یادداشت/ حجتالاسلام غلامی
استاد مطهری را باید پهلوان درک به موقع انحرافات دینی توصیف کرد
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی نوشت: استاد مطهری را باید پهلوان درک به موقع انحرافات دینی توصیف کرد که با گذشت چهار دهه از فقدان غم انگیز او، همچنان اندیشههای ایشان مهمترین مانع برای گسترش انحرافات فکری در جامعه اسلامی محسوب میشود.
عقیق:حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی در یادداشتی به بررسی و تحلیل اندیشه و تفکر شهید مطهری پرداخته است که در ادامه میآید:
*اندیشههای شهید مطهری مهمترین مانع برای گسترش انحرافات فکری در جامعه اسلامی است
دوازدهم اردیبهشت هر سال از دو جهت قابل عنایت است؛ از جهتی، سالگرد شهادت متفکر بزرگ استاد مطهری(ره) همچنان و علیرغم گذشت 38 سال همچنان درد آور و حزن آمیز است. در واقع، از دست دادن آیتالله مطهری چنان ثلمه ای بر جامعه اسلامی وارد ساخت که هنوز این ثلمه جبران نشده و کاملاً محسوس است؛ و از جهت دیگر، این مناسبت که به درستی به روز استاد و معلم نام گرفته است، بیانگر ارزش وجود شخصیت بینظیری چون استاد مطهری و یادآور حرکت فکری عظیمی است که از سوی این بزرگوار در ایران و جهان اسلام به راه افتاد و بخش مهمی از آثار آن را زنده، موثر و قابل بهرهبرداری کرد.
مهم این است که بدانیم، جامعه فکری ایران پس از شهادت استاد مطهری از حرکت باز نایستاد و با ملاحظه نیازهای گستردهتر و متنوعتری که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی پیش روی کشور و نظام اسلامی قرار گرفت، رشد کرد لکن نتوانست اتکای خود به افکار ناب و گره گشای شهید مطهری را مخفی نماید. امروز اندیشه شهید مطهری به خاطر مختصات بنیادی آن، یک دستگاه فکری برای محک و ارزیابی خلوص اندیشههایی است که به دین نسبت داده میشود. در واقع، فهم عمیق افکار شهید مطهری این فرصت را به ما میدهد تا از روششناسی لازم برای نسبت سنجی افکار نوظهور با گوهر و مغز اسلام برخوردار گردیم.
شاید جای باز کردن این مبحث در اینجا نباشد لکن نمیتوان نقش فکر آزاد فلسفی و اعتقاد حقیقی به فقه جواهری و اجتهاد را در تبدیل افکار استاد مطهری به یک دستگاه سنجشگر منکر شد. البته روشن است که این سخن به منزله نقد ناپذیر بودن افکار استاد مطهری نیست ولیکن مهمترین ویژگی اندیشههای شهید مطهری، تقرب روشمند او به گوهر اسلام و گواهی صریح و منحصربفرد بزرگانی چون امام راحل(ره) به این حقیقت آزمون شده میباشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به طور طبیعی افکار متنوعی در مسیر استنباط و بازنمایی مفاهیم اسلامی قرار گرفت. برخی از این افکار، مولود جایگاه حقیقی خود یعنی حوزههای علمیه و برخی دیگر از این افکار، مولود تلاش های مشفقانه ای بود که بیرون از حوزه های علمیه اعم از دانشگاه ها و غیره تلقی می شد. آن دسته از افکار برآمده از حوزههای علمیه، هر چند مصونیت بالاتری نسبت به آسیبهای فکری داشت لکن این مصونیت، مانع از ظهور اندیشههای غلط و التقاطی نشد.
از طرف دیگر، بخش مهمی از افکاری که بیرون از بطن حوزههای علمیه متولد شد، نه فقط از مصونیت بالایی نسبت به آسیبها برخوردار نبود، بلکه با طمع ورزی جریان معارض اسلام، به جولانگاهی برای افکار التقاطی و مسموم مبدل گردید. البته در کنار افکاری که تلاش میکرد با انگیزههای دینی یا سیاسی، خود را در نسبت با اسلام هویتیابی کند، افکار دیگری هم به عنوان رقیب فکر اسلامی و از پایگاه سکولاریسم در برابر اندیشه ناب اسلامی صف آرایی نمود و از هیچ کوششی برای تضعیف فکر اسلامی دریغ نکرد؛ طبعاً کانون اصلی این افکار، غرب جدید بود که نه فقط با هیمنه فکری خود به جنگ با اسلام آمده بود، بلکه تلاش میکرد تا با به رخ کشیدن آنچه در عمل در تمدن غرب جدید پدید آمده است، خود را به تنها مسیر سعادتبخش برای انسان معاصر معرفی نماید.
