کد خبر : ۸۷۸۴۹
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۱
آیت الله قرهی:

اگر گناهمان به ما برمی‌گشت، هلاک شده بودیم

آیت الله قرهی گفت: اگر بناست با هر گناهی، عکس العمل همان گناه به ما برگردد، هلاک هستیم. ارحم‌الراحمین، عکس‌العمل عمل ما را نشان نمی‌دهد، بلکه اثر آن را نشان می دهد.
عقیق:متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله قرهی در تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که در 96/04/03 ایراد شده است.

فَإِنْ عَفَوْتَ ‏فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ

عمل انسان به او باز نمی‌گردد!!!

بیان کردیم: عفو خدا به واسطه‌ی رحمت اوست و دلیل عفو کثیر او هم، «خیر راحم» بودنش هست. نکاتی را حسب روایات شریفه و آنچه اولیاء خدا فرمودند، در این باره بیان کردیم که چون خدا ارحم الرّاحمین است، عفو می‌کند. اگر عفو نمی‌کرد، طبعاً هیچ احدی هم نمی‌توانست به حضرتش إن‌قلت بیاورد. امّا اگر عذاب هم کند، باز چون خود خدا، ارحم الرّاحمین است، ظلم نکرده است، «فغیر ظالم».

بیان کردیم: عذاب، به دلیل عمل است. هر عملی، عکس‌العملی دارد. معلوم است که اثر اعمال زشت ما، سیّئات، ذنوب و ... این است که انسان، معذّب به آن عمل می‌شود. آن عمل، خودش عذاب است، لذا عندالعرفا، تبیین به معذّب به عذاب، است.

بعضی از بزرگان و اعاظم، نکته‌ای را بیان فرمودند که بسیار مهم و عالی است، فرمودند: اگر عکس‌العمل عمل ما این است که به خود برمی‌گردد، باز این حقیقت آن عمل هم نیست. چرا؟ چون اگر حقیقت هر عملی بر انسان ورود پیدا کند، همان بار اوّل ذنب، انسان باید هلاک شود. یعنی چه؟

یعنی اگر از من گناهی سر زد و عکس‌العمل این گناه این است که باید به من برگردد و همان حال بر من برگردد، طبیعی است من باید به واسطه‌ی آن گناه، هلاک شوم. این اثری می‌گذارد، امّا حقیقتش، این نیست. همان‌طور که در این دعا می‌خوانیم: «أعوذ بجلال وجهک الکریم أن ینقضی عنی شهر رمضان او یطلع الفجر من لیلتی هذه و لک قبلی ذنب او تبعة تعذبنی علیه». «تبعة» یعنی اثر گناه. می‌گویند: مرحله‌ی أولی، عنوان اثر گناه است، نه خود گناه که این هم از لطف و ارحم‌الراحمینی خداست.

به زبان ساده‌تر، اگر گناه کردم، یک بار، دو بار، ده بار، صد بار، ...، خدا اثر این گناهان را در این دنیا، بر انسان قرار می‌دهد، نه خود گناه را. چون اثر با اصل، دو چیز است. اگر بنا بود اصل بما هو اصل به خود انسان برگردد، انسان هلاک شده بود. امّا خدا این‌قدر لطف دارد که فقط اثر آن را برمی‌گرداند.

چگونه حتّی بعد از گناه هم نعره شیطان را بلند کنیم؟

اثر چیست؟ می‌فرمایند: لایه‌ای روی قلب می‌گیرد. انسان استغفار کند، صدقه بدهد و نماز بخواند تا این لایه برطرف شود. انسان هر گناهی که کرد، بلافاصله این سه عمل را انجام بدهد. البته نعوذبالله نمی‌خواهیم تشویق به گناه کنیم. ولی فرمودند: اگر انسان صد بار هم گناه کرد، ولی هر بار بلافاصله استغفار کند، صدقه بدهد و دو رکعت نماز بخواند، آمرزیده می‌شود.

معلوم می‌شود در نماز، مطلب عجیبی نهفته شده است. کما این که در روایات شریفه داریم که حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه)می‌فرمایند: وقتی  مذنبی گناه می‌کند و بعد از آن، به درب خانه‌ی خدا می‌آید و نماز می‌خواند؛ یکی از مواقعی است که شیطان، نعره می‌زند و می‌گوید: نشد!

