پروفسور آنتوان بارا، نویسنده و پژوهشگر مسیحی
علی(ع) ۱۴ قرن قبل فلسفه گفت وگوی مذاهب را تبیین کرد
آنتوان بارا که سوری الاصل و ساکن کویت است تاکنون ۲۵ بار نهج البلاغه را به طور کامل خوانده و می گوید هر باری که نهج البلاغه را میخواند، نمونه های تازه ای از انسانیت حاکم بر این کتاب مشاهده می کند و بیش از پیش به اعجاز آن پی می برد.
عقیق:پروفسور «آنتوان بارا» نویسنده و پژوهشگر برجسته مسیحی، سال های بسیار از
دوران جوانی خود را صرف تحقیق و بررسی پیرامون زندگی ائمه اطهار کرده است
تا حقایق مربوط به شخصیت این بزرگان تاریخ را از زاویه نگاه خود بیان کند،
او سالیان سال است که پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاریخ اسلام دارد و
دست به نگارش کتاب هایی از جمله «حسین در اندیشه مسیحیت» و «زینب فریاد
فرمند» زده است.
آنتوان بارا که سوری الاصل و ساکن کویت است تاکنون ۲۵ بار نهج البلاغه را
به طور کامل خوانده و علاوه بر تالیفات کتاب های فوق، ۱۵جلد کتاب دیگر نیز
به رشته تحریر درآورده که بیشتر آنها در حوزه ادبیات و رمان و داستان
هستند.
این اندیشمند مسیحی می گوید: هر باری که نهج البلاغه را می خواند، نمونه
های تازه ای از انسانیت حاکم بر این کتاب مشاهده می کند و بیش از پیش به
اعجاز آن پی می برد.
او معتقد است که سخن گفتن از مولا علی علیه السلام نهایت ندارد و به آخر
نمی رسد و هیچ وقت انسان، از گفتن آن خسته نمی شود بلکه با شنیدن آن دلها
با طراوت و شاداب شده و باعث فرح و شادی قلب ها می گردد.
او اگرچه در تلاش برای تالیف کامل کتاب خود در مورد امام علی(ع) است، اما
نمی داند چقدر زمان لازم دارد تا این کتاب را به پایان برساند چرا که به
گفته خودش، زندگی امیرمومنان علی(ع) دریایی بیکران است و نمی توان به عمق
آن دست یافت.
در این گفت وگو، نگاه و برداشت این دانشمند برجسته مسیحی در مورد علی(ع) و
عدالت ایشان و ویژگی های مغفول مانده حضرت در میان مسلمانان را مورد بحث و
بررسی قرار داده است:
* حضرت علی(ع) امام شیعیان است، اما بسیاری از
ادیان دیگر به خصوص اندیشمندان و نویسندگان، به زوایای مختلف زندگی شخصی و
سیاسی حضرت علی می پردازند و محو وجود ویژگی های چنین مرد بزرگ و بی نظیر
می شوند؛ شما امام علی را چگونه دیدید؟
أمیرالمومنین علی علیه السلام به حق نه تنها پیشوای مسلمانان است؛ بلکه
پیشوای همه بشریت به شمار می رود و هم چون شمعی است که پیامبر بعد از رحلتش
برای روشنی بخشیدن به امت خود آن را برگزیده است. پیامبر می دانست بعد از
رحلتش چه بر سر امتش خواهد آمد؛ زیرا اسلام در آن زمانه طفل نوپایی بود. پس
از رحلت پیامبر، یک فراموشی سهمگین مسلمانان را فرا گرفت و باعث شد عهدی
را که در زمان پیامبر با او بسته بودند و در آن ولایت امیرالمومنین را
پذیرفته و به امامت او اقرار کرده بودند، نادیده بگیرند. آن امامی که در
دامن پر مهر پیامبر تربیت شده بود و از تعالیم نبوی سیراب گشته بود، دیری
نپایید که خوی عربی و قبیله ای بر اصحاب و یاران پیامبر چیره گشت و آتش
سقیفه شعله ور گردید.
امیرالمومنین علی علیه السلام شمشیر بران الهی بود که پایانی بر دوران
چیرگی و استیلای آنها بر اسلام بود؛ اما با رحلت پیامبر خوی قبیله ای بین
عرب ها که اصحاب و نزدیکان پیامبر را نیز شامل می شد، ادامه پیدا کرد. در
آن زمانه که نه علم و دانشی چندان و در خور بین مسلمانان رایج بود و نه
مفاهیم سیاسی به شکل واضح ور وشن نمود داشت، چیزی که هست رویدادهایی که بعد
از ماجرای سقیفه به وقوع پیوست نشان داد کسانی که دست به اقدامات ناشایست
زدند چیزی جز مصلحت شخصی و منفعت طلبی خود، آنها را وادار به اقدام نکرد. و
مصلحت جمعی را که بر اساس اصول و مبانی رسالت پیامبر بود را نادیده می
گرفت؛ زیرا ساعاتی از رحلت پیامبر نگذشته بود که پچ پچ ها از هر گوشه و
کنار و به دور از چشم امت متحد اسلام شروع شد.
* چرا امام علی(ع) نامی ماندگار در تاریخ جهان دارد؟ انقلاب امام علی(ع)، چه نوع انقلابی است؟
مولا علی علیه السلام در توصیف خلافتش پس از آن که با شعار قلابی شورا آن
را مصادره کردند می فرماید: در زمانی که امت اسلامی نیازی مبرم به من داشت
به عنوان خلیفه و پیشوا و وصی و سید و سروری که فرمان اش برده شود و از
حکمت و نیرو و بلاغت در سخن برخوردار باشد؛ که بتواند امت اسلامی را به راه
روشن و مستقیم هدایت کند و از آن امت، جامعه ای بسازد که بتواند به
افتخارات گذشتگان خود رسیده و در پرتو اسلام عزیز مایه فخر و مباهات خود را
در تاریخ فراهم کند؛ اما با این وجود اطراف مرا خالی کردند و نیز در بیان
حق پایمال شده اش می فرماید: به خدا قسم ابوبکر لباس خلافت مرا به تن کرد و
در حالی که می دانست نسبت من به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است به آسیاب
که دور آن می چرخد. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و
مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من
ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم و در این
اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این
محیط خفقان زا وتاریکی که به وجود آوردند صبر پیشه سازم؟ که پیران را
فرسوده، جوانان
را پیر ومردان با ایمان را تا قیامت وملاقات پروردگار اندوهگین
نگه می دارد. با وجود به این جریان، ایشان ترجیح دادند تا امت اسلامی دو
دسته نشود با وجود اینکه تواناییِ باز پس گیری خلافت را با این که نیرو
وقدرت بدنی ونیز وجود دوست دارانِ زیاد داشتند؛ ایشان اما موافقت ظاهری با
اقدامات آن ها را برگزید. صحابه یک سری اقدامات منظم برای اقناع مردم به
منظور قبولاندن خلافتشان به کار می بردند. تفسیرهایی که از روز غدیر برای
مردم می کردند و می گفتند که نامعقول است که نبوت و امامت در یک خاندان و
آن هم بین هاشمیان قرار بگیرد. بعد از آن واقعه، روز غدیر را انکار کردند؛
واقعه ای که هزاران حاجیِ مشغول بازگشت از حج آن را دیدند. حاجیانی که برای
شنیدن آخرین سفارش های پیامبر دور او جمع شدند و شاهد و ناظر ماجرا بودند.
و مردم او را دیدند که از تپه ای بالا می رود و نورهایی از بالای سرش پرتو افشانی می کند. *
آن هنگام که زبان به خطبه گفتن باز نمود، سکوتی فراگیر همه جا را پر کرد. *
سخن پیامبر تمام اعضای بدن حاجیان را به لرزه انداخت. وچشمان همه به نور پیامبر روشن وبینا گشت. *
پیامبر دست نبوتش را به سمت آن ولیِ ولایت مدار دراز کرد. *
و او را صدا کرد و دیری نپایید که مولا او را اجابت کرد. و نزد او رفت و گفت: این سفارش پدری خشنود برای امتش است. *
این شخص جانشین من است و سنگینی نبوت و ولایت مرا بعد از وفاتم به دوش خواهد کشید. *
و این حجت و گواه من برای شماست قبل از رفتنم. و این شخص، وصی من قبل از رحلتم است. *
بعد از من هیچ پیامبری بین شما مبعوث نخواهد شد و من این هاشمی زاده را بین شما به امانت می گذارم. *
هر کسی که من مولای او بودم علی مولای اوست و او عزیز من است که وصیت هایم را به او گفته ام. *
این واقعه را با قصد و نیت سوئی به فراموشی سپردند و عمر [خلیفه دوم] نیز
با این تعابیر به فراموشی آن دامن زد: – او بیش از یک بار اعتقادش را این
طور بیان کرد که- : انتخاب علی توسط پیامبر بخاطر جوان بودن علی مناسب
نبود. ونیز اینکه علی، بزرگان قریش را در زمانی که مشرک بودند به خاک هلاکت
افکنده ونیز اینکه بی انصافی است که حکومت در بین هاشمیان وفرزندانشان
باشد.
او به ابن عباس گفته بود: قریش جمع شدن نبوت وامامت را در یک قبیله بر نمی تابد.
هر کس با پسرِ خانه زادم علی، به عنوان پیشوا بیعت کند به مجد و بزرگی والایی دست پیدا می کند. *
فرزندان انبیا جزء اصلابشان هستند وفرزندان من هم از صلب علی می باشند. *
پاکی و طهارت در خاندان آنها همیشگی است تا روز قیامت. *
آنها خانواده ی من هستند که کشتی نجات اند وهر کس به آن ها بپیوندد نجات می یابد.
بزرگوارانی هستند که پروردگار به آنها شرافت داده است. وآنها را از حوض کوثر سیراب نموده است. *
* عدالت امام علی از چه جنسی است؟
علی(ع) از کودکی تا جوانی در رکاب پیامبر بود. او کسی است که با شمشیرش
جهاد کرده و دوبار بیعت نموده و دو هجرت انجام داده است. ودر جنگها پا در
رکاب پیامبر حضور موثر داشته است؛ اوقاتی که دیگران از جنگ گریزان بودند،
مولا علی علیه السلام بارها برای دفاع از جان پاک پیامبر جان فشانی می کرد.
پیامبر در مورد علی علیه السلام فرمودند: «علی برای من هم چون سر برای بدن
است». ویا فرمودند: «من شهر علم هستم و علی دروازه آن شهر است.»
آن ها اما پیش از آن که علی را با چشمان شان به فراموشی بسپرند با دل
هایشان او را انکار می کردند. فراموش کردند که دیوار بهترین خانه ی
دنیا[کعبه] برای او در شبی مقدس شکافته شد؛ تا او پا به عرصه ی وجود
بگذارد. تمام عمرش آن چنان دارای جایگاه والا وبرتری نسبت به دیگران بود که
خودشان می فرماید: پیامبر زمانی که من طفل خردسالی بودم، مرا در آغوش می
کشید ودر بسترش می خواباند وبه بدن پاک ومطهرش می کشید و مرا می بویید. و
بسیار عزیز و ارجمند می داشت.
مولا علی علیه السلام مردی الهی بود که در آغوش پیامبر تربیت یافته و از
معارف او جرعه نوشی کرده بود. چنان رشد یافته بود که مثل ومانندی برای این
چنین تربیتی وجود ندارد ونمونه ی بارز آن خلافت چهار ساله اش است که بسیار
به عدالت وانصاف عشق می ورزید. نمونه های روشن آن در ماجرای مرد یهودی ونیز
عدالتش در مورد پیرمرد مسیحی شاهد آن هستیم.
پس از رسیدن به خلافت مبانی و ایدئولوژی اش را به گوش جهانیان رساند. و مهم
ترین آن ها را می توان در نامه اش به مالک اشتر نخعی یافت؛ که او را به
استانداری مصر منصوب کرده بود. در آن نامه به صورت خلاصه، بنیانِ روابط بین
مردم و حاکمان آمده و شرح داده شده است.
* به نظر شما شیعیان امام اول شان یعنی علی(ع) را
به درستی شناخته اند؟ فکر می کنید کدام یک از خصوصیات امام علی در نزد
شیعیان بیشتر مغفول مانده است که باید به درستی شناخته شود؟
اگر نظام های سیاسی دنیا امروزه به اموری چون گفتگوی تمدن ها یا تقریبِ
مذاهب مباهات می کند، مولا علی علیه السلام چهارده قرن قبل، آن را مطرح و
تبیین نموده است. ایشان این فلسفه را پایه گذاشت و به طور خلاصه در چند
کلمه آن را به گوش همه رساند که می فرماید: «مردم دو دسته اند؛ یا برادر
دینی تو هستند و یا مانند تو آفرینشی یکسان داشته اند. و هیچ کس برتری بر
دیگری در آفرینش ندارد». لذا مسلمانان در این زمینه باید بیشتر رفتار
علی(ع) را مورد توجه قرار دهند و از آن استفاده کنند.
* از کدام ابعاد شخصیتی حضرت علی(ع) غافل هستیم؟
با اینکه بنده بیش از ۲۵ مرتبه کتاب شریف ایشان را که آمیخته با فصاحت و
بلاغت است، خوانده ام با این حال در هر بار خواندن، نمونه های تازه ای از
انسانیت حاکم
بر این کتاب مشاهده می کنم و بیش از پیش به اعجاز آن پی می برم.
قبل از من نیز نویسندگانِ عرب زبانِ دیگری چون جرج جرداق، کتّانی، سعید
عقل، جبران خلیل جبران، بولس سلامه، فرحات، هاشم ریحانی، انطاکی و بسیاری
دیگر عاشق این کتاب گشته اند. من خود به شخصه هفت سال پیش دست به تالیف
کتابی درباره مولا علی علیه السلام زدم. اما بعضی وقتها حس می کنم ده سال
هم وقت گذاشتن برای هر نویسنده ای برای احاطه پیدا کردن به زندگی این شخصیت
بارز در جهان اسلام، کافی نیست.
در هر شاخه ای از شاخه های علم او و در هر موضعی از مواضع تاریخی او نیاز
به نوشتن یک کتاب مجزا وجود دارد تا بتوان به همه ابعاد آن به طور کامل
پرداخت. و این آن چیزی است که من اکنون با آن روبرو هستم. سیزده سال در
کتابِ «حسین در مسیحیت» و بیست و پنج سال در تالیف کتاب «زینب فریادی که
قیام را کامل کرد» صرف نمودم. و نمی دانم چقدر زمان لازم دارم که کتابم در
مورد مولا علی علیه السلام را به پایان برسانم؟
خدا می داند! چرا که زندگی ایشان دریایی بیکران است و نمی توان به عمق آن
دست یافت و به یقین می دانم هر وقت بخواهم در مورد زندگی نامه ایشان مطلبی
بنویسم، کسانی چون جرج جرداق پیش از من به آن به طور مفصل پرداخته اند.
زندگی نامه ای که حتی پنج جلد هم نمی تواند پاسخگوی آن باشد.
* پیامبر(ص) امام علی (ع) را به عیسی بن مریم تشبیه می کرد؛ این تشبیه از چه جنسی است؟ چه شباهت هایی میان علی و مسیح هست؟
اما تشابه و همانندی بین مولا علی علیه السلام وحضرت عیسی علیه السلام چیزی
است که پیامبر به آن اشاره فرمودند؛ آن جا که می فرماید: «هر دوی آنها
عاشق حق وعدالت بودند وخواهان برپایی دادگری ومساوات وبرادری بین مردم
بودند».
تشابه دیگری که میان مولا علی علیه السلام وحضرت عیسی علیه السلام وجود
دارد این که هر دو بی میل به دنیا بودند واز دنیا روی گردان. ونیز با اخلاص
کار کردن وپرداختن به فضایل وکمالاتی که هر انسانی آرزوی داشتن آنها را
دارد.
این مرتبه و مقام را جبران خلیل جبران در وصف مولا علی علیه السلام این
گونه توصیف می کند: «مولا علی علیه السلام نه فقط مخصوص مسلمان بلکه برای
تمام بشریت وتمام مردم جهان آفریده شده واین تکریم وگرامی داشتنِ حضرت مولا
علی علیه السلام به وسیله ی مسیحیان، چیزی جز تشابه این دو بزرگوار به هم
نیست. چرا که نمود و بروز حضرت عیسی علیه السلام در مولا علی علیه السلام
متبلور شده است. مشابهتی که در بسیاری از مواضع وحالات به چشم می آید واین
باعث همدلی بین مسلمان ومسیحیان می گردد.
