کد خبر : ۸۴۲۳
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۱:۱۵

آيا موسيقي‏هاي عرفاني يا اشعار عارفانه مي‏تواند ما را به خدا نزديك‏تر كند؟

يكي از راههاي هدايت، چنان كه در دعاي شريف كميل آمده است: «وسلاحه البكاء»[1]، اشك، آه و گريه است كه اسلحه دروني مؤمن است. بنابراين، اگر باطن مؤمن به سلاح اشك و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته‏هاي غضب و شهوت مي‏ايستد و از آنها پيروي نمي‏كند...
عقیق: آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این سوال که  «آيا موسيقي‏هاي عرفاني يا اشعار عارفانه مي‏تواند ما را به خدا نزديك‏تر كند؟» می فرمایند:
 
« انسان داراي بينش و گرايش است. از نظر بينش و علم، بسياري افراد امكان ترقي دارند؛ يعني اين استعداد در ما وجود دارد كه خوب و بد را بفهميم. اين استعداد با درس و بحث شكوفاتر مي‏شود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در يك مرز مشترك قرار داريم؛ يعني هم بدها را به خوبي تشخيص مي‏دهيم و هم خوبها را.

اما در حوزه گرايش، ما انسانها در برابر بد و خوب گرايش يكساني نداريم. ما به كارهاي خوب گرايش كامل داريم و به كارهاي بد هيچ گرايشي نداريم، پس بينش ما به بد و خوب يكسان است؛ اما گرايش ما به آنها اين‏گونه نيست؛ براي مثال ما غذاي خوب و بد يا سودمند و زيانبار را به صورت يكسان تشخيص مي‏دهيم و تشخيص ما درباره هر دو يكسان است؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يكسان نيست. دستگاه گوارش غذاي خوب را به راحتي هضم مي‏كند؛ امّا غذاي مسموم را تحمل نكرده، با تهوع پس مي‏زند. اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد. روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خيانت، و صدق و كذب را به صورت يكسان تشخيص مي‏دهد؛ اما به همه اينها گرايش يكسان ندارد؛ يعني به عدل، امانت و صدق گرايش دارد، به همين دليل، وقتي كودكي براي نخستين بار دروغ مي‏گويد، بدنش مي‏لرزد؛ ولي هنگام راستگويي با شجاعت حرف مي‏زند.

براي تنظيم دستگاه بينش و دانش (عقل نظري)، بايد راههاي برهاني، نظير فلسفه ، حكمت، كلام و عرفان را بپيماييم و براي تنظيم گرايش (عقل عملي)، بايد كارهاي عملي را پي‏بگيريم.

 «عقل عملي» همه تصميم‏گيريهاي گرايشي انسان را بر عهده دارد و كارهايي نظير عزم، اراده، محبت، اخلاق، نيت و... را مديريت مي‏كند. اگر اين مدير به درستي تربيت شود، در برابر فتواهاي عقل نظري خضوع مي‏كند؛ يعني براي انجام هر كار از عقل نظري فتوا مي‏گيرد؛ ولي اگر اين مدير به درستي تربيت نشود، خودسري كرده، از مركز فرهنگي خود كه عقل نظري و دانش است، استفتا نمي‏كند و به عكس از زيرمجموعه خود كه شهوت و غضب است، نظر مي‏خواهد و بر اساس ميل آنها عمل مي‏كند.

بدين ترتيب، عقل عملي ديگر مدير نيست، بلكه شيطان است. براي آنكه اين مدير هدايت شود، راههاي فراواني وجود دارد. يكي از راههاي هدايت، چنان كه در دعاي شريف كميل آمده است: «وسلاحه البكاء»[1]، اشك، آه و گريه است كه اسلحه دروني مؤمن است.