اوّلاً شیطان از گناه من و شما، سودی نمی‌برد. تنها نفعی که برای او دارد، این است: ما را از بندگی پروردگار عالم دور کند، ما دیگر عبدالله و بنده‌ی خدا نباشیم. لذا وسوسه می‌کند، می‌گوید: تو الآن در مجلس گناه بودی، حالا می‌خواهی نماز هم بخوانی؟! تو الآن در کسبت دروغ می‌گفتی، حالا می‌خواهی نماز هم بخوانی؟! نماز برای آدم‌های خوب است.

لذا این که قبل از شروع کردن نماز، شش مرتبه الله اکبر گفته می‌شود، برای این است که وسوسه‌هایی را که در گوش انسان می‌آید، رد کند و بعد که انسان با بیان هفتمین الله اکبر وارد نماز می‌شود؛ شیطان، نعره می‌زند که نشد.

هدف شیطان این بود که انسان درب خانه‌ی پروردگار عالم، رکوع و سجده نکند و انسان، همین صلاه بما هی صلاه، به همین حالش را انجام ندهد. وقتی به او دستور سجده بر آدم داده شد، سجده نکرد و گفت: «خلقتنی من ناز و خلقته من طین» و خود را این‌طور بالا برد. «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین»، تکبّر ورزید و خود را برتر دید. او می‌گفت: آتش، گرما و نور دارد. خاک، سرد است و هیچ نوری هم ندارد.

«من خودم با خدا حال می‌کنم و نیازی نمی‌بینم نماز بخوانم»، قاعده‌ی ابلیس است!

گاهی بعضی‌ها می‌گویند: ما نماز نمی‌خوانیم، امّا قلبمان طور دیگری با خداست. من راحت می‌توانم همین‌طور که خوابیدیم و یا دارم راه می‌روم، با خدا در ارتباط باشم، من خودم اصلاً با خدا حال می‌کنم، حالا نماز نمی‌خوانم و ... . امّا می‌فرمایند: باید نماز باشد.

می‌دانید شیطان چه گفت؟ گفت: خدایا، تو سجده‌ی بر آدم را از من بردار، ببین من چگونه تو را عبادت می‌کنم، همان‌گونه که تا به حال، تو را عبادت می‌کردم. پروردگار عالم بیان فرمود: آن چیزی که من می‌خواهم باید انجام شود، نه آنچه تو می‌خواهی.

حالا بعضی‌ها هم این‌گونه هستند، خدا را خیلی دوست دارند، با خدا عشق می‌کنند و ...، امّا به نماز که می‌رسند، سنگین هستند و حال ندارند. در حالی که نماز ظهر و عصر را در دو تا پنج دقیقه می‌توان خواند. ساعت‌ها پای تلویزیون می‌نشینند، ساعت‌ها در فضای مجازی هستند، امّا به نماز که می‌رسند، حال ندارند و می‌گویند: من اصلاً نمی‌توانم این‌طور ارتباط بگیرم، امّا طور دیگری خودم با خدا ارتباط می‌گیرم. این، همین چیزی است که شیطان می‌خواهد.

چون شیطان هم همین را گفت، گفت: اگر من را از سجده بر آدم عفو کنی، من چنان تو را عبادت می‌کنم که هیچ‌کسی تو را عبادت نکرده باشد. البته خود همین حرف، دلالت بر غرّه رفتن و خودبرتربینی دارد.

مثل این که بعضی‌ها مدام می‌گویند: من درسی می‌خوانم چنین، دعایی می‌خوانم چنان و ... . هر کس به ذهنش خطور پیدا کند که من هستم که فلان، سقوط کرده است.

مردی الهی و عظیم‌الشّأن فرمودند: حتّی وقتی می‌گویی: الحمدلله فلانی آمده که بهتر از من هست، یعنی خود را به دانسته‌ای که او را بهتر می‌دانی؛ لذا همین جا گرفتار می‌شوی.

شاید بگویید: پس چه بگوییم؟ بگوییم: بد هستیم؟

خیر، بگوییم: امیدواریم که پروردگار عالم ما را جزء بندگان خوب خودش قرار بدهد. خدایا، به اولیائت، به این شب‌های آخر ماه مبارک، ما را جزء بندگان صالح خودت قرار بده.

