۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۰۸
وقتی که خدا قبول میکند آنها از عبادتشان مایوس میشوند، میگویند یک عمر، بیخود دولا و راست شدیم، ولی او را هیچ نشناختیم و این چه جزای خوبی هم هست، که کسی کاری بکند و بداند که آن کار، خیلی لایق مبدأش نیست. این خودش فوز بزرگی است. اما کسی نمیداند. شما به هوش باشید؛ اگر یک وقت در زندگیتان، در عباداتتان، در کارهای خیرتان حال یأس و نا امیدی به شما رو کرد، بدانید که مطلب دارد خیلی روشن میشود و خدا دارد به شما پاداش میدهد؛ نه این که تصور کنید خدا به شما چیزی نخواهد داد. هر کسی کار خوبی میکند آخرش این طور است. میگوید انگار بیخود کردم و خودم را مسخره و معطّل کردم. اول با شوق و رغبت، کار میکند. همه این طورند. در راه خدا پول میدهند، نماز میخوانند، عبادت میکنند – همه را با شوق. وقتی کیفهایشان را کردند و خوب که وجودشان پر شد، خداوند کارهایشان را جلویشان میگذارد، عظمت و جمال خودش را نشان میدهد تا به آنها مزد بدهد. آیا مزد ندهد؟ تا خودش را نشان داد، صاحب عمل میبیند عجب! آیا من عبادت کردم یا گناه؟ وقتی حقیقت را نشان میدهد برای همه این طور است.
پیغمبران هم گفتند مردم ما را نمیپذیرند. بعد گفتند نشود مال ما هم آب قاطی باشد. یک مبادا گفتند – اطمینان نیست. یعنی گناه و معصیت در کار آنها نیست. آنها میدانند که معصیت ندارند. یعنی شاید ما یک ترک اولایی کردهایم. حتما یک چیزی شده است که اینها قبول نمیکنند. پس چرا کلاممان اثر نداشت؟ این را خودشان به خودشان میگویند. حالا اینکه چه گفتند را رها کن. ما نمیدانیم که چه گفتهاند. میگوییم یکی از چیزهایی که گفتهاند این است که آنها خودشان را هم در ماجرا قاطی میکنند. نه اینکه بگویند همهاش تقصیر مردم است. به ما هم گفتهاند هر وقت کسی به شما گفت نمیفهمی؛ یک نگاه به داخل خانه بیانداز، ضرر ندارد. خوب! راست است دیگر؛ نمیفهمیم! آدم خیلی چیزها را نمیفهمد. اگر یک «نمیفهمی» به کسی گفتند نباید از جا در برود.
پی نوشت:
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 1
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
منبع:تسنیم