۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۲
عقیق:امر به معروف و نهی از منکر در سالهای اخیر آنقدر مورد بحث و دعوا بوده است که گفتوگوی با آیتالله محی الدین حائری شیرازی خالی از این جدل نبود. این گفتوگو در روستای طایقان در چند کیلومتری شهر قم که محل اسکان آیتالله بود انجام شد. وی جلسه درس اخلاقی هم در پادگان ولیعصر سپاه تهران دارد.
نهی از منکر یک حرکت ذاتی انسان است/برای بستن کمربند ایمنی نه آیهای نازل شد و نه روایتی
*چند سال پیش مطلبی از حضرتعالی خواندم که در ذهنم باقی مانده است و حرف آن مطلب این بود که وقتی پنجاه الی شصت درصد مردم جامعه یک ارزش اجتماعی را رعایت نمیکنند، دیگر جای امر به معروف نیست؛ چون ارزشها تغییر کرده است؛ وقتی اکثریتی کاری را معروف یا منکر نمیدانند ما دیگر نمیتوانیم امر و نهی کنیم. هنوز بر سر آن عقیده هستید؟!
-تعبیر قرآن و روایات، امر به واجب و نهی از حرام نیست؛ بلکه تعبیر امر به معروف و نهی از منکر است. میان واجب و معروف، تفاوت حیثیتی وجود دارد؛ درست است که هر واجبی، معروف و هر حرامی، منکر است؛ اما وقتی در جامعه امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شد کار به جایی میرسد که واجب از معروفیت میافتد. شخصی که امر میکند امر او معروف به عندالله و امر به معروف به آمر هم هست؛ اما معروف عندالمأمور نیست؛ اگر کسی بخواهد چیزی را بپذیرد در ابتدا باید به او تفهیم اتهام شود که این کاری که میکنید غیر معروف است؛ بنابراین باید یک دوره فعالیت فرهنگی تحت عنوان احیای معروفیت برای واجبات و احیای منکریت برای محرمات انجام دهیم.
وقتی این کار را کردیم دیگر حرکت این جامعه برای امر به معروف و نهی از منکر به حرکت ثقلی تبدیل میشود و شما یک نفر را هم پیدا نمیکنید که تارک امر به معروف باشد یا یک نفر را پیدا نمیکنید که تارک نهی از منکر باشد. برای بستن کمربند ایمنی نه آیهای نازل شد و نه روایتی بیان شده است، عقل انسان میگوید که بستن کمربند ایمنی برای سلامت انسان لازم است. آیا از روز اول که مسأله کمربند مطرح بود مردم استقبال میکردند؟ نه. چرا؟ چون برای آن باور فرهنگی پیدا نشده بود؛ وقتی تلویزیون تبلیغ کرد و پلیس جریمه کرد و مردم عواقب کسانی را که کمربند نبسته بودند را دیدند بستن کمربند معروف شد. آیا امروز کسی هست که این معروف را امر نکند؛ خود به خود تا داخل اتومبیل مینشینید کمربندتان را میبندید یا نفر عقبی به شما که جلو نشستهاید، تذکر میدهد که کمربندتان را ببندید یا راننده به شما میگوید که کمربندتان را ببندید. جامعه به طور اتوماتیک امر به معروف و نهی از منکر میکند.
امر به معروف و نهی از منکر یک حرکت ذاتی انسان است. انسان ذاتاً بدون اینکه عامل و نیرویی او را وادار کند، میخواهد امر به معروف کند؛ منتهی معروفیت واجبات را برای او احیا کنید؛ وقتی احیا کردید او را رها کنید هم خود او رعایت میکند و هم به دیگران امر به معروف میکند.
«گفتن» نوعی احیای معروفیت است/باید فعالیت مستمر اخلاقی و با نشاطی در امر به معروف داشت
*آیا واقعا این شیوه را برای همه واجبات و محرمات میتوان پیاده کرد؟
-احیای معروفیت واجبات و احیای منکریات محرمات همان چیزی است که ستاد امر به معروف و نهی از منکر باید آن را در جامعه دنبال کند. کار این ستاد باید احیای معروفیت واجبات باشد.
سپاه پاسداران در تهران مجموعهای به نام «طلاییه» ایجاد کرده است و بانوان بدون چادر را نمیپذیرد. دختر یکی از نمایندگان مجلس که حجاب اسلامی داشت؛ ولی چادر نداشت، قصد داشت به این مکان تفریحی وارد شود که مانع او شدند آنها سر و صدای زیادی کردند؛ ولی راه به جایی نبردند. سپاه وقتی در اماکن تفریحی چادر را به صورت ضروری شرط ورود قرار داد احساس میکرد که چادر به خانمها امنیت میدهد و چشمهایی آنها را تعقیب نمیکند و فکرشان راحت است. عرف هم وقتی بپسندد بیچادریها هم چادری میشوند. کسانی که میخواهند با حجاب مبارزه کنند بیحجابی را عادیسازی میکنند؛ یعنی در جشن تولدها و عروسیها چادرشان را برمیدارند و تعداد آنها کمکم افزایش مییابد.
نمونه بارز و روشنی را مثال بزنم. بعد از پیروزی انقلاب کراوات و فکل به شدت منکر شد؛ اما امروز در جشن عقد و عروسی، داماد یا بستگان او پاپیون یا کراوات استفاده میکنند؛ چون آن را مد کردهاند. اینها عادیسازی میکنند و شما هم باید در مقابل آنها حجاب را عادیسازی کنید؛ اگر بیحجابی منکر است، منکریت را از طریق روزنامه، مجله، شعر، حکایت، داستان و رمان وارد اندیشه مردم کنید؛ وقتی مردم از بیحجابی بدشان آمد یکدیگر را نهی از منکر میکنند؛ بنابراین این نیست که امر به معروف در شرایطی تعطیل شود یا نهی از منکر تعطیل شود اول باید آن را درست کنیم و بعد امر کنیم. «گفتن» نوعی احیای معروفیت است.
در ابتدا زحمت بسیاری دارد؛ چون میخواهید خلاف جریان حرکت کنید. کسانی که میخواهند حجاب را در جایی که منکریت یافته یا معروفیت خود را از دست داده است، احیا کنند یک شبه نمیتوانند چنین کنند؛ بلکه باید فعالیت مستمر اخلاقی و با نشاطی داشته باشند تا بعد از مدتی کمکم احیای معروفیت حجاب و احیای منکریت بیحجابی شود. این کار سخت است؛ اما اگر این کار را انجام دهیم راحت خواهیم شد.
حرف امام(ره) که گفت ما آمریکا را زیر پا میگذاریم محقق شد
*برخی معتقدند که حجاب یکی از شاخ و برگهای گفتمان اندیشه اسلام سیاسی است؛ یعنی اندیشه و نگرشی که معتقد بود اسلام برای همه ساحتهای انسانی برنامه دارد که این تفکر در انقلاب سال 57 پیروز شد و یکی از نمادهای این نگرش حجاب بود؛ اما وقتی این نگرش به مرور در حال افول است؛ طبیعی است شاخ و برگ آن نیز ضعیف میشود؛ مثلاً چون نظام جمهوری اسلامی در زمینه اقتصادی موفق نبوده است باعث شده تا بر روی شاخ و برگ هم تأثیر بگذارد.
-اگر جمهوری اسلامی در سوریه حرف خود را پیش برد و آمریکا حرف خود را در سوریه پس گرفت این موفقیت نیست؟ حرف امام(ره) که گفت ما آمریکا را زیر پا میگذاریم محقق شد. مردم دنبال چه چیزی هستند؟ دنبال این هستند که یک نعلین برود روی کاخ سفید و کاخ سفید پایین بیاید؟ نه؛ اینطور نیست آمریکا را زیر پا گذاشتن یعنی اراده آمریکا را زیر پا گذاشتن. امروز دیدیم که جمهوری اسلامی اراده آمریکا را در سوریه زیر پا گذاشت. آمریکاییها هرگز به آزادی موصل نظر نداشتند.
کار نظامی کمتر از کار اقتصادی نیست
*بهنظرتان اینکه جمهوری اسلامی بتواند در مسائل اجتماعی و اقتصادی هم موفق باشد و مردم زندگی راحتی داشته باشند، معروف بزرگی نیست؟
-کار نظامی کمتر از کار اقتصادی نیست. در کشورهای مختلف دور و نزدیک مرتب بمبگذاری میشود، ولی در ایران در سالهای اخیر کمتر اتفاق افتاده است.
قاسم سلیمانی، امروز شمشیر است و هزاران افسر آمریکایی در کنار او میلگرد هستند
*جوانی که کار خلاف میکند شغل ندارد و نمیتواند ازدواج کند، نمیتواند زندگی خوبی داشته باشد این حرفها-یعنی امر و نهیها- در او چه اثری خواهد داشت؟
-پیغمبر(ص) 13 سالی که در مکه حضور داشت، تحریمهایی که متحمل شد از تحریمهای امروز ما بیشتر بود. ما یک روز از تحریمهای زمان پیغمبر(ص) را هم نداشتیم. مسلمانان هر چه شدند در این تحریمها شدند. در این تحریمهاست که آدم تربیت میشود. یک میلگرد به عنوان یک سلاح برای یک رزمنده چقدر ارزش دارد؟ حال یک شمشیر چقدر ارزش دارد؟ شمشیر همان میلگرد است که به شمشیر تبدیل میشود و تا ناخالصیهای آن از بین نرود به شکل ششمیر درنمیآید. انسان سختی نکشیده همانند میلگرد است. انسانی که سختی میکشد به شمشیر تبدیل میشود.
قاسم سلیمانی، امروز شمشیر است و هزاران افسر آمریکایی در کنار او میلگرد هستند. چطور این شمشیر به دست آمد، او در هشت سال جنگ تحمیلی و در سختیها به شمشیر تبدیل شد. الان میلگرد شما به شمشیر تبدیل میشود و نق میزنید.