لذا شیطان بیان کرد که من چنان عبادت می‌کنم که هیچ کس تو را عبادت نکرده باشد، خود همین، دلالت بر نشناختن خداست. اوّلاً چه کسی تو را خلق کرد، چه کسی اجازه‌ی عبادت به تو داد، اگر کسالتی بر انسان حاصل شود، تمام است. اگر همین حال انسان، گرفته شود، اصلاً دیگر نمی‌تواند عبادت کند. باید خیلی مواظب باشیم.

اگر گناهمان به ما برمی‌گشت، هلاک شده بودیم!

علی ایّ حال، وقتی انسان، گناهی انجام می‌دهد، باید سه مطلب را انجام دهد: استغفار، صدقه و نماز. این دو رکعت نماز خواندن هم به این جهت است که اعلام کند من بنده‌ی تو هستم. یعنی می‌گوید: درست است من گناه کردم، امّا من بنده‌ی تو هستم. لذا اثر گناه که در قلب آمده، در صورت انجام اعمال فوق، کم‌رنگ می‌شود.  

پس اگر بناست هر عملی، عکس‌العملی داشته باشد و با هر گناهی، عکس العمل همان گناه به ما برگردد، هلاک هستیم. ارحم‌الراحمین، عکس‌العمل عمل ما را نشان نمی‌دهد، بلکه اثر آن را نشان می‌دهد.

پس عذاب، عکس‌العمل گناه ما نیست، خدا این‌قدر راحم‌الراحمین است که تنها اثری از عملمان را به ما نشان می‌دهد و این هم طبیعی است؛ چون به هر حال آن اثر وجود دارد. امّا خود آن عمل نمی‌تواند باشد.

در مثال مناقشه نیست (از این باب که با ملموسات و محسوسات سر و کار داریم، این مثال‌ها را بیان می‌کنیم)، مثلاً بعضی‌ها برای فشار قبری، مثالی می‌زنند. جوان‌ها نبودند، ندیدند و إن‌شاءالله هیچ موقع برای مملکت ما هم به وجود نیاید. امّا آن موقعی که هواپیماها پایین می‌آمدند و دیوار صوتی را می‌شکاندند، این، لرزه می‌انداخت. چنین لرزه‌ای، اثر آمدن هواپیما در یک جو پایین و سرعتی که هوا را رد می‌کند و لرزه، اثر آن هست و إلّا خود هواپیما که به انسان نمی‌خورد.

لذا گناه به ما برنمی‌گردد، اثر گناه به ما برمی‌گردد. اگر بنا بود، خود گناه برگردد که وامصیبتا! همان اوّل هلاک شده بودیم. دیدید کسی تصادف می‌کند و پایش باد می‌کند؟ می‌گوییم: چه شده؟ می‌گوید: خدا رحم کرد ماشین به سرعت از کنارم رد شد، باد ماشین مرا گرفت، اگر خود ماشین روی پای من آمده بود که استخوان‌هایم خرد می‌شد. اثر گناه هم همین حال را دارد. لذا خود همین مطلب از رحمانیّت ذوالجلال و الاکرام است.

سیمای حیوانی انسان‌های گنه‌کار در آخرت و ظالم نبودن خداوند!

حالا اگر این‌قدر این کار تکرار شد که در آن عالم رفت و حالا بناست آن عمل برگردد. این که می‌گویند: تجسّم اعمال، همین است. این که می‌گویند: یکی را نعوذبالله مانند خوک، میمون، گرگ و ... می‌بینند، این‌ها دیگر همان عکس‌العملِ عمل است و إلّا فاسق‌ترین انسان‌ها در دنیا، همین فیزیک را دارند، پاک‌ترین و صالح‌ترین انسان‌ها هم در دنیا، همین فیزیک را دارند. حالا یکی قد بلند دارد، یکی کوتاه و ... . اتّفاقاً گاهی شاید کسی از فاسق‌ترین انسان‌ها باشد، امّا از لحاظ جمال، زیبایی هم داشته باشد. البته اولیاء خدا می‌فهمند که در جمال او، نورانیّت نیست. یکی هم می‌بینید جمال آن‌چنانی ندارد، امّا از صالح‌ترین انسان‌هاست. در جلسات گذشته بیان کردم: شیخ زکزاکی به صورت ظاهر سیاه بود، ولی انسان وقتی ایشان را می‌دید، گویی نور می‌دید. یک طمأنینه و حال عجیبی داشت. چندین مرتبه در مجمع جهانی اهل‌بیت به ایران آمده بود، وقتی انسان ایشان را می‌دید، جذبه‌ی ایشان، انسان را می‌گرفت و نور ایمان در صورتشان نمایان بود.

امّا این که می‌گویند: در آن عالم، انسان‌ها را به وجوهشان می‌شناسند، به خاطر همین تجسّم اعمال و عکس‌العمل اعمال دنیایشان هست. پس حتّی وقتی در آن‌جا هم این‌گونه شود، با زهم خدا ظالم نیست «فغیر ظالم»، خودت ظلم کردی و این اثر اعمال توست.

جلادهنده‌ای قوی‌تر از گناه!

باز هم از لطف و کرم پروردگار عالم، جلادهنده که استغفار و توبه است، خیلی قوی‌تر از گناه است.

به عنوان مثال، دیدید که بعضی از پول‌ها به مرور سیاه می‌شود، جلاسنج‌ها را دیدید که وقتی روی آن‌ها می‌کشند، سبب براقیّت آن‌ها می‌شود؟ وقتی می‌خواهد سیاه شود، طول می‌کشد. یک‌باره سیاه نمی‌شود، وقتی در لجن بماند، به مرور زمان سیاه می‌شود و إلّا اگر همان زمان که در لجن افتاده، بردارید و دستی بر آن بکشید و زیر آب بگیرد، همان سکه‌ی اوّل خواهد شد. حالا که در این لجن مانده، به مرور زمان سیاه شده و یک‌باره سیاه نمی‌شود.

قلب هم این‌طور است و به مرور سیاه می‌شود. امّا پروردگار عالم یک جلاسنج به نام توبه و استغفار درست کرده است که این هم از کرم، لطف و محبّت خودش و عشقی است که به انسان دارد. خودش فرمود: من شما را از پدر و مادرهایتان بیشتر دوست دارم.

لذا از بس به ما علاقه دارد، جلادهنده را خیلی قوی‌تر قرار داده است. با این که آن هم عمل ماست و عکس‌العمل عمل ما سبب عذاب می‌شود، امّا خدای متعال، از باب لطفش، این طرف را خیلی قوی‌تر قرار داده است. اگر انسان یک بار صادقانه بگوید: استغفر الله ربی و اتوب الیه و دستش را بالا بیاورد و بگوید: الهی العفو، دو قطره اشک بریزد و بگوید: خدایا، غلط کردم، من که نیامدم دشمنی کنم، من جاهل و احمق هستم. ظواهر دنیا و شهوات من را فریب داد و گناه کردم، امّا نمی‌خواهم اعلان دشمنی کنم، الهی العفو. این جلادهنده‌ی قوی، چنان انسان را پاک می‌کند که عجیب است و انسان را بالا می‌برد.

استغفار، مانند جلاسنج‌های سکه، قلب و حال را تغییر می‌دهد. ببینید خدا کیست.

عذابی نزدیک‌تر از عذاب قیامت، برای بازگشت بندگان

«فان عفوت فخیر راحم و إن عذبت فغیر ظالم». وقتی بیان می‌شود اگر عذاب کنی، این «اگر» عنوان شرطی محقّق به عذاب نیست. چون «إن» چند معنی دارد. به معنی اگر و شاید هم هست. یعنی اگر من را عذاب هم کنی، ظالم نیستی. یعنی شاید هم عذاب نکنی، این‌قدر تو ارحم‌الراحمین هستی.

پس پروردگار عالم این‌قدر بندگانش را دوست دارد. آن‌وقت از آن‌جا به بعد، اگر عذاب شود؛ چون عذاب حال خود اعمال ماست، چند نوع عذاب صورت می‌گیرد که بیان این‌ها هم از باب تأدیب خود انسان محسوب می‌شود. یکی را در قرآن کریم و مجید الهی به این صورت بیان فرمودند: «وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون‏». این عذاب ادنی، تعبیر به عذاب دنیاست که گاهی خدا همین جا عذاب می‌کند. این عذاب‌نزدیک‌تر (در مقابل اکبر که بزرگ‌تر است) چیست؟

یک مورد از آن را این‌گونه تعبیر کردند که یعنی لذّت عبادت را نمی‌چشد. به هر حال گناه کرده و این، اثر دارد. عذابش چیست؟ حتماً نباید عذاب، یک مصیبت و ... باشد، یک عذاب این است که انسان لذّت عبادت و مناجات را نچشد.

تا می‌گویید: اصلاً بعضی‌ها در این ماه مبارک رمضان، یک بار هم دستشان را بلند نکردند که الهی العفو بگویند، شاید بعضی‌ها شب قدر گفتند، امّا بعضی‌ها حتّی شب قدر هم نگفتند. انسان برای این که یک‌باره به خود غرّه نرود، باید بلافاصله بعد از این افکار، بگوید: خدایا، ممنون، شکر، از من نگیر. خدایا، می‌دانم اگر تو من را نمی‌آوردی، من هم، چنین توفیقی نداشتم. لذا مدام با خودت این‌گونه صحبت کن تا یک موقع غرّه نروی. غرّه رفتن خیلی خطرناک است.

امّا بعضی‌ها اصلاً لذّت مناجات را نمی‌چشند وخدا آن‌ها را راه نمی‌دهد، خود این، یک نوع عذاب است. حالا شما می‌خواهی بگویی: مشغله‌اش زیاد است و ...، نمی‌دانم، به هر حال این لذّت را نمی‌چشد.

مرحوم ابوی چندین بار این مطلب را بیان می‌فرمودند که دعا کنید خدا به شما شغلی بدهد که خیلی شما را به دنیا مشغول نکند، ضمن این که رزقتان را دارید، امّا خیلی به دنیا مشغول نشوید.

این مطلب، خیلی مهم است، چون بعضی‌ها به واسطه شغلشان، دیگر به دنیا مشغول می‌شوند. البته فکر هم نکنید که مثلاً یک کارگر این‌گونه گرفتار می‌شود. من تاجری را دیدم که این‌گونه بوده و هم‌چنین استاد دانشگاهی که این‌گونه بوده است. یعنی هم علم را دیدم و هم تجارت که اصلاً دائم مشغول هستند. می‌گوید: مگر نگفتند حتّی در شب قدر هم به مباحث علمی بپردازید؟ می‌گوییم: بله گفتند، امّا اولیاء و عرفا فرمودند: همین مطالبی که روی منبر می‌گویند و دو روایت خوانده می‌شود، یعنی مباحث علمی. می‌گوییم: یک مقدار کارهایت را کم کن، به مجلس مناجات بیا. می‌گوید: نه، تحقیق فلان دارم و ... . لذا بعضی شغل‌ها این‌گونه انسان را گرفتار می‌کند و فقط مربوط به شغل‌های خاصّی نست که بگوییم: آن مأمور شهرداری شب‌ها جارو می‌زند و ...، بلکه هر شغلی امکان دارد انسان را گرفتار و مشغول به دنیا کند و دعا و مناجات را یادش رود.

البته نمی‌خواهیم بگوییم هر کس مشغله داشت و نمی‌توانست در مجلس مناجات حاضر شود، دارد عذاب می‌شود، دقّت کنید، امّا فرمودند: یکی از عذاب‌ها این است که انسان لذّت مناجات و دعا و عبادت را نمی‌چشد. گاهی حتّی برعکس است، کار هم ندارد، می‌آید، امّا حال ندارد، در مجلس دعا و صحبت نمی‌نشیند، بیرون می‌رود و می‌چرخد. این، همین مطلب است که لذّت دعا و عبادت گرفته شده است. یعنی انسان گناهی می‌کند که این لذّت از او گرفته می‌شود.

لذا یکی از مطالب عذاب أدنی، همین است. عذاب أدنی در مقابل عذاب اکبر یعنی بزرگ‌تر است. شاید بگویید: اصغر در مقابل اکبر است و أدنی باید در مقابل أبعد باشد؛ پس چرا در این آیه‌ی شریفه أدنی را در مقابل اکبر آورده است؟

یک نکته از این مطلب را بیان می‌کنم و مابقی آن إن‌شاءالله در جلسه‌ی آینده بیان می‌شود. یک نکته این است: شاید در مورد آنچه نزدیک‌تر است، عنوان اصغر و اکبر ملاک نباشد. یعنی خدا می‌خواهد بگوید: من در این‌جا فقط می‌خواهم یک نوع اثری بگذارم و این، عذاب نیست، شبه عذاب است، یعنی یک چیز پست و پایین‌تر. چون اگر عذاب، خود عذاب باشد، دو حال دارد: یا اصغر است و یا اکبر و وای که اگر در قیامت، اکبر باشد که آن همان است که فرمود: خالدین فیها ابدا.

لذا پروردگار عالم، ظالم نیست، «فان عفوت فخیر راحم و ان عذبت فغیر ظالم». خلاصه کلام باید گفت: خدا خیلی کریم‌تر از آن است که ما متوجّه می‌شویم. تمام مباحث علمی و روایی می‌خواهد یک چیز بگوید: او خیلی کریم‌تر و رحیم‌تر از آن است که ما تصوّر کنیم و حتّی در عذاب هم عذاب نمی‌کند. چون به تعبیر عامیانه خیلی دلسوز است.

علی ای حال خدا خیلی بندگانش را دوست دارد و نشانه آن همین است که یک ماه (نه یک روز، نه دو روز، نه ده روز) قرار داد و بعد فرمود: همه چیز می‌دهم، فراوان می‌دهم، ابواب جهنّم بسته می‌شود، شیاطین غل و زنجیر می‌شوند و ... . شاید بگویید: پس چرا بعضی‌ها گناه می‌کنند؟ چون خودشان دیگر شیطان شدند، «اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین»، شیطان را به صورت جمع به کار می‌بریم و می‌گوییم: «و اعوذ بالله ان یحضرون» که گاهی هم آن‌ها حاضر می‌شوند. چون قرآن فرمود: «من الجنة و الناس» و بارها هم بیان کردم: جنّ که با من و شما کار ندارد، ناس است که ما را گرفتار می‌کند. همان‌طور که جنس هادیان الهی، جنس انس است، آن‌هایی هم که فریب می‌دهند و شیطان می‌شوند، مع‌الأسف به جنس انس هستند.

لذا این که امام راحل عظیم‌الشّأن فرمودند: آمریکا، شیطان بزرگ است، شاید یک بعدش تحقیر آن‌ها بوده، امّا یک بعدش واقعیّت است. چون آن‌ها شیطان شدند و همان کارهای شیطان را انجام می‌دهند.

خدای متعال ابواب رحمت را باز کرده، شیاطین را بسته و غل و زنجیر کرده، مدام هم برکت نازل فرموده، از جمله این که یک آیه بخوانی، مانند ختم قرآن است و شبی مانند شب قدر در این ماه قرار داده است. فرموده: لیلة القدر خیر من الف شهر. نفرموده مساوی با هزار شب است، بلکه فرموده بهتر است و این «خَیر» هم نسبی است. به خصوص در شب عید فطر هم فراوان می‌بخشد، مانند حراجی‌هایی که در آخر شب کالاهای خود را به قیمت ناچیزی می‌گذارند تا مردم ببرند. پروردگار عالم هم در شب عید فطر می‌فرماید: هر چه هست بیا. لذا می‌فرمایند: خدا در شب عید فطر به اندازه‌ی کلّ ماه مبارک رمضان، می‌بخشد و خیلی بریز و بپاش راه می‌اندازد. می‌خواهد بگوید: هر کسی هم تا الآن نیامده، باز بیاید و ناامید نشود، «و لا تیأسوا من روح الله». خدا این‌قدر لطف دارد. اصلاً همین ماه پربرکتش را هم هر سال تکرار می‌کند. امّا معلوم نیست که من سال دیگر زنده باشم. إن‌شاءالله باشیم و ظهور آقا جان در عمر ناقابلمان باشد، امّا یک عدّه می‌روند. غفلت نکنیم.

پیامبر در آخرین جمعه ماه مبارک به اصحابش فرمود: دیگر دارد تمام می‌شود، فعالیتتان را زیاد کنید. خود پیامبر هم که در این دهه آخر، کلاً بسترشان را جمع کرده بودند. حواسمان باشد که دیگر دارد تمام می‌شود.


منبع:مهر

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین