عقیق: پاسخ حضرت آيت الله العظمي سبحاني: در اذان شيعه، پس از «حيّ عَلى الفلاح»،
دوبار «حَيّ عَلى خير العمل» گفته ميشود. در روايات ائمه اهل بيت(ع) اين جمله جزو اذان معرفي شده است، در حالي كه در اذان كنوني اهل
سنت چنين جملهاي نيست. اكنون بايد ديد ريشة اين اختلاف كجا است و چگونه
اين جمله از اذان حذف شده است.
يادآور ميشويم كه در عصر خليفة
دوم، «مصلحت انديشي» رواج بيشتري داشت، چه بسا مصلحتانديشي، بر حكم خدا در
قرآن و سنت مقدم شمرده ميشد.
از باب نمونه، در عصر پيامبر (ص) و
عصر خليفه نخست و حتي بخشي از خلافت خليفه دوم، سه طلاق در يك مجلس، تنها
يك طلاق محسوب ميشد، امّا در نيمه دوم خلافت خليفه دوم اين حكم دگرگون گشت
و سه طلاقه كردن زن در يك مجلس، سه طلاق واقعي تلقي گرديد و هر نوع حق
رجوع از شوهر سلب شد.(1)
در ادامه ثابت خواهيم كرد كه حذف «حَيَّ عَلى خير العمل» از فصول اذان، در عصر خليفة دوم رخ داده است.
بررسي
تاريخ اذان و اقامه به روشني ثابت ميكند كه جمله «حَيَّ عَلى خير العمل»
از فصول قطعي اذان بوده است و مؤذنان در عصر پيامبر (ص) و مدتي پس از آن
حضرت، اين جمله را ضمن فصول ديگر ميگفتند. سپس به علت و يا عللي از اذان
حذف گرديد.
الف_ سيد مرتضي ميگويد: علماي اهل سنت نقل كردهاند كه
در برخي سالهاي رسالت، جمله «حَيّ عَلى خير العمل»، گفته ميشد ولي بعداً
نسخ شده است.(2)
ب_ ابن عربي در فتوحات ميگويد: در جنگ خندق،
آنگاه كه صحابه پيامبر خندق ميكندند، چون وقت نماز فرا رسيد، يك نفر از
آنان ندا سر داد: «حَيَّ على خير العمل» و از آن زمان سنت حسنه شد. (3)
ج_ شرف الدين معروف به سياغي (متوفاي ۱۲۲۱) در كتاب «الروض النضير» ميگويد:
صحيح آن است كه اذان با «حَيَّ عَلى خير العمل» تشريع شده است، گذشته بر
اين همگان اتفاق نظر دارند بر اين كه در روز خندق، اين جمله جزو اذان بوده
است. (4)
د_ سه طايفه بزرگ اماميه، زيديه و اسماعيليه كه پيرو مكتب اهل بيت هستند، آن را جزو اذان ميدانند. (5)
اكنون به برخي از روايات در اين مورد اشاره ميكنيم:
۱_ متقي هندي در كنزالعمال از معجم طبراني نقل ميكند: كان بلال يؤذن بالصبح
فيقول: «حَيّ عَلى خير العمل»(6): بلال در اذان صبح «حيّ عَلى خير العمل»
ميگفت.
۲_ حافظ علوي زيدي (۳۶۷ ۴۴۵) در رساله خاص خود به نام
«الأذان بحيّ على خير العمل» به طور مسند از «ابي محذوره» صحابي رسول خدا
(ص) نقل ميكند كه پيامبر به وي اذان آموخت و يكي از فصول آن «حَيّ عَلى
خير العمل» بود.(7)
و سيره نويسان اتفاق نظر دارند كه پيامبر (ص)
اذان را پس از بازگشت از جنگ «حنين» به وي آموخت.(8)و غزوه حنين در اواخر
سال هشتم هجري، پس از فتح مكه رخ داد و اين حاكي است كه اين فصل از اذان
تا آن روز، جزو اين فريضه الهي بوده است.
اين دو نمونه از رواياتي است كه بيانگر وجود اين فصل از اذان در عصر رسول خدا (ص) بوده است.
در
دو رساله بسيار محققانه كه به قلم فاضلانة دو عالم زيدي نگارش يافته است
به نامهاي الأذان بحي على خير العمل، نگارش حافظ علوي زيد (۷۲ ۴۴۵).
الاعتصام بحبل اللّه، تأليف امام قاسم بن محمد الزيدي (م۱۰۲۹)؛ از
شخصيتهاي بزرگي از صحابه و تابعان نقل شده كه همگي در اذان و اقامه خود
ملتزم به گفتن اين فصل از اذان بودند. ذكر اسامي و گفتههاي آنان، در اين
مختصر نميگنجد و محققان ميتوانند به اين دو كتاب مراجعه فرمايند.
بنابراين،
نبايد در اصل مشروعيت اين فصل از اذان شك كرد. در واقع كساني كه آن را از
فصول اذان حذف كردهاند، بايد علت آن را بيان كنند. متأسفانه اين كار جز
«مصلحت انديشي شخصي» دليل ديگري نداشته است.
حافظ علوي در كتاب
«الأذان بحيّ عَلى خير العمل» به سندي از «حسن بن يحيي بن الحسين بن زيد بن
علي» نقل ميكند كه آل رسول خدا (ص) بر وجود آن در اذان اتفاق نظر دارند و
مؤذنان در عصر ابوبكر نيز به همين شيوه اذان ميگفتند، امّا وقتي عمر زمام
خلافت را به دست گرفت، گفت: «دعوا حيّ عَلى خير العمل لئلا يشتغل الناس عن
الجهاد فكان أوّل من تركها».(9)«گفتن حيّ علي خير العمل را ترك كنيد تا
مردم به بهانه اين كه نماز بهترين عمل است، جهاد را ترك نكنند». او (عمر)
نخستين فردي بود كه اين فصل از اذان را ترك كرد».
محقق شهير،
سعدالدين تفتازاني (۷۱۲۷۹) در شرح مقاصد؛ و متكلم معروف اشعري به نام علاء
الدين قوشجي (متوفاي ۸۷۹) ميگويند: عمر بن خطاب نسبت به سه چيز هشدار داد
و گفت:
«سه چيز در عهد رسول خدا (ص) رسميت داشت و من از آنها باز ميدارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه مينمايم:
۱_ متعه زنان، ۲_ متعه حج، ۳_ گفتن حَيّ عَلى خَير العمل». (10)
مصحلت
انديشي خليفه، علاوه بر اين كه نوعي اجتهاد در مقابل نص به شمار ميآيد،
تنها ميتواند براي خود او حجت باشد نه براي ديگران و آيندگان. اگر آيندگان
از حقيقت امر آگاه شدند، بايد سنت را بر بدعت مقدم بدارند، به ويژه آن كه
ملاك دگرگون گرديده است و ديگر جهادي بر ضد كفر و شرك نيست.
از
آنجا كه تثبيت چنين بدعتي كار آساني نبود، تني چند از بزرگان بر اين نهي
ارزش قائل نشده و همچنان به هنگام اذان اين جمله را ميگفتند.
برهان
الدين حلبي (۹۷۵ ۱۰۴۴) در سيره خود مينويسد: عبداللّه ابن عمر و علي بن
الحسين در اذان پس از «حَيّ على الفلاح» جمله «حيّ على خير العمل» ميگفتند
(11) و از آنجا كه گفتن اين جمله نوعي شعار مخالفت بود، پيوسته در طول
تاريخ، موافق و مخالف از آن بهره ميگرفتند.
در انتفاضة حسنيها،
آنگاه كه حسين بن علي بن حسن (صاحب فخ) بر مدينه مسلط شد، عبد اللّه بن حسن
أفطس بر بالاي منارهاي كه روي مرقد پيامبر گرامي (ص) است، قرار گرفت و به مؤذن گفت: بگو: «حي علي خير العمل» مؤذن نيز اين جمله را به زبان راند. (12)
و نيز در دولت آل بويه كه تمايلات شيعي داشتند، شعار شيعيان
بغداد در اذانها جمله «حَيّ عَلى خير العمل» بود، آنگاه كه سلجوقيها روي
كار آمدند اين شعار ممنوع گرديد، و شگفت اين است كه فرمان دادند در اذان
صبح، جملة «الصلاة خير من النوم» را بگويند، و اين جريان در سال ۴۴۸ رخ
داد. (13)
پی نوشت ها:
1_( تفسير اين بخش
را در كتاب «الاعتصام بالكتاب والسنه» قرائت بفرماييد، ص ۱۷۵ تا ۲۱۰ و در
اين مطلب ميان مورخان و محدثان اتفاق نظر هست؛ به صحيح مسلم: ۴، باب الطلاق
الثلاث، حديث ۱، ۳؛ سنن بيهقي: ۷/۳۳۹؛ الدر المنثور: ۱/۲۷۹ مراجعه شود.)
2_(الانتصار: ۱۳۷، باب وجوب قول «حَيّ عَلى خير العمل».)
3_(الفتوحات المكيه: ۱/۴۰۰.)
4_(الروض النضر: ۱/۵۴۲.)
5_(حافظ علوي در كتاب الاذان به «حيّ عَلى خير العمل»: ۹۱.)
6_(كنزالعمال: ۳۴۲، ح۲۳۱۷۴.)
7_(الأذان بحيّ على خير العمل: ۲۶، ۲۷، ۲۹ و الاعتصام بحبل اللّه تأليف
الإمام قاسم بن محمد الزيدي المتوفي عام ۱۰۲۹، نشر مطابع الجمعيه عمان.)
8_(مسند احمد: ۳/۴۰۸.)
9_(الأذان بحي على خير العمل: ۲۹.)
10_(شرح مقاصد: ۲۸۳۵، شرح تجريد قوشجي: بحث امامت.)
11_(سيره حلبي: ۲/۳۰۵.)
12_( مقاتل الطالبيين: نگارش ابوالفرج اصفهاني (۲۸۴ ۳۵۶)، ۴۴۶، چاپ دار المعرفه. )
13_(سيره حلبي: ۲/۳۰۵.)
منبع:حج
211008