۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۶ : ۰۸
اصغر طاهرزاده، پژوهشگر قرآنی در کتاب "ده نکته از معرفت نفس" به ده نکته مهم درباره شناخت زوایای روح و نفس انسان می پردازد، او این معرفت را بر اساس آموزه های قرآنی و دینی به ما ارائه می کند.
دنبال تن دویدن، سایه مرغ گرفتن است
در موقع خواب دیدن و رؤیا، بخصوص در رؤیای صادقه، در عین
اینكه بدن و جسمِ ما، در رختخواب است، خود ما در صحنههایی حاضر میشویم كه
بعداً همان صحنهها در عالم ماده حادث میگردد. یعنی ما بدون این جسم و
بدن در صحنههایی واقعی حاضر میشویم.
علاوه بر مطلب مطرح شده نكتهای كه در مورد رؤیای صادقه برای ما روشن
میشود این است كه نفس انسان بدون این «بدن»، در صحنههایی حاضر میشود كه
هنوز آن صحنهها را با چشمِ سرِ خود ندیده و زمانی كه با آن صحنه روبهرو
شد، تازه یادش میآید كه آن را در خواب دیدهاست. یا در فكر فرو میرود كه
گویا این صحنه یا صحنهها را در جایی دیدهاست، ولی مسئله را دنبال نمیكند
تا متوجه شود در خواب با این صحنه روبهرو بودهاست. یعنی نفس وقتی از بدن
خارج شد دیگر محدودیتهای زمانی و مكانی را ندارد. مثلاً انسان در خواب هم
مثل بیداری همواره با پدیدههایی از جنس همان عالم روبهروست، منتهی مثل
بیداری كه همه آنچه را انسان در طول روز میبیند به خاطرش نمیماند، در
خواب هم فقط منظرهها و یا گفتههایی به یادش میماند كه برایش مهم باشد.
به هرحال از طریق رؤیای صادقه متوجه میشویم كه هم اصل انسان غیر بدن اوست و
هم این بُعد اصیل، از زمان و مكان آزاد است و این بدن در واقع سایة آن نفس
محسوب میشود. به طوری كه مولوی گفته:
مـرغ بر بالا پَران و سایـهاش میدَوَد برخاك، پـَرّان مرغ وَش
ابلهـی صیـاد آن سایه شــود مـیدود چندان كه بیمایه شـود
بیخبر كین سایة مرغ هواست بیخبركه اصل اینسایهكجاست
تركشعمرشتهیشد، عمررفت از دویـدن در شكار سایـه تَفت
یعنی اگر انسان خود را همین بدن بپندارد همه فرصتهایی را كه برای
باروركردن جان است از دست میدهد و بدون سرمایه واقعی از این جهان رخت
برخواهد بست. به طوری كه میگوید: "همچو صیادی كه گیرد سایهای / سایه او را كی بود سرمایهای." چرا كه :سایة مرغی گرفته مـرد / سخت مرغ حیران گشته بالای درخت.
این بدن، سایة مرغ روح است و اگر تمام توجه انسان به بدنش باشد، علاوه
براینكه هیچ سرمایهای برای او نمیماند، به روح خود نیز جفا كرده و رشد
لازم را برایش فراهم ننموده.
تن، محل ظهور حالات من
تن در قبضه «من» است و در حقیقتِ انسان دخالت ندارد. به همین جهت هم « تنِ» انسان از حالات و تأثّرات «نفس» متأثّر میشود .
همواره شما متوجهاید حالات روحی كه مربوط به نفس است بر تن اثر میگذارد،
مثل ترسیدن كه مربوط به روح است ولی در بدن هم ظهور میكند. یا مثلاً شما
در خواب میبینید كه از كوهی سقوط كردید و همچنان به طرف پایین میغلطید.
فردا صبح كه بیدار شدید احساس میكنید بدن شما هم كوفتگی و خستگی پیدا
كردهاست. با اینكه آن سقوط مربوط به این بدن شما نبود، ولی حالات "مَن"در
تن ظهور كرد. یا وقتی در خواب دعوا میكنید، ضربان قلب گوشتی مستقر در
قفسة سینه شما نیز از حد طبیعی بیشتر میشود، در حالی كه علت افزایش ضربان
قلب، فعالیت بیش از حد ماهیچههاست، ولی با اینكه ماهیچهها به طور عادی
در رختخواب بودهاند، چون نفس دعوا میكند، «تن» عكسالعمل نشان میدهد و
ضربان قلبِ گوشتی تشدید میشود. یعنی حكمِ «من»، بر «تن» ظاهر میشود، و
این نشان میدهد كه حاكم اصلی در همة فعل و انفعالات «من» است و تن، تحت
تأثیر من باشد.
پسبودتنغلافوجانشمشیر كار، شمشیـر میكنـد نه غلاف
انسان، بدون بدن زندهتر است
"نفس" چون بدون بدن میتواند ادراك داشته باشد و حتی بهتر از
بدن حوادث را درك میكند و حوادثی را میبیند كه هنوز چشم بـدنی آنها را
ندیده، پس بدن انسان نقشی در حیات انسان نداشته و نفس، بدون بدن زندهتر
است و حتی میبیند كه میمیرد.
شما در خواب با اینكه این بدن در رختخواب است، چشم دارید و میبینید، دست
دارید و چیزها را در خواب میگیرید، گوش دارید و میشنوید، دهان دارید و
حرف میزنید و.....؛ پس حیات انسان مربوط به این تن نیست. از طرفی در رؤیای
صادقه بدون این بدنِ مادی، در صحنههایی واقعی حاضر میشوید كه هنوز با
این بدن به آن صحنهها نرسیدهاید، یعنی در واقع این بدن از جهتی مزاحم
ادراك ماست، و در خواب كه تا حدی از این بدن آزاد شدهایم ادراك ما تا
آینده هم سیر میكند و به همین جهت هم قرآن میفرماید: در قیامت كه پردهها
از چشمها برداشته شد، شما بیناترید. « فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطائَكَ
فَبَصُرَكَ الْیَوْمَ حَدید » یعنی در قیامت پردهها را از چشم تو كنار
میزنیم و چشم شما تیز بینتر میشود. چون بینندة حقیقی چشم نیست، و لذا
وقتی روح انسان این بدن را رها كرد بهتر به آینده و گذشته میتواند نظر
بیندازد.