برگی از تاریخ/ به مناسبت ۱۰ رجب
مروری بر گزارشهای تاریخی درباره طفل شیرخوار کربلا
عبدالله و علیاصغر دو فرزند از ۶ پسر امام حسین(ع) بودند که هر دو در روز عاشورا شهید شدهاند، با این تفاوت که یکی شیرخواره بوده است و دیگری چند ساله.
عقیق:دهم رجب سال ۶۰ هجری را روز ولادت علیاصغر(ع) معرفی کردهاند، طفل شیرخوارهای که در کربلا هدف تیر سه شعبه قرار گرفت و خونش آسمان نینوا را گلگون کرد.
درباره شخصیت علی اصغر در تاریخ مباحث گوناگونی صورت گرفته است که در اینجا دیدگاه دانشنامه ۱۴ جلدی امام حسین(ع) نقل میشود:
* اباعبدالله(ع) ۶ فرزند داشت
امام حسین (ع) ۶ پسر داشته که دو تن از آنان عبدالله و علی اصغر نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که ابن طلحه گفته ـ این دو فرزند امام (ع) هر دو در روز عاشورا شهید شدهاند، با این تفاوت که یکی شیرخواره بوده است و دیگری چند ساله.
گزارشهایی که کلمه «رضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که فرزندی از امام (ع) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادت یکی از این فرزندان اشاره دارد.
البته باید توجه داشت آنچه مکرر شنیده میشود که آن کودک، شش ماهه بوده، سند معتبری ندارد. اما گزارشهایی که به شهادت فرزند سه ساله امام (ع) اشاره کردهاند، یا تعبیرهایی مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان است.
به نظر میرسد که از یک سو، تشابه شماری از گزارشهای مربوط به شهادت این دو کودک، و از سوی دیگر، اختلاف شماری دیگر از آنها و همچنین، اختلاف در نام فرزند خردسال امام (ع) که شهید شده، حاکی از بیدقتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک (و عدم تفکیک آنها از یکدیگر) است.
در «زیارت ناحیه مقدسه» آمده است: «سلام بر عبدالله بن الحسین، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تپیده که خونش به آسمان پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بریده شد! خدا لعنت کند حرمله بن کاهل اسدی و همراهانش را که به او تیر زدند!» همچنین در «زیارت ناحیه دوم» آمده است: «سلام بر علی بزرگ! سلام بر شیرخواره کوچک!»
گفتنی است که در شماری از منابع متأخر مطالبی در ذکر مصائب علی اصغر، گزارش شده است که در منابع قابل استناد دیده نمیشود؛ مانند آنچه در «روضةالشهدا» در پایان نقل زیر، درباره بیشیر شدن مادر علی اصغر آمده است که: [امام حسین علیهالسلام] علی اصغر را روی دست آورده و آواز داد که: «ای قوم! اگر به زعم شما من گناه کردهام این طفل باری هیچ گناهی ندارد. وی را یک جرعه آب بدهید که از غایت تشنگی شیر در پستان مادرش نمانده.»
یا آنچه در کتاب «مصرع الحسین (ع)» آمده که: در میان لشکر عمر بن سعد، درباره آب دادن به علی اصغر، اختلاف افتاد. ابنسعد به حرمله گفت: «این نزاع را قطع کن!» یا آنچه در «سوگنامه آل محمد (ص)» آمده است که: حرمله به مختار گفت: «اکنون که مرا میکشی. بگذار کارهای خودم را بگویم تا قلبت را بسوزانم. ای امیر من سه تیر سهشاخته داشتم که آنها را با زهر آمیخته کرده بودم. با یکی از آنها گلوی علیاصغر را در آغوش حسین دریدم؛ با دومی، قلب حسین را نشانه رفتم... و با سومی گلوی عبداللهبن حسن را!» یا آنچه در «محرق القلوب» آمده است که: علی اصغر بعد از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسمی کرد و سپس به شهادت رسید.
یا آنچه در «عنوان الکلام» آمده است که: شب یازدهم بعد از خوردن آب، شیر در پستان رباب آمد. همی گفت: «نور دیده علی اصغر کجایی؟ پستانهای من پر از شیر است.» یا این که به عملکرد سپاهیان ابن سعد بعد از واقعه عاشورا اشاره دارد: قنداقه علی اصغر را از زیر خاک بیرون آوردند و سر او را به نیزه نمودند.
* گزارشهایی درباره طفل شیرخواره کربلا
آنچه در منابع قابل استناد، درباره کودک خردسال امام حسین (ع) گزارش شده عبارت است از: «الملهوف»: هنگامی که حسین (ع) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا (ص) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا به داد ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟» پس صدای زنان به ناله برخاست. امام (ع) به جلوی در خیمه آمد و به زینب (س) فرمود: «کودک خردسالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست او را ببوسد که حرمله بن کاهل، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام (ع) به زینب (س) فرمود: «او را بگیر». سپس کف دستانش را زیر خون «گلوی او» گرفت تا پر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر (ع) درباره آن خون فرموده است: «از آن خون یک قطره هم به زمین باز نگشت».
«تاریخ الطبری» به نقل از ابومخنف: سلیمان بن ابی راشد از حمید بن مسلم برایم نقل کرد که: وقتی حسین (ع) نشست یکی از کودکانش را برایش آوردند. حسین (ع) او را در دامانش نشاند. این کودک را عبدالله بن حسین پنداشتهاند. عقبة بن بشیر اسدی، گفته است: امام باقر (ع) به من فرمود: «ما از شما بنی اسد، خونی طلب داریم».
گفتم خدایت رحمت کند ای ابو جعفر، ماجرا چیست؟ فرمود: «روز عاشورا یکی از کودکان حسین (ع) را برایش آورند. در دامانش نشسته بود که یکی از شما ای بنیاسد تیری به سویش انداخت و او را ذبح کرد. حسین(ع) خونش را گرفت و هنگامی که کف دو دستش از خون پر شد آن را بر زمین ریخت و سپس گفت: ای خدا، اگر یاری آسمانیات را از ما دریغ کردی آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمپیشگان بگیر.»
«البدایة والنهایة» به نقل از ابومخنف: حسین (ع) درماند و بر در خیمهاش نشست. کودک خردسالی از فرزندانش به نام عبدالله را برایش آوردند. او را در دامانش نشاند و بوسیدن و بوییدن او خداحافظی با او مشغول بود و به خانوادهاش وصیت میکرد که در این حال مردی از بنی اسد به نام «پسر آتش افروز» تیری به سوی او انداخت و آن پسر را ذبح کرد. حسین (ع) خونش را از دستش گرفت و به سوی آسمان پاشید و گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر».
«الامالی» شجری به نقل از زید بن علی بن الحسین (ع) و یحیی بن ام طویل و عبدالله بن شریک عامری و غیر ایشان در یادکرد نامهای کشته شدگان کربلا: [دیگر] عبدالله بن حسین که مادرش رباب، دختر امرؤ القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن حکیم کلبی بود. او را حرملة بن کاهل اسدی والبی کشت. او در هنگامه نبرد، [در روز عاشورا] به دنیا آمد. وی را نزد امام حسین (ع) که نشسته بود آوردند. امام (ع) او را گرفت و در دامانش نشاند و کامش را با آب دهان خود برگرفت و او را «عبدالله» نامید که در این میان حرملة بن کاهل، او را با تیری زد و گلویش را شکافت. حسین (ع) خونش را گرفت و آن را جمع نمود و به سوی آسمان پاشید که قطرهای از آن خون به زمین بازنگشت. فضیل میگوید: «ابو ورد، برایم گفت که شنیده که امام باقر (ع) میفرماید: «اگر قطرهای از آن خون به زمین میافتاد، عذاب نازل میشد.» این همانی است که شاعر، دربارهاش گفته است: و نزد قبیله غنی قطرهای از خون ما (ابوبکر بن حسن) است و خونی دیگر (عبدالله شیرخوار) نزد قبیله بنیاسد به شمار و یاد است.
منبع:فارس