یک مصیبت یک نفر را پودر میکند و یک نفر دیگر را صیقل میدهد
*ولی مقایسه یک شی بیروح با یک انسان با روح بسیار تفاوت دارد.
-وقتی میخواهید شمشیر بسازید بر میلگرد پتک میزنید و ناخالصیها را از آن دفع میکنید، ناخالصیها به شکل پودر از بین میروند. خالصیها سفت میمانند و ناخالصیها پودر میشوند و از بین میروند. «لله درُّ النائباتِ»؛ «خدا به مصیبتها برکت دهد»، «فإنها صدأ اللئام وصیقلُ الأحرار»؛ «مصیبتها از هم پاشاننده بیارادهها و ضعیفها و لئام و صیقلدهنده احرار و آزادگان است». یک مصیبت یک نفر را پودر میکند و یک نفر دیگر را صیقل میدهد.
هر کس روی الگو تربیت نکند ابلیس میشود
*مگر نگاه اسلام به انسانها نگاه ابزاری است که بگوییم که برای اینکه از نقطه الف به ب برسیم نیاز به اینقدر پیچ و مهره داریم. حال در این راه صدها نفر له میشوند تا ناخالصیها از بین بروند.
-انسان قابل تربیت است. ابلیس شش هزار سال سجده و عبادت کرد و خدا قصد داشت او را تربیت کند و برای تربیتش لازم بود تواضع کند؛ بنابراین از او خواست در مقابل آدم سجده کند؛ ولی او چنین نکرد. ابلیس با سجده نکردن بر آدم ابلیس شد وگرنه آن زمان از متدینین بود. امروز هم الگویی در جامعه اسلامی مطرح میشود مثل حضرت آدم(ع) که او را از خاک آفریدند و به مسلمانان میگویند که روی این الگو فرزندان خود را تربیت کنید. هر کس روی الگو تربیت کند، همانند ملائکه میشود که به حضرت آدم(ع) سجده کردند و هر کس روی الگو تربیت نکند ابلیس میشود.
*حتماً این یا آن نیست. ممکن است فردی مقداری رذائل و مقداری هم فضائل داشته باشد. نگاه صفر و صدی که در مورد انسان ها پاسخ نمیدهد.
-گروهکها در ابتدای پیروزی انقلاب مجاهدین خلق بودند و بعدها به منافقین تبدیل شدند؛ چون به حق خود قانع نبودند و امتیاز خواستند و تهدید کردند.
*در تاریخ اسلام به ویژه در واقعه عاشورا، امام حسین(ع) برای امر به معروف حکومت قیام کرد. اما گاهی انگار در جامعه امر به معروف به سلاحی برای فشار بر مردم تبدیل شده است؛ آیا امر به معروف فقط مختص مردم عادی است؟
-نه. مگر مبارزه ما با آمریکا غیر از امر به معروف است. ما داریم با دزد بزرگ مقابله میکنیم.
رئیس دزدها آمریکا است
*فرمایش شما درست است؛ اما در داخل کشور چه؟
-وقتی دست آن دزد را قطع کردیم، میتوانیم دست این دزدها را هم قطع کنیم. بعضی میگویند که چرا امروز دست دزد را قطع نمیکنید؟ ما میگوییم رئیس دزدها آمریکاست، هر وقت دست او را قطع کردیم حق داریم دست این بدبختها را هم قطع کنیم.
وعده سر خرمن نمیدهیم
*امام(ره) میفرمود مبارزه با بهاییها را زیاد جدی نگیرید، با شاه مبارزه کنید، او کسی است که به بهاییها میدان داده است. حالا که شاه را بیرون کردیم وعده سر خرمن به مردم بدهیم که صد سال دیگر یا دویست سال دیگر صبر کنید تا آمریکا را هم از بین ببریم بعد داخل کشور را اصلاح کنیم؟
-مگر آن زمان که میگفتیم بهاییت را تحمل کنید و مسأله درست نکنید وعده سر خرمن دادیم یا به نتیجه رسیدیم؟ به نتیجه رسیدیم. حال چطور آن زمان به نتیجه رسیدیم؛ ولی الان وعده سرخرمن میدهیم؟ شما اگر همان زمان هم بودید فکر میکردید که وعده سر خرمن میدهیم.
شاه بزرگ خود ما هستیم و آمریکای بزرگ خود ما هستیم
*فارغ از اینها مردم باید با چه مکانیزمی مسئولان را امر به معروف و نهی از منکر کنند؟
-کسی که میخواهد امر به معروف کند اول باید خود را امر به معروف کند. شاه بزرگ خود ما هستیم و آمریکای بزرگ خود ما هستیم. امام(ره) چون روی خود کار کرده بود اثر گذاشت. هر کسی روی خود کار کند میتواند امر به معروف کند.
منبع: ماهنامه خیمه