چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
وی ادامه داد: نوع تفکر و نحوه اندیشیدن به غایت، متفاوت است. هیچکس بدون قصد و غایت، حرکت نمیکند. آنچه مهم است، این است که غایتی که در نظر میگیریم، چه غایتی است و چگونه به غایتها بیاندیشیم.
این استاد دانشگاه افزود: هر کسی غایتی که در زندگی در نظر میگیرد، به اندازه فکرش است و بر اساس موازین فکر خودش، غایتش را تعیین میکند.
برای همت بلند داشتن، باید فکر والا داشت
ابراهیمی دینانی با بیان اینکه فکر بر اساس همت است، خاطرنشان کرد: همت بلند را کسی دارد که فکر بلند دارد؛ برای خوب اندیشیدن باید همت بلند داشت و برای همت بلند داشتن، باید فکر والا داشت.
وی با طرح این سؤال که آیا انسان میتواند همت بلند داشته باشد، بدون اینکه فکر بلند داشته باشد؟ گفت: همت بدون فکر و فکر بدون همت نمیشود؛ اینها با هم درآمیخته هستند. کسی که فکر بلند دارد، همت بلند دارد و کسی که همت والا دارد، فکر خوب دارد.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران تأکید کرد: مسئلهای که از ابتدا تاکنون بین فلاسفه، متکلمان، اندیشمندان و علما مطرح بوده، این است که جهان هستی در چه زمانی به وجود آمده؛ این سؤالی است که در علم هم مطرح است. فلاسفه و متکلمان هم میپرسند؛ حالا فیلسوفان جواب میدهند و متکلم یکجور پاسخ میدهد، عالم و فیزیکدان هم جور دیگری جواب میدهد. متکلم میگوید عالم اراده خداوند است، فیلسوف را مقتضای دائم علم الهی میداند، فیزیکدان هم نظریه «بیگبنگ» را مطرح میکند. ولی سؤال اصلی مردم این بوده که جهان از چه زمانی به وجود آمده است؟
ابراهیمی دینانی در ادامه گفت: چیزی که من کمتر دیدم، این است که مردم بپرسند که علم و اندیشه از چه زمانی به وجود آمده است. شما با آگاهی است که از به وجود آمدن علم و اندیشه پرسش میکنید. حالا خود آگاهی از چه زمانی به وجود آمده است؟ هستی بر اساس آگاهی به وجود آمده است یا هستی به وجود آمد، بعد آگاهی پیدا شد؟ هستی بر اساس آگاهی به وجود آمده؛ پس آگاهی قبل از هستی است.
آگاهی ازلی است و اگر ازلی است، ابدی است
وی تصریح کرد: عدهای فکر میکنند اول عالم به وجود آمده است و بعد در درون عالم، علم و آگاهی پیدا شده است؛ این یک نظر است و یک نظر دیگر این است که عالم بر اساس آگاهی به وجود آمده و اگر چنین اتفاقی افتاده، آگاهی قبل از عالم است. آگاهی ازلی است و اگر ازلی است، ابدی است. تا آگاهی نباشد، غایتشناسی نیست. چه کسی از غایت میپرسد، کسی که آگاهی دارد.
چهره ماندگار فلسفه اظهار کرد: تنها موجودی که میپرسد غایت زندگی من چیست، انسان است. غایتانگاری در ذات انسان است. عالم و جاهل، پیر و جوان هم ندارد ولی نوع غایتی که برای زندگی خودشان تعیین میکنند، متفاوت است.
غایت الغایات، رسیدن به حق تبارک تعالی است
ابراهیمی دینانی خاطرنشان کرد: به تعداد انسانهای روی زمین، غایت زندگی متفاوت است، اما عدهای سؤال میکنند که غایت زندگی من چیست؟ انسان چه زمانی میرسد به غایتی که دیگر بعد از آن غایتی نباشد؟ غایتالغایات، رسیدن به حق تبارک تعالی است که غایت هستی، سرانجام هستی، بیپایانی غیرمتناهی، بودن و فعلیت محض است.
آدمهای فرهیخته که فکر متعالی دارند، به پول، پست و ریاست بسنده نمیکنند
وی افزود: خداوند برای فعلش، غایت و غرض دارد و اگر خداوند غایت و غرض دارد، انسان که مظهر کامل اوست و بر روی زمین خلیفهالله است؛ آن هم غرض و غایت دارد ولی غرضهای انسان متفاوت است و سلسه مراتب دارد؛ از پولدار شدن، بچهدار شدن، به پست و مقام رسیدن. این غرضهای عادی و معمولی که مردم دارند، فراوان است ولی انسانهای فرهیخته که فکر متعالی دارند، به پول، پست و ریاست بسنده نمیکنند، غرضشان رسیدن به حق تعالی است. این عالیترین غرض انسان و درک تبارک تعالی و توحید محض است. رسیدن به معنی فعلی و وحدانیت حق تبارک تعالی است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران درباره فرق بین باور صحیح و نادرست ابراز داشت: باور غلط همانند غذای مسموم است، غذای مسموم آدم را میکُشد. باور غلط، روح را میکُشد؛ پس انسانها باید درباره باورهای خودشان هم بیاندیشند که به یک باور مسموم و مبتلا نباشند و راه تشخیص آن در عقلانیت و اندیشه درست است.
بسیاری از مردم در تسخیر جهان هستند
ابراهیمی دینانی ادامه داد: آیا عالم غایت انسان است یا انسان غایت عالم است؟ به عبارتی دیگر جهان برای انسان آفریده شده است یا انسان برای جهان. انسان عالم را تسخیر میکند یا جهان، انسان را تسخیر میکند؟ انسان قدرت تسخیر جهان را دارد اما بسیاری از مردم در تسخیر جهان هستند؛ جهان آنها را شکار کرده است.
اُبژه چیزی است زیر سیطره نگاه شما به صورت بالقوه
وی در پایان خاطرنشان کرد: جهان طبیعت با ما چه ارتباطی دارد؟ این را میتوانیم به عالم عینالذهن که حکمای ما از آن تعبیر کردهاند، تعبیر کنیم. دنیای امروز و فلسفه امروز از سوبژه و اُبژه سخن میگوید؛ انسان را سوبژه میداند و جهان را اُبژه. اُبژه آن بیرونی است که زیر نظر شما قرار میگیرد. اُبژه بیرون از شماست اما زیر سیطره نگاه شما قرار میگیرد. آیا طبیعت زیر سیطره نگاه شما نیست؟ آیا چیزی در عالم طبیعت هست که از زیر سیطره نگاه شما بیرون باشد؟ اگر چنین چیزی وجود داشته باشد که زیر سیطره شما بیرون باشد، اُبژه نیست. آن چیزی که به هیچ وجه زیر سیطره نگاه شما نخواهد بود، یا نیست و یا اگر هست اُبژه نیست. اُبژه چیزی است زیر سیطره نگاه شما به صورت بالقوه. طبیعتشناسان بیرون و اُبژه را فقط طبیعت میدانند. وقتی با آنها از متافیزیک و عالم ماوراء صحبت میکنید، میگویند اُبژه همان طبیعت است. حالا آنچه که زیر نگاه آنهاست، اُبژه است یا در طبیعت چیزی است که از زیر نگاه آنها بیرون است؟
منبع:مهر