* چرا شما اساسا قصد دارید کتابی در مورد امام
اول شیعیان بنویسید؟ به نظر شما چه راه هایی دیگری می تواند به تبادل
اندیشه های مذهبی در دنیای معاصر کمک شایان تری داشته باشد؟
سخن گفتن از مولا علی علیه السلام نهایت ندارد و به آخر نمی رسد و هیچ وقت
انسان، از گفتن آن خسته نمی شود. بلکه با شنیدن آن دلها با طراوت و شاداب
می گردد و باعث فرح و شادی قلب ها می گردد.
سخنم را در این گفت وگو با این ابیات از قصیده ام که آن را سروده ام به
پایان می برم و عنوان اش هست «لا فَتَی إلّاک» وآن را در دو مکان در روز
عید غدیر قرائت کردم؛ یکی در حرم حضرت امیر در نجف ویک بار هم در تهران.
این قصیده بالغ بر یکصد بیت می باشد. وهر بار که آن را می خوانم، احساس
خوشبختی می کنم ؛ چرا که هر بار آن را می خوانم، قسمتی اگر چه کوچک وساده
از زندگی نامه آن حضرت وخصایل ایشان را بر می شمارم. واین چیزی جز عشق
وعلاقه ام به مولا علی علیه السلام تا سالیان سال نخواهد بود.
ای سید و سرور همه عرب ها! شرافت برای تو همین بس که پیامبر تو را برای جانشینی خود بر مردم برگزید. *
ای مولود کعبه! و ای پدر حسنین! افتخار ما به تو ازلی وابدی است. *
تو ای سرور مخلوقات! نسبتت به پیامبر هم چون نسبت هارون برای برادرش حضرت موسی (ع) هست. *
برگزیدگان را ویژگی هایی است که تو جامع آن صفاتی. بردباری وانصاف واخلاقی نیکو از آن جمله است. *
بزرگواری وبرتری از جانب تو نمایان می شود وپروردگار به تو شرافتی قدسی بخشیده است. *
تو مرکز ومحور دین هستی وبهترین بشر واز هیچ بزرگواری وبرتری کم نداری. *
تو به دنیا آمده در شهر مکه ای وکافران را در جنگ احزاب شکست داده ای. واین مزیت وبرتری تو در چشم رسول خداست. *
خداوند تو را ای علی! با آیات وحی برتری داده وتو را در قرآن فراموش نکرده است. *
سخن خدا در کتاب وحی به تو الهام شده است وبه وسیله ی آن تمام بشر هدایت یافته اند. *
با مشرکان صدر اسلام مبارزه کردی تا آنها سر بر آستان خداوند یکتا بسایند واسلام بیاورند. *
ای ابوالحسن! ای که سینه ات مالامال از حکمت است. با نهج البلاغه ات همه چیز برایم متجلی گشت. *
کتاب بزرگت هم چون انجیل الهام بخش من است. واز روی عادت صبح وشام به سراغش می رود. *
دل وجانم را بر افروخته می کند. وخانواده ام با آن زیبا ودلنشین روزگار می گذرانند. *
خوش بحال خاک نجف که تو را در آغوش کشیده است. زائر آن کوی به هر چیزی که کسی به آن دست نیافته خواهد رسید. *
شوق واشتیاق زیارت قبرت، هم چون سر ساییدن بر آسمان است که حوائج در آنجا حتمی الوقوع است. *
دعا در آن آستان، حتما مستجاب است وهمگان با خروج از آن آستان با دست پر خارج خواهند شد. *
ای که قصد کوی حمیت وغیرت کرده ای! از صمیم قلبم از هیبتت هراسانم واز عمق وجودم در برابر عظمتت کرنش می کنم. *
دست وروی خود را به روی آسمان بلند کن وبه روح که از فرشتگان مقرب است با نور آسمانی ات درود فرست. *
آن هنگام که تنهایی در آستانش قدم بر می داری هراس به دل راه نده وسوره حمدی در مسیر رسیدن به کوی او برایش بخوان.*
بزرگی وبزرگواری بدون او بی معناست. پس بیا به او عشق راستین خود را نثار کنیم.
منبع:شفقنا