همین امر نیز سبب شد تا بخشی از افکار شبه دینی، حیات و کارآمدی خود را در پیوند با ایسمهای غربی و در رأس آن سوسیالیسم یا لیبرالیسم جستجو کنند. در چنین شرایطی، همواره ترسیم دستگاه سنجش تفکر اسلامی و ارزیابی میزان خلوص یا تقرب آن به گوهر تفکر اسلامی از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است و چیزی که استاد شهید مطهری و آثار فکری او را اهمیت مضاعف میبخشد، تلاش هوشمندانه و عمیق او در جهت التقاط شناسی و سپس افشای آن در جامعه اسلامی است.
در واقع، استاد مطهری را باید پهلوان درک به موقع و ژرف انحرافات دینی اعم از درون زا و بُرون زا توصیف کرد که با گذشت چهار دهه از فقدان غم انگیز او، همچنان اندیشههای ایشان، مهمترین مانع برای گسترش انحرافات فکری در جامعه اسلامی ما محسوب میشود. باید توجه نمود، اگر بخواهیم شئونات فکری متنوع آیت الله مطهری را طبقهبندی نماییم، شأن اصلی او مقابله شجاعانه با التقاط و انحراف است که سرانجام در همین مسیر توسط گروهک ضاله فرقان ناجوانمردانه به شهادت رسید.
گروهک فرقان، از جمله همان گروههایی بود که از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و خارج از بطن واقعی حوزه های علمیه مأموریت خود را در ارائه تصویر جدید و اجتماعی تر از اسلام تعریف کرد لکن به دلیل عدم اتکاء به مبانی اصیل فکر اسلامی، گرایش حریصانه به تفسیر به رأی، و مهمتر از همه، ضدیت توهم آمیز آنها با جریان فقه و اجتهاد- به مثابه تنها مسیر مشروع استنباطات دینی در عصر غیبت- به نقطه شوم و پلیدی رسید که ترور و حذف فیزیکی مردان رشید اسلام چون استاد مطهری، آیتالله مفتح و غیره در کارنامه سیاه آن ثبت گردید.
ممکن است بعضی تصور کنند فاصله گروههای دیگر با گروهک ضاله فرقان زیاد مینماید لکن واقعیت این است که در طول چهل سال اخیر، فاصله برخی از گروهها با گروهک ضاله فرقان، تنها به اندازه یک مو بوده است. البته این قاعده حتی در ارتباط با گروههای دین گرایِ لیبرال زده نیز صادق است و لیبرالیسم و شعار آزادی و ضدیت با خشونت مانع از سلوک تکفیری- داعشی این گروه ها در مواجهه با منتقدین خود نشده است.
هرچند حرف در این زمینه زیاد است لکن آنچه امروز به عنوان تداوم راه استاد مطهری ضروری مینماید، بسط دستگاه فکری شهید مطهری، اهتمام به تقویت بنیه فکری جوانان بر اساس این دستگاه و حساسیت ورزی مضاعف نسبت به حرکتهای التقاطی و توهم آمیزی است که امروز امکان ظهور گروهکهای شبیه گروهک ضاله فرقان را دور از ذهن نکرده است. برادران و خواهران ایمانی! افکار التقاطی که ریشه آن را باید در خودپرستیها جستجو کرد، هرچند ارزشی بیش از علف هرز در گلزار اندیشه دینی ندارد لکن همین علفهای هرز اگر به موقع از ریشه بیرون کشیده نشود و جلوی رویش مجدد آن گرفته نشود، گلزار اندیشه دینی را با پژمردگی و سپس خشکیدگی روبرو خواهد کرد؛ بنابراین، مراقبت هوشمندانه از اندیشه دینی و پاسخگویی عقلانی به نیازهای فکریِ نو ظهور، چیزی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت.
منبع:فارس