بنابراين، اگر باطن مؤمن به سلاح اشك و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته‏هاي غضب و شهوت مي‏ايستد و از آنها پيروي نمي‏كند، در غير اين صورت، طبق ميل خشم و شهوت تصميم مي‏گيرد. برخي مي‏گويند: من هر كار بخواهم انجام مي‏دهم و به كسي كاري ندارم؛ يعني اين انسان از مركز فرهنگي روح پيروي نمي‏كند و در پي ارضاي خواسته‏هاي شهوت و غضب است.

اگر عقل عملي كسي با دعا، مناجات و گريه سر و كار داشته باشد، نرمش صادق مي‏يابد و از عقل نظر پيروي مي‏كند و بر خلاف رضاي خدا كاري انجام نمي‏دهد. خواندن و گفتن شعرها يا نثرهاي دلپذير، در نرمي عقل عملي بسيار مؤثر است. ما بايد بكوشيم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شويم، چون نواختن، نرمش و اشك كاذب به وجود مي‏آورد.

همان‏طور كه خنده صادق و كاذب وجود دارد، گريه صادق و كاذب هم وجود دارد: گاه انسان با يك طنز ادبي ظريف مي‏خندد كه خنده‏اي صادق است. گاهي هم با قلقلك مي‏خندد كه كاذب و بي‏ارزش است. گريه هم اين‏گونه است: گاه انسان براي مظلوميت امام حسين(عليه‌السلام) گريه مي‏كند. گاهي هم با مارش عزا ، بي‏آنكه متوفا را بشناسد، اشك مي‏ريزد كه اشكي كاذب است.

موسيقي ممكن است چنين خطري داشته باشد؛ يعني اشكي كاذب به همراه بياورد و ما خيال كنيم كه در عقل عملي ما نرمش ايجاد كرده است. اين مشكل موسيقي‏هاي به اصطلاح عرفاني است. ساير موسيقي‏ها هم مسلماً مخرب و مخدراند و موجب نافرماني عقل عملي از عقل نظري مي‏شوند و انسان را در دام گناه مي‏افكنند.

مرحوم الهي قمشه‏اي مي‏فرمود: من شعري درباره نَيازُردن مور سرودم كه برخي آن را از شعر جناب فردوسي ظريف‏تر مي‏دانند. فردوسي فرموده است:

ميازار موري كه دانه كش است ٭٭٭٭ كه جان دارد و جان شيرين خوش است
 
و مرحوم الهي قمشه‏اي مي‏فرمايد:
 
هركس كه دلي دارد يك مور نيازارد ٭٭٭٭ كان مور هم از دلبر، دارد اثري بر دل[2]
 

سپس فرمود: زماني به خراسان رفته بودم و در آنجا با انجمن ادبي خراسان ملاقاتي داشتم، در آن ديدار دو غزل از خود به آنها تقديم كردم تا در اين باره كه كدام غزل از جواني و كدام يك در پيري سروده شده، داوري كنند و آنها كاملاً وارونه داوري كردند.

گفتند: پس چرا شور و عشق در سروده ايام پيري شما بيشتر است. گفتم: بايد به همين صورت باشد. شاعر هرچه پيرتر شود، عاشق‏تر مي‏شود. در جواني شور و عشقي خام دارد و در پيري مي‏فهمد كه معشوق حقيقي كيست.

انسان هرچه بالاتر مي‏رود، حرفهايش عاشقانه‏تر و شورانگيزتر مي‏شود. آن‏گاه همان طور كه در قدم نخست نواختن را رها كرد، در گام بعدي خواندن را هم كنار مي‏نهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترين نعمتها است. اگر مي‏خواهيد در بهشت از صوت خوش داود(عليه‌السلام) (قاري بهشت)[3]بهره‏مند شويد، بايد از گوش خود مواظبت كنيد تا هر چيزي را نشنود. در اين صورت، در گام سوم به جايي مي‏رسيد كه وقتي اشعار يا مطالب اخلاقي عرفاني را مطالعه مي‏كنيد، اشك از ديدگانتان جاري مي‏شود.
 

1 ـ مفاتيح الجنان (دعاي كميل)؛ البلد الامين، ص 191.


 

211005

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین