که امام در جمع دوستان خود مطرح کرده است، این است:
«آنگاه که مرا از دست داده باشید بسیار چیزها خواهید دید که تمناى مرگ
کنید، بىعدالتى، دشمنى، انحصارطلبى، سبک شمردن حق خدا و بیمناکى بر جان و
مال خود و... و هنگامى که چنین شود، باید خویشتن را بهطور جمعى
بهوسیلهای حفظ کنید و به پراکندگى دچار نشوید، مقاومت و نماز و تقیه را
پیشه سازید و بدانید که خداوند هر لحظه به رنگى درآوردن را از بندگانش
مبغوض دارد، از حق و اهل حق مىگذرید زیرا هر آن کس که دیگرى را بجاى ما
انتخاب کند، دنیا را از دست خواهد داد و گناهکار از این جهان رخت بر خواهد
بست.»
این سخن که آشکارا ترسیمى است از مهمترین نابسامانىهاى دوران
اموى و فرمانى است دایر بر تشکل و سازمانگیرى و هماهنگى در شمار جالبترین
اسناد مربوط به حزب شیعه است و همین طرح است که در دیدار امام حسن(ع) و دو
نفر از زبدهترین شیعیان شکل عملى و عینى مىیابد. بیگمان همه پیروان و
شیعیان از این نقشه بسیار هوشمندانه مطلع نبودهاند. از اعتراضها و
ایرادهایى هم که از سوى دوستان بر آنحضرت وارد مىآمد، همین بود ولى پاسخى
که کراراً به این مضمون: «چه معلوم است شاید این براى شما آزمونى باشد و
براى دشمن شما بهره زوال پذیرى» از آنحضرت شنیده مىشد، اشارتى پنهان به
همین سیاست پنهان و تدبیر داشت. در طول حکومت جبارانه معاویه با شرح
دردآورى که مورخان از جفاها و ستمهاى او نسبت به شیعیان نوشته تا آنجا که
لعن برعلىبن ابیطالب(ع) چون سنتى رایج گشته بود، اما رشد اندیشه شیعى و
افزایش آنان رو به تزاید بود که چون حلقههاى زنجیر به یکدیگر متصل و از
حال یکدیگر مطلع بودند.
از مجموع مطالعات تاریخى بدست مىآید که حضرت
امام حسن مجتبى(ع) زمینه جنگ رویاروى علیه حاکمیت نامشروع و استبدادى
معاویه، برایش میسر نبود اما در چارچوب یک فعالیت سیاسى و در راستاى اهداف
بلندمدت حکومت اسلامى اساس یک مبارزه پنهانى را پىریزى کرد و شیعه را
بهصورت یک جمع متشکل و هدفدار براى یک مبارزه مکتبى دوامدار حفظ کرد و به
نسلهاى بعدى سپرد.
ب) فعالیتهاى امام بعد از صلح تحمیلى
در مشى ائمه هیچ تفکیکى بین سیاست و وظایف آنها نبوده است چنانکه در
زیارت جامعه کبیره ما آنها را «ساسة العباد» مىخوانیم. ائمه
سیاستمدارترین بندگان الهى هستند و تدبیر آنها در تمام امور بهصورت کامل و
بىنقص انجام مىگیرد. مرحوم عمادزاده در این مورد گفته است: «امام حسن(ع)
در زندگى 10 سال آخر عمر خود بین سلطنت و امامت (یعنى خلافت ظاهرى و ولایت
مطلقه الهیه) جمع کرد و بر قلوب مردم سلطنت و حکومت فرمود. سلطنت دینى و
امامت و پیشوائى مذهبى را با قدرت و نفوذ حکومت دنیوى و سیاسى جمع کرده و
همه طبقات را (در حد خود) راضى و خوشنود مىداشت.»
امام(ع) وقتى صلح
بسته شد، در شرایطى که مجبور به صلح شد یا صلح به ایشان تحمیل گردید، به
همة موارد عهد نامه پایبند بودند. شیخ راضى آل یاسین مىگوید: «پس از امضاى
قرارداد صلح نشنیدهام که امام حسن(ع) در صدد شکستن این شرط بوده یا
دربارة آن سخن گفته و یا راضى به گفتگو در پیرامون آن شده باشد. بعد از
آنکه معاویه صریحاً اعلام کرد که به تعهدات خود پایبند نیست، روساى شیعه
نزد امام حسن(ع) (که به مدینه بازگشته بود) آمدند و اظهار داشتند که خود و
پیروانشان حاضرند در رکاب او بجنگند، مردم کوفه قول دادند که استاندار اموى
آن شهر را بیرون کنند و تضمین کردند اسب و اسلحة لازم را براى حملة مجدد
به شام در اختیار او گذارند. ولى این طوفان احساسات، او را تکان نداد و شور
و تحرک دوستان، در او کارگر نشد...» چون امام با همین سپاه کوفه بود که
مجبور به قبول صلح شد.
فعالیتهاى امام حسن(ع) بعد از صلح را مىتوان
چنین خلاصه کرد: 1. پایبندى به پیمان صلح. 2. سخنرانىها و خطبهها. 3. اخذ
مالیات از دارابجرد. 4. برخوردهاى امام(ع) با کارگزاران معاویه. 5. هدایت
یاران خویش و حفظ جان آنها با تدبیر و تحمل و بردبارى در راه اسلام. 6.
تربیت شاگردان براى حفظ اصل اسلام. 7. زمینهسازى براى نهضت عاشوراى حسینى.
8. مبارزه با زیادهخواهى معاویه و سلطه بىقید و شرط او. 9. جلوگیرى از
انحراف اصول اسلام توسط معاویه و خوارج.
* خطبههاى روشنگر
از
دیگر فعالیتهاى سیاسى بعد از صلح مىتوان خطبهها و سخنرانىهاى ایشان را
نام برد مخصوصاً آن نکاتى که حاوى مطالب سیاسى بوده است: «... معاویه خطبه
کرد و بعد دستور داد که امام حسن(ع) هم خطبه کند. حسن برخاست و بالبداهه
حمد و ثناى خدا را بزبان آورد و گفت: ایها الناس خداوند شما را با نخستین
کس از خاندان ما (پیامبر) هدایت کرد و با آخرین کس (که خود حسن باشد) خون
شما را حفظ کرد (که بیهوده ریخته نشود). دنیا هم در حال تغییر و تبدیل
است...»
این خطبه امام کاملاً سیاسى است که حفظ سلامتى جامعه و مردم را
به وجود امام معصوم مشروط مىنماید و معاویه و حکومت او را براى سلامتى
جامعه و مردم خطرآفرین مىداند.
* مناظره با حامیان باطل
برخوردهاى امام(ع) با کارگزاران معاویه بعد از صلح نیز قابل تأمل است.
امام(ع) با طرفداران معاویه مانند: عمرو عاص، عتبةبن ابىسفیان، ولیدبن
عقبه، مغیرةبن شعبه و مروانبن حکم برخوردها و مناظرات کوبندهاى داشتند.
ولیدبن عقبه روزى در مدینه پیش روى امام(ع) مطالبى ناروا درباره
امیرالمؤمنین علىبن ابیطالب(ع) گفت. سبط اکبر رسول خدا(ص) با کمال شجاعت
رسوایش نمود و نفرت خود را نسبت به معاویه علنى نمود.
* دستگیرى یاران
هدایت یاران توسط امام(ع) یکى از کارهاى مهم ایشان پس از صلح بهشمار
مىآید، ایشان وقتى مورد انتقاد دوستان و حتى یاران صمیمى قرار مىگرفتند،
با خوشرویى و مهربانى جواب آنها را مىدادند. «امام مجتبى(ع) در پاسخ شخصى
که به صلح آنحضرت اعتراض کرد، انگشت روى این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و
موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: من به این علت حکومت و زمامدارى را به
معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم.»
فشارهاى روانى و اقتصادى از سوى امام(ع) از سوى عدهاى که به صلح اعتراض
مىکردند شدیدتر مىشد. حتى برخى یاران امام(ع) ایشان را «مُذِل المومنین»
خطاب کردند، ولى امام(ع) بهجاى تندخویى با مهربانى علل صلح را توضیح
دادند. سیاست تهدید و گرسنگى معاویه بر مردم عراق همهگونه فشار و تهدید و
قطع حقوق و مزایا را بهدنبال داشت. همچنین معاویه فشار بسیار زیادى بر
شیعیان در کوفه و بصره اعمال مىکرد بهطورى که دوست با دوست وقتى مىخواست
چیزى بگوید اول قسم مىگرفت که جایى نگوید، سپس حرف مىزد.