عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۸۴۷۲
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۳
نوشتاری از علامه طهرانی؛
ای نور دیده پسرم! پیوسته کتاب الله را تلاوت کن، و اسلامت را ظاهر نما (و سلامت را که به مردم می‏کنی آشکارا کن!) و به چیزهای ستوده و شناخته شده امر کن، و از چیزهای ناشناخته و ناستوده نهی کن.
عقیق:مرحوم آیت الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی (ره) می نویسد: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از آن یگانه نباتی است که در زمین طیّب توحید روئیده است و آثار علمی و هدایتی وی نه تنها برای شیعه بلکه برای نسل آدمیّت، و نه تنها برای مدینه منوّره بلکه برای سراسر گیتی، و نه تنها برای زمانی و قرنی و قرونی بلکه بطور جاودان إلی الأبد ضمانت دارد. چرا؟

برای آنکه وی دارای عصمت است، و هر معصومی همچون قرآن که دارای عصمت است أبدیّت خواهد داشت. کلمه و فتوا و حکم و رأی هر فقیهی از شیخ طوسی و علَّامه حلّی تا آیة الله بروجردی و حکیم و من شابَهَهم در زمان حیاتشان حجیّت دارد و به مجرّد مرگ ساقط می‏گردد؛ زیرا دارای عصمت نیستند و برای مردم لازم است از مجتهد حَیّ أعْلَم جامع الشَّرائط زمان تقلید کنند؛ اما آیات کریمه قرآنیّه و سُنَّت ثابته نبویّه و سیره مُسَلَّمه امامیّه تا روز قیامت حُجَّت است.

ایشان در جلد ۱۸ کتاب شریف امام شناسی، وصیت امام صادق به امام کاظم علیهما السلام‏ را چنین روایت می کند که در روز شهادت صادق آل محمد صلوات الله علیهم تقدیم می گردد.(لازم به ذکر است در کتاب ترجمه در انتهای حدیث ذکر شده که به جهت بهره مندی بیشتر خوانندگان گرامی ترجمه در زیر متن روایت آمده است)

حافظ أبو نعیم اصفهانی گوید: حدیث کرد برای ما احمد بن محمد بن مقسم، که حدیث کرد برای من ابو الحسین علی بن حسن کاتب، که حدیث کرد برای من پدرم، که حدیث کرد برای من هیثَم، که حدیث کرد برای من بعضی از اصحاب جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السلام که گفت: من بر جعفر وارد شدم در حالی که موسی علیه السلام نزد او بود، و او را بدین وصیّت، وصیّت می‏نمود. و آنچه که در ذهن من از آن وصیّت باقی مانده است این است:

«یا بُنَیَّ! اقبَل وَصِیَّتِی، و احفَظ مَقالَتِی، فانَّکَ إن حَفِظتَها تَعِیشُ سَعِیداً و تَمُوتُ حَمِیداً!

یا بُنَیَّ! مَن رَضِیَ بِما قُسِّمَ لَهُ استَغنَی، و مَن مَدَّ عَینَهُ إلَی ما فِی یَدِ غَیرِهِ ماتَ فَقِیراً و مَن لَم یَرضَ بِما قَسَمَهُ اللهُ لَهُ اتَّهَمَ اللهَ فِی قَضائِهِ، و مَنِ استَصغَرَ زَلَّةَ نَفسِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ غَیرِهِ، و مَنِ استَصغَرَ زَلَّةَ غَیرِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ نَفسِهِ!»

«ای نور دیده پسرم! پند و اندرز مرا بپذیر، و گفتار مرا به خاطرت بسپار، زیرا اگر آن را حفظ کردی در دنیا به سعادت زیست می‏نمائی و با نام جمیل از دنیا رخت بر می‏بندی.

ای نور دیده پسرم! کسی که راضی شود به آنچه که برای او مقدَّر گردیده است بی نیاز می‏شود، و کسی که دیدگانش را به آنچه در دست دیگری است خیره نماید با فقر و تنگدستی خواهد مرد، و کسی که راضی نشود به آن مقداری که خداوند برای او تقدیر نموده است خدا را در قضا و حکمش مُتَّهَم ساخته است، و کسی که لغزش خود را کوچک بشمارد لغزش غیرش را بزرگ می‏شمارد، و کسی که لغزش غیرش را کوچک بشمارد لغزش خود را بزرگ می‏شمارد!»

«یا بُنَیَّ! مَن کَشَفَ حِجابَ غَیرِهِ انکَشَفَت عَوراتُ بَیتِهِ، و مَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِلَ بِهِ، و مَنِ احتَفَرَ لِاخِیهِ بِئراً سَقَطَ فِیها، و مَن داخَلَ السُّفَهاءَ حُقِّرَ، و مَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ، و مَن دَخَلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ؛

ای نور دیده پسرم! کسی که پرده دیگری را بدرد، پرده زشتی های او و قبائح خانه و خانوادگی او دریده خواهد شد، و کسی که شمشیر ستم را از غلاف بیرون بکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد، و کسی که برای برادرش چاهی را بکند در همان چاه خواهد افتاد، و کسی که با سفیهان بنشیند حقیر می‏گردد، و کسی که با عالمان نشست و برخاست نماید وزین و وقور می‏شود، و کسی که در جاهای بد و زشت رفت و آمد نماید مُتَّهَم می‏گردد.»

«یا بُنَیَّ! إیّاکَ أن تُزرِیَ بِالرِّجالِ فَیُزرَی بِکَ، و إیّاکَ و الدُّخُولَ فِیما لا یَعنِیکَ فَتَذِلَّ لِذَلِکَ!

ای نور دیده پسرم! مبادا عیب مردمان را بجوئی و بازگو کنی که عیب تو جستجو شده و باز گفته می‏شود، و مبادا در کارهای بیهوده که برای تو منفعتی ندارد سرکشی نمائی که گرد ذلَّت بر چهره ات می‏نشیند.»

« یا بُنَیَّ! قُلِ الحَقَّ لَکَ أو عَلَیکَ تُستَشانُ مِن بَینِ أقرانِکَ!

ای نور دیده پسرم! زبان سخن به حقّ بگشا به نفعت باشد یا ضررت، که در این صورت در میان أقرانت دارای منزلت و مکانت خواهی گشت!»

« یا بُنَیَّ! کُن لِکِتابِ اللهِ تالِیاً، و لِلاسلام فاشِیاً [أو للسّلام فاشیا]، و بِالمَعرُوفِ آمِراً، و عَنِ المُنکَرِ ناهِیاً، و لِمَن قَطَعَکَ واصِلًا، و لِمَن سَکَتَ عَنکَ مُبتَدِءاً، و لِمَن سالَکَ مُعطِیاً، و إیّاکَ و النَّمِیمَةَ، فانَّها تَزرَعُ الشَّحناءَ فِی قُلُوبِ الرِّجالِ، و إیّاکَ و التَّعَرُّضَ لِعُیُوبِ النّاسِ فَمَنزِلَةُ التَّعَرُّضِ لِعُیُوبِ النّاسِ بِمَنزِلَةِ الهَدَفِ!

ای نور دیده پسرم! پیوسته کتاب الله را تلاوت کن، و اسلامت را ظاهر نما (و سلامت را که به مردم می‏کنی آشکارا کن!) و به چیزهای ستوده و شناخته شده امر کن، و از چیزهای ناشناخته و ناستوده نهی کن، و با کسی که با تو می‏برد بپیوند، و با کسی که تو را فراموش می‏کند ابتدای مراوده را شروع نما، و به کسی که از تو چیزی طلب می‏کند به او بده، و مبادا بر تو که سخن چینی و نمّامی کنی که در دلهای مردمان تخم کینه می‏کارد، و مبادا که متعرّض عیوب مردم شوی، زیرا این تعرّض عیناً خود را هدف عیوب مردم قرار دادن است!»

« یا بُنَیَّ! إذا طَلَبتَ الجُودَ فَعَلَیکَ بِمَعادِنِهِ، فانَّ لِلجُودِ مَعادِنَ، و لِلمَعادِنِ اصُولًا، و لِلاصُولِ فُرُوعاً، و لِلفُرُوعِ ثَمَراً، و لا یَطِیبُ الثَّمَرُ إلّا بِاصُولٍ، و لا أصلٌ ثابِتٌ إلّا بِمَعدِنٍ طَیِّبٍ!

ای نور دیده پسرم! اگر بخشش طلب می‏نمائی بر تو باد که در سر معدنهای بخشش بروی، زیرا که جود و کرم دارای معادنی می‏باشد، و آن معادن دارای اصولی هستند، و آن اصول دارای شاخه‏ هائی می‏باشند، و آن شاخه ‏ها دارای ثمراتی هستند، و هیچگاه ثمره و میوه گوارا نخواهد شد مگر آنکه به اصل متّصل باشد، و اصل ثابت نخواهد بود مگر به معدن پاک و پاکیزه!»

یا بُنَیَّ! إن زُرتَ فَزُرِ الاخیارَ، و لا تَزُرِ الفُجّارَ، فانَّهُم صَخرَةٌ لا یَتَفَجَّرُ ماوها، و شَجَرَةٌ لا یَخضَرُّ وَرَقُها، و أرضٌ لا یَظهَرُ عُشبُها!

ای نور دیده پسرم! اگر خواستی به ملاقات کسی بروی به دیدار أخیار برو، و به دیدار فُجّار مرو، به جهت آنکه آنان مثل سنگ سختی می‏باشند که آب درونش بیرون نمی‏جهد، و مثل درختی می‏باشند که برگ سبز ندارد، و مثل زمینی می‏باشند که گیاه از آن نمی‏روید!»

قالَ عَلِیُّ بنُ مُوسَی علیهما السلام: فَما تَرَکَ هَذِهِ الوَصِیَّةَ إلَی أن تُوُفِّی ؛ امام علی بن موسی الرّضا علیهما السلام گفتند: پدرم تا حیات داشت به این وصیّت عمل می‏نمود.» (۱)

**********

  1. حِلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۳ ص ۱۹۵. و نیز این وصیّت را شیخ مؤمن شبلنجی در «نور الأبصار» ص ۱۶۳، و شیخ محمد حسین مظفّر در کتاب «الإمام الصّادق» ج ۲ ص ۳۶ و ص ۳۷ ذکر نموده است، و در ذیل آن گفته است: برخی از این فقرات در «نهج البلاغة» آمده است و این امر بدیعی نیست. زیرا علوم آل محمد بعضی از بعض دگر است و شاید امام صادق آن را از روی استشهاد و یا از روی اقتباس ذکر کرده باشند. و همچنین محمّد بن طلحة شافعی در «مطالب السَّؤول» ص ۸۲ روایت نموده است.

منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین