۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۸ : ۱۴
فردوسی در شاهنامه، فرهنگ ایرانِ پیش از اسلام را با فرهنگ ایرانِ پس از اسلام پیوند دادهاست. شاهنامه، منظومهای بلند و دارای حدود 60 هزار بیت و متشکل از سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. این کتاب ارزشمند روایتی از جنگ میان خیر و شر است که طی داستانهای آن شخصیتهایی همچون رستم، فریدون، سیاوش و کیخسرو نماد نیکی و جوانمردی و شخصیتهایی مانند ضحاک، سلم و تور نماد خباثت و ظلم هستند.
سرانجام، حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 411 یا 416 هجری قمری در شهر طوس درگذشت و در باغی که متعلق به خودش بود به خاک سپرده شد.
در ادامه نظرات رهبر معظم انقلاب پیرامون شاهنامه و شخصیت فردوسی را مطالعه میکنید:
* بیانات در دیدار با شعرا 1390/5/24
حالا نمیگویم همه اینجورند؛ از فردوسى بگیرید تا مولوى و سعدى و حافظ و
جامى. فردوسى، «حکیم ابوالقاسم فردوسى» است. به یک آدم داستانسرا، اگر
صرفاً داستانسرا و حماسهسرا باشد، حکیم نمیگویند. این «حکیم» را هم ما
نگفتیم؛ صاحبان فکر و اندیشه در طول زمان او را حکیم نامیدند.
شاهنامه فردوسى پر از حکمت است. او انسانى بوده برخوردار از معارف ناب
دینى. همهى آنها حکیم بودند؛ سرتاپاى دوانینشان پر از حکمت است. حافظ اگر
افتخار نمیکرد به حافظ قرآن بودن، تخلص خودش را «حافظ» نمی گذاشت. او جزو
حفّاظ قرآن است؛ «قرآن ز بر بخوانم با چهارده روایت». حالا قرّاء ما که با
اختلاف قرائت هم میخوانند، معمولاً دو تا، سه تا روایت بیشتر نمیتوانند
بخوانند؛ اما او میتوانسته با چهارده روایت قرآن را بخواند، که خیلى عظمت
دارد. این آشنائى با قرآن در غزل حافظ مشهود است، براى کسى که آن را
بفهمد.»
* بیانات در دیدار با اعضای انجمن قلم 1381/11/7
من موافقم که از «فردوسى» تجلیل شود؛ شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسى
استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامى است یا غیراسلامى. این
بزرگداشتى هم که برگزار شد، اصلاً به دستور و خواست من بود؛ منتها چون
اواخر ریاست جمهورىام بود، به آقاى مهندس حجت گفتم که دنبال نمایید و
فردوسى را بزرگ کنید. فردوسى باید هم بزرگ شود. فردوسى در قلّه است.
امیدواریم کمکارى - که دوستان اشاره کردند - گریبان ما را نگیرد تا حکمت
فردوسى را بیان کنیم. ما هستیم که اسم او را «حکیم ابوالقاسم فردوسى»
گذاشتیم؛ دشمنان دین که این اسم را نگذاشتهاند. خوب؛ این حکیم چه کسى است و
حکمت او چیست؟ آیا حکمت زردشتى است؟ حکمت بىدینى است؟ حکمت پادشاهى است؟
یا حکمت اسلامى؟ این را مىشود در آورد.
اگر کسى به شاهنامه
نگاه کند، خواهد دید که یک جریان گاهى باریک و پنهان و گاهى وسیع، از روح
توحید، توکّل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق در سرتاسر
شاهنامه جارى است. این را مىشود استخراج کرد، دید و فهمید. مخصوصاً بعضى
از شخصیتهاى شاهنامه خیلى برجسته هستند که اینها را باید شناخت و استخراج
کرد. من یک وقت گفتم که «اسفندیار» مثل این بچه حزباللّهیهاى امروز خود
ماست! در فرهنگ شاهنامه یک حزباللّهىِ غیورِ دینخواهِ مبارز وجود دارد.
بله؛ این کارها را شما بکنید تا دیگران نکنند. شما که نکردید، دیگران
میکنند.»