کد خبر : ۸۸۱۵۶
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۵

معبودانى که وارد دوزخ مى‌شوند

آیات قرآن درباره مقام عبودیت حضرت مسیح(ع)، نفى گفتار مشرکان درباره الوهیت او و بت‌ها و همچنین دعوت موسى(ع) و مبارزه او با بت‌پرستان فرعونى هشدارى است به مشرکان عصر پیامبر(ص) و همه مشرکان جهان.
عقیق:آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 57 تا 59 سوره مبارکه «زخرف»  اشاره کرده است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ؛ و هنگامى که درباره فرزند مریم مَثَلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن دادوفریاد راه انداختند؛ و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او [= مسیح]؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که معبود واقع شده)! ولى آنها این مَثَل را جز از طریق جدال (و لجاج) براى تو نزدند، آنان گروهى کینه توز و پرخاشگرند. او [= مسیح] فقط بنده‌اى بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و اسوه‌اى براى بنى‌اسرائیل قرار دادیم». (زخرف/ 57 تا 59

این آیات که پیرامون مقام عبودیت حضرت مسیح(علیه السلام)، و نفى گفتار مشرکان درباره الوهیت او و بت‌ها سخن مى‌گوید، تکمیلى است براى بحث‌هایى که در آیات گذشته، پیرامون دعوت موسى(علیه السلام) و مبارزه او با بت پرستان فرعونى آمد، و هشدارى است به مشرکان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همه مشرکان جهان.

گر چه این آیات سربسته سخن مى‌گوید، ولى با قرائنى که در خود آیات و آیات دیگر قرآن وجود دارد، محتواى آن على رغم تفسیرهاى گوناگونى که مفسران ذکر کرده‌اند، پیچیده نیست.

نخست مى‌فرماید: «هنگامى که درباره فرزند مریم مثلى زده شد، ناگهان قوم تو از آن مى‌خندیدند و رویگردان مى‌شدند» (وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ).

این مثل چه بوده؟ و چه کسى آن را در مورد عیسى بن مریم(ع) بیان کرده است؟

این همان سؤالى است که در پاسخ آن، میان مفسران گفت‌وگو است، و کلید فهم تفسیر آیه نیز در آن نهفته است، دقت در آیات بعد روشن مى‌سازد که «مثل» از ناحیه مشرکان بوده، و در ارتباط با بت‌ها بیان شده است؛ زیرا در آیات بعد مى‌خوانیم: ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاّ جَدَلاً: «ولى آنها این مَثَل را جز از طریق جدال (و لجاج) براى تو نزدند».

با توجه به این حقیقت، و آنچه در شأن نزول آمده، روشن مى‌شود که منظور از مثال همان است که مشرکان به عنوان استهزاء، به هنگام شنیدن آیه شریفه: إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ:«شما و آنچه غیر خدا مى‌پرستید، هیزم جهنم خواهید بود» گفتند و آن این بود که «عیسى بن مریم(ع)» نیز معبود واقع شده و به حکم این آیه باید در دوزخ باشد، چه بهتر که ما و بت‌هایمان نیز همسایه عیسى(ع) باشیم! گفتند و خندیدند و مسخره کردند!

سپس: «گفتند: آیا خدایان ما بهتر است یا مسیح»؟! (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ).

هنگامى که او دوزخى باشد، خدایان ما که از او بالاتر نیستند! ولى، بدان آنها حقیقت را مى‌دانند «و این مثل را جز از روى جدال براى تو نزده‌اند» (ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاّ جَدَلاً).

«بلکه آنها گروهى کینه توز و پرخاشگرند»، و براى جلوگیرى از حق، به باطل متوسل مى‌شوند (بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ).

آنها به خوبى مى‌دانند تنها معبودانى وارد دوزخ مى‌شوند که راضى به عبادت عابدان خود بودند، همچون فرعون که آنها را به عبادت خود دعوت مى‌نمود، نه مانند مسیح(ع) که از عمل آنها بیزار بوده و هست. بلکه «او فقط بنده‌اى بود که ما نعمت خود را بر او ارزانى داشتیم» و او را به نبوت و رهبرى خلق مبعوث کردیم (إِنْ هُوَ إِلاّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ). «و او را نمونه و الگویى براى بنى اسرائیل قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبنى اسرائیل).

تولدش از مادر، بدون پدر، آیتى از آیات خدا بود، سخن گفتنش در گاهواره آیت دیگر، و معجزاتش هر یک نشانه بارزى از عظمت خداوند و مقام نبوت او بود.

او در تمام عمرش به مقام عبودیت پروردگار اعتراف داشت، و همه را به عبودیت او دعوت کرد، و همان گونه که خودش مى‌گوید: «مادام که در میان امت بود، اجازه انحراف از مسیر توحید به کسى نداد»، بلکه خرافه الوهیت مسیح(ع)یا تثلیث را بعد از او به وجود آوردند.

جالب این که در روایات متعددى که از طربق شیعه و اهل سنت نقل شده مى‌خوانیم: پیغمبر(ص) به على(ع) فرمود: اِنَّ فِیْکَ مَثَلاً مِنْ عِیسى، اَحَبَّهُ قَوْمٌ فَهَلَکُوا فِیْهِ، وَ اَبْغَضَهُ قَوْمٌ فَهَلَکُوا فِیْهِ، فَقالَ الْمُنافِقُونَ اَ ما رَضِىَ لَهُ مَثَلاً اِلاّ عِیسى، فَنَزَلَتْ قَوْلُهُ تَعال وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً اِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ: «در تو نشانه‌اى از عیسى است، گروهى او را دوست داشتند (و آن چنان غلو کردند که خدایش خواندند) و به همین جهت هلاک شدند، و گروهى او را مبغوض داشتند (همچون یهود که کمر به قتلش بستند) آنها نیز هلاک شدند، (گروهى نیز تو را به مقام الوهیت مى‌رسانند، و گروهى کمر بر عداوتت مى‌بندند و هر دو دوزخى خواهند بود) هنگامى که منافقان این سخن را شنیدند از روى استهزاء گفتند: آیا مثال دیگرى براى او جز عیسى(ع) پیدا نکرد، در این هنگام بود که آیه فوق نازل شد: وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً...».

آنچه در بالا گفتیم، متن روایتى است که حافظ «ابوبکر بن مردویه» از علماى معروف اهل سنت در کتاب «مناقب» (طبق نقل کشف الغمه صفحه 95) آورده است.

همین مضمون را با تفاوت مختصرى، «میرمحمّد صالح کشفى ترمذى» در «مناقب مرتضوى» آورده. جمعى دیگر از دانشمندان اهل سنت و علماى بزرگ شیعه، در کتاب‌هاى متعددى این ماجرا را گاه بدون ذکر آیه فوق، و گاه با ذکر آیه، نقل کرده‌اند.

قرائن موجود در آیات، نشان مى‌دهد: این حدیث معروف، از قبیل تطبیق است نه شأن نزول، و به تعبیر دیگر شأن نزول آیه، همان داستان عیسى(علیه السلام) و گفتگوى مشرکان عرب و بت‌هاى آنها است، اما چون ماجرایى شبیه آن براى على(علیه السلام) بعد از آن گفتار تاریخى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) روى داد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) این آیه را در اینجا تلاوت فرمود که این ماجرا از جهات مختلفى، همانند مصداق آن بود.

منبع:فارس



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین